قوپوزنوازان دلسوخته آذربایجان ـ ۶
عاشیق واله نیز از عاشیقهای نام‌آور سده دوازدهم هجری است، كه با آثار تغزلی و غنایی خود شهرت یافته است. وی شاگرد عاشیق نامبرداری به نام عاشیق صمد قاراباغی بود. خود در این‌باره گوید:

استاد من «صمد» است، ساكن «ابدال»،
تا چشمم بر او می‌افتد، زبانم بند می‌آید.
وقت مناظره به «حافظ» هم مجال نمی‌دهد،
من «واله» به او افتخار می‌كنم، تو به چی؟

آنچه از سروده‌هایش بر می‌آید، این است كه در جوانی به تحصیلات دینی پرداخته بود، و از علم تاریخ و اساطیر نیز سررشته داشت. در سروده‌ای به نام «جهنمه» می‌گوید:

شاهان صاحب جنگ آمدند،
جمشید جم، نوشیروان، هوشنگ،
دقیانوس، هلاكو، چنگیز، تیمور لنگ،
این زمان از آنان اثری كو؟

سپس از فیلسوفان و پهلوانانی مانند رستم زال، ارسطو، افلاطون، لقمان و جز آن سخن می‌گوید. در پایان از استاد خود یاد می‌كند:

ای دنیا، زمانی در تو «عاشیق صمد» بود
نظم و شعرش لعل‌بار و گهربار بود.
گرفتار عشق دلبری زیبا بود،
بحر عمانی مانند او كو؟

او در همین شعر از نمایندگان برجسته شعر كلاسیك نیز یاد می‌كند و از قهرمانان داستانهای شرقی سخن می‌گوید:

خسرو و شیرین، یوسف و زلیخا چه شدند؟
اصلی و كرم، وامق و عذرا چه شدند؟
شیخ صنعان كه به دختر ترسایی دل باخت
این زمان كدام‌یك برجایند؟

حافظ، نوایی، فضولی، جامی،
شیخ سعدی، هلالی، عرفی، نظامی،
ای دنیا همگی در تو سیر كرده‌اند،
ناظم درافشانی چون فردوسی كو؟

ای دنیای بی‌وفا! كو ملاپناه
كه تخلصش واقف بود، كه زبانش درافشان بود؟
او را با خاك یكسان كرده‌ای
كو آن مخزن كمال، كو؟

بر پایه سروده‌های واله، منظومه‌ای نیز به نام «واله و زرنگار» ساخته شده است. این منظومه چاپ شده است. در منظومه برخی حادثه‌های زندگی عاشیق واله به‌صورت حكایات ضمنی ترنم می‌شود. از عاشیق صمد، استاد او نیز یاد می‌شود. بنا به روایت منظومه، در شهر دربند عاشیقی به نام «زرنگار» زندگی می‌كرد كه بسیار حاضرجواب و باسواد بود. هر عاشیق استاد كه به دربند می‌آمد و با او مناظره می‌كرد، مغلوب می‌شد و به مجازات سختی گرفتار می‌آمد. واله از استاد خود عاشیق صمد اجازه گرفت و به مناظره زرنگار رفت. بر او پیروز شد و او را به زادگاه خود آورد. بخش اعظم منظومه را مناظرات این دو عاشیق تشكیل می‌دهد. بیشترین شعرهای واله در این منظومه نگهداری و به ما منتقل شده است.
واله عاشیقی والاهنر بود. شعر تغزلی او هنرورانه، سیال و صمیمی و جالب دقت است. تشبیه‌ها، استعاره‌ها و عباره‌های سرشاری كه از زبان مردم اخذ كرده، رونق خاصی به شعرهایش داده است:

وقتی سلانه سلانه به‌سوی گلزار روان می‌شوی،
سرو از قامت تو خجالت می‌كشد.
لاله از گونه‌ات، نرگس از چشمت،
و غنچه از خنده‌ات شرمسار می‌شود.

نخستین بار «فریدون كؤچرلی» ادیب نام‌آور آذری در سده گذشته چند شعر او را گرد آورد و حتی شعر بلندی از او را كه درباره خلقت كاینات، آفرینش انسان، و معاد و جنت و جهنم سروده، به زبان روسی ترجمه و چاپ كرد.
خاورشناسان روس در سده گذشته مانند «ن. لوپاتینسكی» و «و. گوردلوسكی» درباره این شعر بحث كردند. فریدون كؤچرلی خود در كتاب تاریخ ادبیاتش (ج اول، بخش دوم) آگاهیهایی درباره عاشیق واله داده و نمونه‌هایی از شعرهای او را یاد كرده است. بیشترین شعرهای عاشیق واله، مانند دیگر عاشیقهای آذری گوهر سینه عاشیقهای آذربایجان ایران است، و این‌همه نشانگر آن است كه برای گردآوری آثار او و تدوین دیوان و شرح حالش به كوششی دربایست نیاز است.