ماجرای آنا تومروس و کشته شدن کوروش به دست تومروس

ماجرای آنا تومروس و کشته شدن کوروش به دست تومروس

تصویر بالا را در اندازه واقعی ببینید

از جمله ملتهائی که از کوروش به بدی یاد میکنند سُکاها می باشند که یکی از اقوام ترکان قدیم بوده و در تحت حاکمیت کوروش قرار نگرفته اند . ملکه سُکاها بنام تومروس بائیم(بیگم=خانم) ، در نامه ای که به منظور پیشگیری از جنگ، به کوروش فرستاده است می گوید : ای ملک ، به تو نصیحت می کنم که دست از این کار برداری ، زیرا معلوم نیست که به نتیجه مطلوب دست یابی ، به فرمانروائی بر قوم خود خرسند باش و بگذار بر سرزمین خود سلطنت کنم . افسوس که به سخنم گوش فرا نخواهی داد ، زیرا آنچه که کمتر به ...

هفته نامۀ فارسهای مقیم کانادا که در صفحه 30-31 شماره  625 خود در مقاله ای تحت عنوان « قتل کوروش پس از 29 سال فرمانروایی » کشته شدن کوروش را بدست فرمانروای آذربایجانی اعتراف کرده است.این در حالیست که دروغ پردازان تاریخ ایران در بعضی از سایتها و نوشته های خود، چنین نوشته ای را از کوروش یاد میکنند: (من، کوروش بزرگ!، فرمان دادم بدنم را بدون تابوت و مومیایی به خاک بسپارند تا اجزاء بدنم ذرات خاک ایران!! را تشکیل دهد!!) حال با توجه به مقاله نوشته شده میتوانید به واقعیت و دروغ پردازی پان فارسها از زبان خودشان پی ببرید.

کوروش پس از فتح بابل ، بر آن شد ماساژت (آذربایجان)  را نیز مغلوب کند، ماساژت ها از شمال شرق تا غرب ایران و در کرانه رود آراکس(آراز) در همسایگی قوم ایسه دونر زندگی می کردند. ماساژت ها (آذربایجانی ها) بسیار ماجراجو بودند.

حمله به ماساژت ها(آذربایجان)زمانی صورت گرفت که پادشاه ماساژتها (آذربایجانیها) فوت کرده بود و همسر او که زنی به نام مومیریس (تومروس (بود بر آنها حکومت می کرد. کوروش فرستاده ای را نزد ملکه فرستاد و از او خواستگاری کرد.

تومروس می دانست که کوروش از او خواستگاری نکرده است ، بلکه می خواهد سرزمین آذربایجان را تصاحب کند،به کوروش پاسخ منفی داد. وقتی درخواست کوروش توسط تومروس پذیرفته نشد، علیه ماساژت ها لشکر کشی کرد.

تومروس برای کوروش پیغام فرستاد که به سرزمین خود باز گردد و فکر خام حمله به سرزمین آنها را از سر خود بیرون کند.

ولی کوروش پس از مذاکره با قوم خودبه این نتیجه رسید که برای جنگ در سرزمین ماساژت ها یعنی سرزمین تومروس با آنان روبرو شود. در جنگی که صورت گرفت پسر تومروس رااسیر کردند،  تومرس از کوروش درخواست کرد که به صورت مسالت آمیز پسرش را آزاد کند ولی او پسرش کشت. لذا تومروس پس از آن،نیروهای جنگجوی آذربایجانی را گرد آورد و به مقابله با کوروش فرستاد.

دراین کشتار، ابتداطرفین از دور، با تیر و کمان بایکدیگر به نبرد پرداختند تاکاملا به یکدیگر نزدیک شوند.وقتیکهکه طرفین زمان درازی با یکدیگر جنگیدند، بیشتر نیروهای کوروش فرار اختیار کردند، در پایان این جنگ ماساژت ها (آذربایجانی ها) پیروز شدند. بخش عظیمی از سپاه کوروشنابود شد ودر حین این جنگ کوروش نیز پس از 29 سال سلطنت کشته شد.

تومروس مَشکی را پر ازخون انسانها کرد و از میان اجساد کشته شدگان پارسی، جسد کوروش را توسط سگی که بر سر جنازه اش پرسه کنان پارس می کرد، یافت و دستور داد تشتی را پر از حون کرده  وسر کوروش را در این تشت بیاندازند و با لحنی سرزنش و تحقیرآمیز چنین گفت: تو پسرم را از من گرفتی ، من هنوز زنده ام و بر تو پیروز شدم. حالا تو را از خونخواری سیرمی کنو.

مرگ کوروش را در سال 529 پیش از میلاد می دانند!

منبع: قومهای کهن آسیای میانه، رقیه بهزاد

 

هنر شهریار ( فارسی شکر است - ترکی هنر است)

هنر شهریار( فارسی شکر است - ترکی هنر است)


شعر شهریار، با وجود كار مایة شاعری دیوان‌پرداز، سادگی سخن عاشقانِ ساز را دارد. در ابیات او لذت تركی آذربایجانی را با چاشنی گویش تبریز و خشگناب، پاك و سره و ناب با مذاق جان می‌توان چشید. چنانكه استاد توركولوژی پرفسور محرم ارگین دو دفتر «حیدربابایا سلام» او را دیربازی است كه به عنوان «نمونه (پروتوتیپ)» گویشی مهم از زبان تركی آذربایجانی موضوع بحث دانشگاهی قرار داده و بیشتر بر پایة دو منظومة فوق‌الذكر شهریار كتاب «آذری توركجه‌سی» خود را تألیف كرده است.


04/09/2009
قسمت اول
آنچه كه به عنوان آثار شهریار به زبان مادری او در دسترس است تا آنجا كه ما اطلاع داریم عبارت است از دو منظومة

«حیدربابایا سلام» (اولی در 76 بند ـ هر بند 5 مصرع ـ یا 380 مصرع و دومی 49 بند یا 245 مصرع، جمعاُّ 625 مصرع) و مجموعه‌ای به نام «شهریار و آذربایجان دیلینده اثرلری» (گردآورنده یحیی شیدا، چاپ چهارم. چاپ ارك تبریز 1362) شامل شصت و دو شعربلند و كوتاه از شهریار در 256 مصرع كه با محتویات دو منظومة فوق‌الذكر «حیدربابایا سلام» رویهمرفته 2871 مصرع می‌گردد.
ارزش معنوی این آثار با حجم و مقدار اشعار و ابیات آن قابل مقایسه نیست.حتی می‌توان به جرأت ادعا كرد كه اگر شهریار را با آنچه وی به زبان فارسی ساخته و پرداخته است (و بی‌گمان در نوع خود شاهكارهای مسام روزگار ما به شمار می‌آید) بسنجیم و ارزش نهیم در حق او ظلم روا داشته‌ایم.
در این دفترهای كوچك جهانی درد، فریاد و احساس خلاصه و در یك كلام شعر ناب گنجانیده شده است.
عدم آشنائی و فقدان بررسیهای جدی و نقد راستین و تمركز توجه نكته‌سنجان در مسائل فرهنگ محض فارسی و غفلت از فرهنگ تركی آذربایجانی كه عمده‌ترین اركان فرهنگ ایرانی ـ به معنی اعم كلمه است، اینهمه سبب شده است كه این بخش از سروده‌های شهریار فی‌الجمله در بوته اجمال بماند و حتی در جشنوارة هشتاد سالگی استاد چون چرخ پنجم ارابه از كانون بحث و فحص دور بماند و تنها در پرتو عشق و علاقة خود شهریار دریچه‌ای بدین باغ سحر گشوده شود و با نیوشیدن چند سخنی از این دفتر و نوشیدن جرعه‌ای ازآن ساغر، حاضران چنان درزیر تأثیر
«شراب خانگ? ترس محتسب خوردة» شهریار مانند كه سر از پا نشناسند.
اگر بگوئیم كه این دفتر شعر هر چه جدی‌تر با دست تحقیق و تعمیق گشوده شودد و مورد نقد و بحث قرار گیرد بیشتر ارج و بهای آن آشكار خواهد شد، سخن بگزافه نگفته‌ایم، چه خوش گفته‌اند: عود بر آتش نهند و مشك بسایند. اینك ما به قدر بضاعت خویش این دفتر بسته را باز می‌كنیم، و از دریچة توركولوژی آن را از نظر می‌گذرانیم و بخصوص در این فصل توجه ما بیشتر متوجه چند نكته دربارة واژگان تركی (
VOCABULAIRE) شهریار است. امیدواریم نقد آثار تركی شهریار از هر جهت، به وسیلة استادان فن و ادب، به صورت شایسته انجام گیرد و كمال و جمال سخن ?ی لااقل برای آشنایان زبان مادری شاعر بیش از این در پردة استتار نماند.
ما بحث
«واژگان تركی شهریار» را با مقدمة كلی دربارة زبان شعر او آغاز می‌كنیم. شعر تركی شهریار بیش از همه چیز سرشار از صمیمیت است و اگر آوردن كلمه‌ای برای وصف كلی محتویات این دفترها ضروری باشد، كلمة «خودمانی» مرجح بر دیگر صفات است. اغلب، این ابیات بدون آرایش و مشاطگی و به طور طبیعی از دل جوشیده و به صحنة كاغذ ریخته است.
شعر شهریار، با وجود كار مایة شاعری دیوان‌پرداز، سادگی سخن عاشقانِ ساز را دارد. در ابیات او لذت تركی آذربایجانی را با چاشنی گویش تبریز و خشگناب، پاك و سره و ناب با مذاق جان می‌توان چشید. چنانكه استاد توركولوژی پرفسور محرم ارگین دو دفتر
«حیدربابایا سلام» او را دیربازی است كه به عنوان «نمونه (پروتوتیپ)» گویشی مهم از زبان تركی آذربایجانی موضوع بحث دانشگاهی قرار داده و بیشتر بر پایة دو منظومة فوق‌الذكر شهریار كتاب «آذری توركجه‌سی» خود را تألیف كرده است.
پروفسور ارگین در انتخاب خود خطا نكرده است و حق با اوست، زیرا از نظر توركوژی در موردی كه بخواهیم زبان زنده و روزمره مردم را مورد مطالعه قرار دهیم
«حیدربابایا سلام» تكیه‌گاه بسیار مغتنم است. هر چه بیشتر در سخن شهریار دقت شود فاصلة سخن او از زبان ادبی و به اصطلاح كتابی تركی آذربایجانی كمتر می‌شود. چنانكه اگر در چاپ این آثار ویراستاری لازم (آنگونه كه رسم است) اعمال می‌گردید، اختلافات، منحصر به موارد انگشت شماری می‌گشت كه آن نیز قابل درك و اغلب به غایت مطبوع و زیباست. چنانكه در خود كتاب بدین مسئله اشاره و عذر آ? از طرف ناشر خواسته شده است. (شهریار و آذربایجان دیلینده اثرلری صفحة 150)
نكته‌ای را دربارة زبان ادبی و یا كتابی تركی آذربایجانی و زبان محاورة مردم كوچه و بازار آن سامان روشن سازیم:
مسئله دگرگونی، بخصوص افت و اسقاط اصوات در جریان تحولات زبان‌ها معروف و معلوم است. در تركی امروز بسیاری از كلمات در اثر این پدیده تراشیده و موزون و دلپسندتر گردیده است. لكن افراط در این راه مخل فصاحت می‌گردد و از اینجات كه زبان ادبی در نگداشتن اندازه اصرار دارد. طبعاُّ و به مرور زمان در كار برد، ساخت و تلفظ برخی از كلمات و تركیبات فاصلة كم و بیش زیادی در میان زبان تحریر و زبان محاوره به وجود آمده است. كما اینكه در هر زبانی از جمله در فارسی نیز در محاورات روزانه مثلاُّ
«می‌بینید» را «می‌بینین» و «دارد می‌رود? را «داره میزه» می‌گویند. لكن كمتر دیوان شعری است كه جز در طنز و هزل و موارد خاص دیگر از «فارسی شكستة» محاوره‌ای استفاده كند و دیوانی مشحون از منظومه‌های مثلاُّ مردف به ردیف «بزار بشه» (بجای «بگذارد بشوه») و امثال آن بپردازد. لكن كساد بازار و تعطیل و اهمال زبان و ادبیات ما در طی ادوار پر ادباری كه به ما گذشته و صاحب قلمان و دانشمندان و زبان‌دانان و ادیبان از پاسداری ادب و شعر ما تا حدی غافل مانده‌اند، میراث ادبی ما تنها ب همت و پایمردی عاشقان ساز و تصنیف‌سازان بی‌نام و نشان كه از سینة مردم برخاسته‌اند حفظ ?ده است، آشفتگی و سوء تفاهمی به وجود آورده است كه هر چه زودتر باید چاره شود. بدیهی است كه در آن شرایط كه كتابت تركی ممنوع و به جهت غفلت از تعلیم آن، نوشتن زبان ما مسئله‌ای فراموش شده بود، ناگزیر زبان محاوره زبان تحریر و ادب را به یكسو زده و خود به جای آن نشسته بود. از سوی دیگر، به علت قدرت و سیطرة سخن «صابر» در محیط ما كه تدابیر جباران به محو آثار آن از دل‌ها قاصر آمد، و نیز به سبب آنكه نظم صابرانه پرطنز و شوخ و بر طبق اقتضای مكتب روزنامة فكاهی «ملا نصرالدین» و برای تشدید تأثیر ساتیریك مایل به تقلید زبان مح?وره و تعبیرات عوام، و حریص به كار برد گویش‌های محلی و گروهی («ارگو» یا «slang») بود وضعی خاص پدید آمد. چنانكه گذشت، سخن «صابر» نقش دل‌ها شد و در دیار ما آنچه شناخته ماند، تنها شعر صابرانه بود؛ (چنانكه از «فضولی» جز بقایای نسل‌های پیشین كسی یاد نمی‌كرد و دربارة او و آثارش جز چند غزل كه موسیقی و آواز خوانندگان انگشت شمار موجب بقای آن شده بود هیچكس چیزی نمی‌دانست) از این جهت شعر صابرانه و گفتار عاشقان ساز و امثالهم مدل و نمونه‌ای منحصر به فرد تركان پارسی گوئی كه گه گاهی به یاد زادگاه و روزگار بی‌شائبة كودكی و?نوجوانی و زبان مادری خود از روی تفنن می‌افتادند و بیتی چند به تركی می‌سوردند قرار گرفت. از این روی زبان كتاب و ادب همچنان در بوتة نسیان ماند تا اینكه فرجی حاصل گشت و امكان عرض این مراتب و بحث در این مسائل بدست آمد. ناگفته نگذریم، هیچ فرزانه‌‌ای مخالف استفاده از گنجینة عظیم فولكلور و زبان عام نمی‌تواند باشد، لكن باید گفت كه توجه به امری نباید دستاویز غفلت و حتی انكار امر دیگر گردد. در مورد كاربرد مستقیم این مواد گرانبها و عزیز كه خمیرمایة زبان كتاب و ادب است قول سعدی را باید نصب‌العین خود قرار دهیم كه فرمود? هر سخن جائی و هر نكته مقامی دارد.
باید افزود كه هر كسی را بهر كاری ساختند و در فراخنای میدان ادب و شعر نیز هر كسی اسب خود را می‌تازد و در این بازار بزرگ هر فروشنده‌ای متاع خود را عرضه می‌دارد. به توجه و التفات شهریار به زبان محاوره ایرادی نیست، بلكه این از خصوصیات و جهات قدرت و قوت استاد است كه ما را با اعجاز الفاظ و تعابیر مردمی به
«خشگناب» دوران جوانی خویش می‌برد و به سحر سخن از كوهی بی‌مقدار كه برای كمتر كسی شناخته بود، ام الجبالی نامدار می‌آفریند و چنان می‌شود كه «حیدربابا»ی « شهریار»، «دماوند» «بهار» را تحت‌الشعاع خویش قرار می‌دهد. نك?ه در اینجاست كه این شیوه ختم است بر شهریار و شاید چند سخنور شیرین گفتار دیگر، چنانكه در گروه انبوه سخنوران كه پای در جای پای «حیدربابا» گذاشتند، و طبع خود را آزمودند دیدیم كه همگان را توفیق رفیق نبود و شعر اغلب در سایة بلند حیدربابای اول و دوم استاد، دیری نایستاد. استطراداُّ عرض می‌كنم كه نفوذ شهریار همچنان در فراسوی مرزهای ایران، در سخنورانی هم كه از سرچشمة زلال شعر و ادب تركی آب می‌خورند بی‌اثر نبوده است چنانكه هم اكنون از «نیازی ییلدیریم گنج عثمان اوغلو»، دفتر شعری به نام «سالور قازانین دستانی» در پیش ?وی داریم كه از حسن اتفاق حماسه‌ای از «دده قورقود» را برای طبع آزمائی به شیوة «حیدربابای» شهریار برگزیده است. اینك چند بند از آن منظومة بلند را به گواهی می‌آوریم و نغمه‌ای در دستگاه پرشور و سوز «شهریار»، از «قوپوز»، «پیر اوغوز» نامدار، با مضراب دلنواز «نیازی» می‌شنویم:

شؤلنلرده دوققوز تورلو آش یئنیر
آلا گیئیك، سود قوزو سو، قوش یئنیر
آغ
«قیمیزلا» داش دا اولسا خوش یئنیر
 ددم قورقود وارسا اگر شولن ده
 بو گون یینه بیر اوتاقدا شؤلن وار
ییر سؤیله‌ین، ال شاقلاتان، گولن وار
دئدیلر كی: اوتاغا بیر گلن وار
طوی قورولور آشین صونو گلنده
قارشیلاییب یول آچدیلار گله‌نه
هم
شوكر ائدیلیب حق پیغمبر آنیلدی
دده‌م قورقود یوْم گتیردی شؤله‌نه «قیمیزا» هم آزیغا قانیلدی
«
بوی بویلانسین، سوی سؤیلن‌سین» دئنیلدی
دده‌م قورقود باغداش قوروب یانلادی
«
داستان كه بدینگونه آغاز می‌شود پس از صد صفحه چنین ختم می‌گردد:
ییخیلماسین قارشی یاتان داغلارین
قوروماسین بول اوزوملو باغلارین
دیرلیگینجه دالغالانسین طوغلارین
قوپوزونون» تئللریه اونله‌دی
قادر تانری بركتلی یورد وئرسین
دار گونونده بیر قیلاووز قورد وئرسین
...
قادر الله دؤندرمه‌سین شاشقینا،
آدی گؤزل
ارسن الین چاره‌سیزه دوشگونه، «محمد»ین عشقینه
كم گؤزلردن تورك ائلینی قوروسون
هم ائلینی، هم دیلینی قوروسون
گرچه در نقل این ابیات برای تسهیل درك خواننده در املای برخی كلمات اندك تغییراتی داده شده است لكن تنها با آشنائی با زبان
«دده قورقود» و روال سخن تركان تركیه نفوذ به دقایق و در نتیجه داوری نهائی میسر خواهد گشت. این حاشیه برای نشان دادن وسعت دایرة نفوذ سخن شهریار لازم بود.
اینك طرف دیگر مسئله را مورد بررسی قرار [می]دهیم و اشاره می‌كنیم كه در كنار ثروت عظیم فولكلوریك و شعر و سخنی كه مستقیماُّ از آن شاخ برومند رسته است ما دارای زبانی هستیم كه بدان كتابهای فلسفی و علمی و فنی و دائره‌المعارف نوشته می‌شود: این زبان، زبان كتای و ادبی ماست كه فاصله‌اش از زبان محاوره و گویش‌های محلی دست كم به اندازة فاصلة فارسی مردم كوچه، بازار از فارسی آثار جاویدان این زبان است. در این مختصر سعی ما بر این است [كه] با تكیه بر زبان محاوره كه به علل فوق الاشاره از چندی بدینسوی در كنار طنز و شوخی به دی
?ان‌ها، منظومه‌های جدی‌تر نیز راه یافته، حدود و ثغور كاربرد این دو ابزار پرتوان یعنی زبان محاوره و زبان كتاب را باز شناسیم.
كسانی كه به این بحث كمر می‌بندند ناچار برای نتیجه‌گیری صحیح در كنار بررسی قواعد و اصول
«زبان كتاب» باید ثروت بی‌پایان و خصوصیات و جهات مختلف «زبان محاوره» و بهره‌ای را كه زبان ادب و كتاب از آن می‌تواند ببرد مفصلاُّ بررسی كنند. در این باب تعبیرات مختلف و اصطلاحات و تركیبات، یعنی مواد و مصالح گرانبهائی كه برای فنی‌تر ساختن زبان از آنها نمیتوان چشم پوشید، باید بخصوص در مد نظر قرار گیرد. در این مورد آثار شهریار چون گنجینه‌ای بی‌بدیل نعمت آسمانی مغتنم خواهد بود:
برای نمونه، نخستین شعر شهریار را (اثر مذكور، صفحه 7) شاهد می‌‌توان آورد [كه] شعری‌است بیست بیتی و ده‌ها تعبیر دل‌انگیز از همین یك منظومه می‌توان جست:
مثلاُّ:
«باشی باشلارا قاتماق»، «قاتلاشدیرماق»، «بیریسی نه باتا بیلمك»، «حاجاتا ال آتماق»، «اومباسینا زوپا زیخلاماق»، «باراتا سالماق»، «دلی شیطان دئییر»...
این تعابیر در همان چهارد ـ پانزده مصرع اول گنجانیده شده است، لطف و حالی را كه بدستیاری این تعابیر پدید می‌آید اهل ذوق دانند. در فرهنگ زبان و تعبیراتی كه انشاءاله صاحب همتی احتمالاُّ فراهم خواهد اورد، این مصراع‌ها چون شاهد كلام به تكرار نقل خواهد شد، و از شهریار بدین وسیله در لغتنامه‌ها نیز جاودانه یاد خواهد شد.
بگذریم، علاوه به این تعبیرات از كتاب شعر شهریار به عنوان مخزنی از كلمات زیبا و مورد نیاز نیز برای غنای ذخیره كلمات و واژگان ما (
Vocabulaire) می‌توان استفاده كرد:
اینك ما هم در اینجا فصلی به عنوان نمونه بدین اختصاص می‌دهیم:
1
ـ آلقیش
سنی بایقوشلار آلقیشلار / دَلی ویرانه‌نی خوشلار.
«یالان دنیا» (ص 21)
«
آلقیش» از لغات قدیمی زبان ماست. در ابتدا به معنی «دعا»، «ثنا» و مدح بوده است. در ثالی كه در ذیل این كلمه در «دیوان لغات الترك» می‌بینیم چنین آمده است: «یلا و جقا آلقیش بیر كِل» و مؤلف كتاب، محمود كاشغری ان را چنن ترجمه كرده است: «صل علی النبی علیه‌السلام» با املای واضحتر «یالاواج» در تركی به معنی پیغمبر است. «بیرگیل» را در آذربایجان امروز «وئرگیلن» می‌گویند، یعنی بفرست و بده و معنی «آلقیش» صلو''ه و تحیت است. در روزگار ما «آلقیش» را در مورد تشویق و آفرین گفتن و كف زدن به كار می‌برند.
ضمناُّ دقت خواننده را به طلف و زیبائی مصرع
«سنی بایقوشلار القیشلار» جلب می‌كنیم. در مقابل «آلقیش»، «قارغیش» قرار گرفته كه به معنی «نفرین» است، از مصدر «قارغیماق». ـ اوْ ـ اوْندا
...
اوْندا گؤردون اولاق آیاق ساخلادی
داغا باخیب قولاقلارین شاخلادی
داغدان دا بیر چوبان ایتی هورردی
«
حیدربابا» بند 33
شكل قدیمی این ضمیر،
«اوْل» بوده ‍]و] در قدیم افادة معنی مكان و زمان را نیز می‌كرده، در مصرع مورد مثال شهریار به همین معنی به كار رفته است. در تركی تركیه استعمال این كلمه بدین معنی منسوخ شده است.
3
ـ اصلان، ارسلان
داغ سیزه اصلان دئدی قارداش
2
 برگرفته شده از ماهنامه ی ( حیدر بابا) چاپ تورنتوی کانادا

مقایسه لهجه فارسی با زبان تورکی

همه با هم بدانیم - 92% کلمات پارسی از زبان عربی, تورکی و انگلیسی گرفته شده و مابقی بدون هیچ منبع یا فرمولی تولید شده اند- تنها 2% کلمات زبان تورکی از ایتالیایی, فرانسوی و انگلیسی گرفته شده است- در هیچ یک از زبان های بین المللی لغتی از زبان پارسی وجود ندارد- 29% کلمات ایتالیایی، 17% کلمات آلمانی و 9% کلمات فرانسوی از لغات زبان تورکی گرفته شده است- 100 % کلمات و لغات تورکی دارای ریشه موثق می باشند- 83% کلمات انگلیسی دارای ریشه ی موثق هستند- جملات تورکی 2% ابهام جمله ای تولید می کند ( به این صورت که از یک خارجی از روی کتاب زبان تورکی را یاد بگیرد؛ در مراجعه به مناطق ترک هیچ مشکلی نخواهد داشت.) - جملات انگلیسی 5 / 0 % و جملات فرانسوی 1% ابهام تولید می کند- جملات پارسی 67% ابهام تولید می کند- جملات عربی 8 الی 9% ابهام تولید می کند- معکوس پذیری ( ترجمه ی کامپیوتری ) کلیه ی زبانها به جز زبان عربی و پارسی امکان پذیر بوده و برای عربی خطای موردی 45 % و برای فارسی 100% می باشد. یعنی زبان پارسی را نمی توان با فرمولهای زبان شناسی به زبان دیگری تبدیل کرد هم اینك زبان تورکی عملا در بیشترپروژه های بین المللی جا باز كرده است. - کلیه ی ماهواره های هواشناسی و نظامی اطلاعات خود را به زبان های انگلیسی، فرانسوی و تورکی به پایگاه های زمینی ارسال می کنند- و معمولی ترین ویندوز زبان تورکی را به عنوان استاندارد و پایه ی فنوتیکی قرار داده است- کلیه ی اطلاعات ارسالی از رادارهای جهان به سه زبان انگلیسی, فرانسوی و تورکی علایم پخش می کند- كلیه سیستم های ایونیكی و الكترونیک هواپیماهای تجارتی از سال 1996 به 3 زبان انگلیسی،فرانسوی و تورکی در كارخانه بوئینگآمریكا مجهزمی شوند

 

پارسی را بعنوان 33ومین لهجه عربی پاس بداریم . تورکی را بعنوان سومین زبان زنده و توانمند دنیا ترک کنیمپارسی را با 60 میلیون متکلم پاس بداریم ، تورکی را با ۳۶۰میلیون متکلم ترک کنیم!!!!

پارسی را با ۲۵۰۰ سال قدمت پاس بداریم ، تورکی را با ۷۲۰۰ سال قدمت ترک بکنیم

پارسی را با ۴۰۰۰واژه اصیل پاس بداریم اما تورکی را با ۱۰۰۰۰۰واژه اصیل ترک بکنیم

پارسی را با ۶۰ تا ۷۰ فعل اصلی پاس بداریم ،تورکی را با ۳۵۰۰ فعل اصلی ترک بکنیم

پارسی را با ۳۵۰ فعل غیر اصلی پاس بداریم ، تورکی را با ۲۴۰۰۰ فعل غیر اصلی ترک بکنیم

پارسی را با ۱۱زمان فعلی پاس بداریم، تورکی را با ۴۶ زمان فعلی ترک بکنیم

پارسی را که ۷% از کلماتش ریشه دارند پاس بداریم، تورکی را که ۱۰۰%از کلماتش ریشه دارند را ترک بکنیم

پارسی را بعنوان زبان اقلیت مردم ایران پاس بداریم، تورکی را بعنوان زبان اکثریت مردم ایران ترک بکنیم

پارسی را با ۶ آوا پاس بداریم ، تورکی را با ۹ آوا ((کاملترین آوای خلقت)) ترک بکنیم

پارسی را بعنوان زبان محلی پاس بداریم ، تورکی را بعنوان زبان بین المللی ترک بکنیم

پارسی را بعنوان گلچینی از زبانهای دیگر پاس بداریم ، تورکی را بعنوان شاهکار زبان و ادبیات بشری ترک بکنیم

پارسی را بخاطر عدم کارائی کامپیوتری پاس بداریم، تورکی را بعنوان استاندارد پایه فونتیکی ویندوز ترک بکنیم

پارسی را بعنوان زبان شعر پاس بداریم، تورکی را بعنوان زبان استاندارد ارسال دیتای رادارهای جهان ترک کنیم

پارسی زبان معدودی افغانی و تاجیکی را پاس بداریم، تورکی زبان استاندارد یونسکو در اروپا و آمریکا را ترک بکنیم

پارسی را با ۹۷۰۰۰ عنوان کتاب در دنیا پاس بداریم، تورکی را با۴۵۰۰۰۰ عنوان کتاب در دنیا ترک بکنیم

پارسی را که هرگز خط نگارش نداشته پاس بداریم، تورکی صاحب اولین، دومین و سومین خط بشری را ترک بکنیم

پارسی را با ۳ درجه صفت پاس بداریم ، تورکی را با۵ درجه صفت ترک بکنیم

پارسی با شاهنامه ای ملحمه سرا پاس بداریم، تورکی را با دده قورقود حماسه سرا ترک بکنیم

پارسی عاری از قوانین آوایی را پاس بداریم، تورکی با قوانین ملودیک بین اصوات و حروف را ترک بکنیم

كلیه اطلاعات بالا از موسسه ائی.ام .تی و آ.ام.ت 2002 كه در اروپا وآمریكا واقع شده و تحت بر جسته ترین زبان شناسان اداره می شود گرفته شده است و همه ساله گزارشهای زیادی را درباره زبانهای دنیا منتشر می كنند و كلیه استانداردهای زبان شناسی از این ادارات كه دولتی هستند، اعلام میشود

تاثیر توركی بر فارسی و دیگر زبانهای ایرانی

تاثیر توركی بر فارسی و دیگر زبانهای ایرانی


برگرفته شده از ماهنامه ی ( حیدر بابا) چاپ تورنتوی کاناداشمار كل كلمات روزمره تركی آزربایجانی، نفوذ استوار توركی بر فرهنگ لغت فارسی استاندارد را، در هر دو گونه نوشتاری و محاوره ای تصدیق می كند. نمونه هائی نمادین، واژه های "اطاق" [اوتاق]، "اجاق" [اوجاق]، "اطو" [اوتو]، "قیچی" [قایچی]، "قاچاق"، "قدغن" [قاداغان] (اصلا اسمی به معنی فرمان و امر)، "توتون"، و "توپ" می باشند 

20/07/2009
 شمار كل كلمات روزمره تركی آزربایجانی، نفوذ استوار توركی بر فرهنگ لغت فارسی استاندارد را، در هر دو گونه نوشتاری و محاوره ای تصدیق می كند. نمونه هائی نمادین، واژه های "اطاق" [اوتاق]، "اجاق" [اوجاق]، "اطو" [اوتو]، "قیچی" [قایچی]، "قاچاق"، "قدغن" [قاداغان] (اصلا اسمی به معنی فرمان و امر)، "توتون"، و "توپ" می باشند. پسوند لغوی توركی "–چی" در زبان فارسی، مستقل از الگوهای اصلی لغوی و قانون هماهنگی اصوات توركی، برای ایجاد قالب فاعلی در زبان فارسی بكار رفته است: شكارچی، تقلیدچی، پستچی (بواسطه زبان فرانسوی، مانند پوستاچی در تركی تركیه بواسطه زبان ایتالیائی)، توتونچی (توتونجو در تركی تركیه، توتونچو در تركی آزربایجانی).
 
دامنه های معنائی دائره لغات توركی در زبان فارسی، شامل عرصه های چوپانی-روستائی، خانوادگی، نظامی، فن آوری و تجاری است، كه همه دال بر وجود تاثیرات ناشی از تعامل و اندركنش جعمیتهای دو زبانه و در هم آمیخته در سطوح زبانهای محاوره ای، محلی و عملی روزمره است. در مواردی كه وامواژه های توركی دارای معادل فارسی باشند، اغلب ممكن است كه این دو را به لحاظ اجتماعی در دو رده متضاد تصنیف نمود. در این رده بندی، معادل فارسی و یا فارسی-عربی رسمیتر، ادبیتر و یا ظریفتر در معنا، و معادل توركی و یا توركی-مونقولی غیررسمیتر، نثرانه تر و یا بومی-محلی تر است.
 
از هزاران وامواژه توركی در زبان فارسی مربوط به دوره های گوناگون، كه لیست آنها در اثر گئرهار دوئرفر داده شده، وی حدود یك هزار و دویست عدد از آنها را به عنوان تركی آزربایجانی مشخص نموده است (دائره المعارف اسلام، جلد ٣، ماده آزربایجان، ٨، ص ٢٤٦). از این كلمات، شاید غالب آنها اصطلاحات موقتی و یا اداری-دیوانی مانند دوستاق (اسیر، متاتئز كلمه اصلی دوت-ساق)، سااونگ (؟، مصادره كردن) باشند كه از تواریخ كلاسیك فارسی گرفته شده اند. اینها به همراه كلمات و گزاره های توركی كه گهگاه وارد شعر فارسی (گنجه ای ، ١٩٨٦) شده اند، پدیده هائی هستند كه بر همزیستی مداوم تركها و فارسها در قلمروهای سیاست و فرهنگ عامه گواهی می دهند. اما اینگونه تعابیر، گزاره ها و كلمات توركی موجود در [تواریخ كلاسیك] زبان فارسی، كمكی به تعیین و مشخص نمودن بدنه مدرن زبان توركی در زبان فارسی نمی كنند.
 
 برخی از تعبیرات آئینی در زبان فارسی ناشی از تثبیت شیعه گری توسط صفویان، منشا توركی دارند. اینگونه تعبیرات نه تنها شامل كلمه هائی توركی-مونقولی مانند "توغ" -نوعی پرچم سواره نظام در جنگ كه امروز به عنوان علم در مراسم محرم بكار می رود- می شود، بلكه شامل كلماتی مانند "تعزیه" كه اصلا عربی است نیز می گردد. كلمه تعزیه كه نمایش مصیبت محرم است، منشاء تركی آزربایجانی خود را در ساقط شدن صدای "ت" پایانی فرم اولیه و اصلی كلمه (تعزیت) بروز می دهد. (پئری، ٢٠٠١، ص. ١٩٨)
 
در حالیكه شاهان صفوی موقعیت فارسی نوشتاری را به زبانی اداری و ادبی ترفیع دادند، این واقعیت كه آنها و افسران عالیرتبه نظامی قیزیلباششان در دربار و ارتش خود بر حسب معمول به توركی سخن می گفتند، به زبان مادری توركی در ایران پرستیژی بی سابقه بخشید. توركی دامنه های كاربردی خود را توسعه داد و به عنوان سمبل هویتی قومی و اجتماعی، با زبان فارسی به رقابت پرداخت. چنانچه كتابهای تاریخ مكرارا به تخصصی شدن عملی تركان و تاجیكان (تعبیری تقابلی برای تمایز فارسی زبانان از تركان) كه در قالب عنوانهای "خان" [برای تركان] و "میرزا" [برای تاجیكان] - به ترتیب به معنی مرد شمشیر و مرد قلم- مشاهده می شد، و به رقابت آنها برای كسب قدرت و موقعیت در ساختار امپراتوری گواهی می دهند.
سیاحان خارجی مانند ژان شاردن (١٧١٣-١٦٤٣) آدام اولئاریوس (٧١-١٦٠٣) و پیئترو دئللا واله (١٦٥٢-١٥٨٦) ذكر می كنند كه توركی محاوره ای در میان همه طبقات اجتماعی ایران آنچنان مشترك و عمومی بود كه به عنوان زبان بین المللی (زبان رابط) بكار می رفت. بنا به ائنگئلبئرت كامپفئر (١٧١٦-١٦٥١) ایرانیانی كه در حال صعود در طبقات اجتماعی بوده اند، فعالانه توركی را می آموخته اند: "[تركی] از دربار به میان خانواده های سرشناس فارسها آنچنان گسترش یافته است كه امروزه در ایران تقریبا شرم آور است كه فردی متشخص بیسواد در زبان تركی باشد." (گنجه ای، ١٩٨٦، ص ١٣-٣١١، ٣١٥). بسیاری از كلمات و تعبیرات در لغتنامه فارسی سیر توماس هئربئرت (٨٢-١٦٠٦)، حتی ضمایر شخصی مانند "من"، "سن"، "او" (پئری، ١٩٩٦، ص ٢٧٥، ٢٧٧) توركی خالص می باشند. پس از سلسله صفوی پرستیژ زبان توركی دیری نپائید، اما تاثیر زبانشناختی آن تا به دوره قاجار، زمانیكه تركان در جستجوی حاكمیت و اشتغال به سنگینی در تهران، پایتخت جدید اسكان گزیدند ادامه یافت.
 
یكی از یادگارهای دقیق و پایدار زبان توركی در فارسی، در گزاره های اسمی فارسی كه در واقع از جهت نحوی توركی هستند دیده می شود. در اینگونه گزاره های اسمی، به جای ساختار شاخه شدن دست راستی كه كلمه و یا عبارت توضیحی پس از اسم می آید، ترتیب كلمات معكوس شده و كلمه یا عبارت توضیحی قبل از اسم [ساختار شاخه شدن دست چپی] آورده می شود. به عنوان مثال تركیب "باب عالی" [عثمانی]–به لحاظ لغوی عربی، به لحاظ زمینه كاربردی توركی عثمانی اما به لحاظ نحوی فارسی است. اما تركیب "عالی قاپو" [صفوی] در زبان فارسی، به لحاظ لغوی عربی-توركی، به لحاظ زمینه كاربردی فارسی، ولی به لحاظ نحوی توركی است. تركیبهای متعددی مربوط به اسامی غذاها در زبان فارسی، مانند "سبزی پلو" و "بره كباب" از همین گونه شاخه شدن چپی توركی اند، در حالیكه فرم "كباب بره" گونه ای فارسی است. (پئری، ١٩٩٠، ص.ص. ٢٢٧-٢٢٦)
 
موارد برجسته تر به لحاظ جامعه شناسی، گزاره های اسمی-كنیه ای خاص با نحو متضاد توركی و فارسی می باشند. معكوس شدن ترتیب كلمات در عناوین سلطنتی از [نوع فارسی] كه در آن عنوان نخست می آید (مثلا "شاه اسماعیل"، "شاه عباس") به نوعی [توركی] كه در آن عنوان پس از اسم می آید (مثلا "نادر شاه"، "رضا شاه")، از پایان دوره صفوی به بعد نرم استاندارد در ایران بوده است. این پدیده به سادگی اقتباسی ناآگاهانه و دیرگاه از نحو توركی است كه در آن نام قبل از عنوان توضیحی می آید (مانند "محمد آقا"، "علی قلی خان") بر عكس آنچه كه قبلا گزاره اسمی فارسی بود و در آن عنوان توضیحی قبل از نام می آید مانند "خواجه حافظ".
 
حتی پیشتر، از دوره تیموریان به بعد، عنوان به لحاظ ریشه شناسی فارسی "میرزا" پس از نام خاص، برای مشخص كردن شاهزاده ای از خاندان حاكم تورك، چه صفوی و یا قاجار (مانند تهماسب میرزا، ایرج میرزا) و به تقلید از عنوانهای توركی ای مانند "خان" و "آقا" بكار رفته است. در مقابل، عنوان "میرزا" پیش از نام خاص در تطابق با نحو فارسی، برای مشخص كردن منشیان و یا اهل دیوان؛ و عنوانهای كم پایه تر "شاه" و "میر" قبل از نامهای خاص برای مشخص كردن رهبران صوفی (مانند شاه میر حمزه، میر حیدر)- از آنجائیكه ایرانیان [ایرانی زبانان] امتیازات فرهنگی و نیمه سیاسی خود در این مناصب اجتماعی را حفظ كرده بودند- بكار رفته اند. (پئری، ١٩٩٠، ص ٢٣-٢١٨، ٢٠٠٣، ٢٣-١١٨)
 
تا به امروز عبارت اسمی-كنیه ای رسمی (آقای یا خانم تهرانی) دارای گونه ای فارسی است، در حالیكه فرم غیررسمی (رستم آقا، ژاله خانم) در زبان فارسی به لحاظ نحوی توركی است.
 
به نظر نمی رسد كه فارسی و دیگر زبانهای ایرانی رایج در ایران قویا از آواشناسی توركی متاثر شده باشند. با اینهمه ادعا شده كه ساقط گردیدن "ق" در اثر تبدیل آن به "گ"، كه منجر به تلفظ یكسان "قاف" و "غین" در اكثر لهجه-زبانهای ایران غربی امروز گردیده است، در اثر تاثیرپذیری از توركی می باشد. (پیسوویچ، ص.٤-١١٢)
 
همچنین احتمالا سخت است كه بتوان تاثیر سیستماتیك توركی بر جمله سازی فارسی و یا سیستم فعلی آنرا نشان داد. هر چند ادعا شده است كه كاربرد زمانهای كامل در زبان فارسی (رفته است، می رفته است، رفته بوده است) در وجه نقلی و یا غیرمشخص از توركی الهام گرفته شده است. (سوپئر، ٣٥٧-٣٥٦). به احتمال زیاد توركیسیسم دیگر مشخصه زایائی در فارسی استاندارد نمی باشد، اگرچه توركی شوندگی گزینشی در مناطقی محلی از زبانهای ایرانی در غرب ایران هنوز ادامه دارد.
 
زبانهای ایرانی به غیر از زبان فارسی كه به شدت در معرض نفوذ توركی قرار دارند عبارتند از كردی (بولوت) و بعضی از لهجه های تاتی و تالشی در آزربایجان. گفته شده است كه سیستمهای فعلی در دو زبان اخیر (تاتی و تالشی) در حال تغییر از گونه ای ایرانی به نوع توركی تر بوده است (ایستیلو، ١٩٨١، ویندفوهر، ١٩٨٧)
 
تاثیر توركی بر تاجیكی:
 
از قرن شانزده تاكنون، لهجه های فارسی نواحی ای كه تاجیكها و ازبكها در هم آمیخته اند، بویژه در بخارا، سمرقند و دره های فرغانه و زرافشان، در معرض تاثیر فزاینده ازبكی قرار گرفته اند. (دائره المعارف اسلام، جلد ٥، آسیای میانه، ١٤، ص ٣٥-٢٢٦؛ سوپئر، ص ٣٢٩-٢٧٧، ٤٠٩. ویندفوهر، در آینده نزدیك).
 
تاجیكی علاوه بر قرض گرفتن لغوی از ازبكی، از این زبان كلمات كاركردی مانند جزء سوالی "می" كه پس از موضوع سوال می آید؛ همچنین مجموعه هائی از ضمائر نامعین ساخته شده با ضمیر استفهامی "كیم" توركی (مانند "كیم كوجو"، به معنی جائی و یا دیگری)؛ و پس نهاده ها شامل هر دو پسوندهای اصلی ازبكی (مانند پسوند توركی "-دان" به معنی "از") و پیش نهاده فارسی كه به روشی قیاسی مانند توركی پس از اسامیشان بكار رفته اند (مانند "بوزور به"، به معنی "به بازار") را نیز اقتباس كرده است.
 
ساختارهای نحوی توركی بویژه آنهائیكه مربوط به فرمهای فعلی نامحدودند – با استفاده از ریختهای فارسی- تقلید شده اند. به عنوان نمونه به شكل گزاره نقلی: "كود-ی او كیست؟ گوفته من پورسیدم". ("او دقیقا كیست؟ من پرسیدم". به زبان ادبی، "گوفته، پورسیدم"). تعمیم مجازی این ساخت- كه گرفته شده از كاربرد فرم "دئب" [به معنی گفته] ازبكی مشتق از مصدر "دئمك" است- در زبانهای توركی برای بیان گزاره انگیزه ای و یا نتیجه ای، مانند "هر اوتیش را اجیننه گوفته، مئ ترسیدم" بكار می رود. مثالهای دیگر اسمی سازی متممهای جمله ای توسط مصدرها "مو كوجو رفتن-ئ خود رو مئ دونئم" (ما كجا رفتن خود را می دانیم)؛ و اسمی سازی گزاره های نسبی با استفاده از وجه وصفی " در خونه بودگی-هو، هئچ ندیده بودند" (آنهائیكه در خانه بودند، چیزی ندیدند) می باشند.
 
 كاربردهای قیاسی دیگر فرم زمان گذشته در وجه وصفی و به شكل فرم نامحدود توركی، عبارتند از فعل وابسته "توونیستن" (توانستن): "رفته مئ توونم" (می توانم بروم) و مخصوصا ساختهای فعلی ترتیبی و یا متصل كه ١٧ گونه از آنها تثبیت شده اند (به عنوان مثال "نویشته گیریفتم") (در ماده آسیای میانه، ١٤، ص ٢٣٢ لیستی از مشابهات ازبكی-تاجیكی وجود دارد).
 
این تعمیم قیاسی سیستم فعلی توركی، گسترده ترین نتیجه تاثیر ازبكی بر تاجیكی است. وجهه های دیگر، مجموعه ای زایا و تعمیم یافته از افعال سببی و اسمی (مانند "موكوفوت-ون-یدن" به معنی پاداش دادن كه از اسم فعلی مكافات عربی مشتق شده است)، و وجه مباحثه دار نقلی كه زمانهای كامل حال، استمراری و گذشته را بكار می برد (مانند "نغز جو-ئ بوده است"، به معنی مطمئنم كه جای نغزی بوده است)
 
 همه این خصوصیات به درجات گوناگونی توسط نویسندگان شوروی در تاجیكی ادبی مدرن، سبك تائید شده زبان مابین سالهای ١٩٣٠ تا اواخر دهه ١٩٨٠، وارد شدند. اما برخی از خصوصیتها، موقتی بودن خود را مدتهاست كه اثبات كرده اند و دیگر توسط نویسندگان جوانتر به طور فعالانه بكار نمی روند. برخی ازبكیسمهای افراطی هرگز از رغبت گسترده ای در ادبیات برخوردار نشدند، هر چند آنها هنوز از خصوصیات گویش تاجیكی شمال بشمار می روند؛ مانند تصریفهای شخصی توركی افعال ("خوندگی-من"، از خونده ام در تاجیكی ادبی) و گزاره های اسمی ملكی به سبك توركی با –رو، به عنوان مثال معلم-ه كیتوبش (از معلم-رو) به معنی كتاب معلم (گرفته شده از ازبكی، معلم-نینگ كیتوب-ی، جایگزین ساختار اضافی در فارسی).

برگرفته شده از ماهنامه ی ( حیدر بابا) چاپ تورنتوی کانادا

خوجالی فاجعه سی ایله  باغلی

     

 

             خوجالی فاجعه سی ایله  باغلی

 ائرمنی ژورنالیستیندن دهشتلی اعترافلار !!

  

حاضردا بیروت شهرینده یاشایان "داوید یئریان " آدلی ائرمنی ژورنالیست واختیله داغلیق قاراباغ دؤیوش‌لرینده اشتراک ائتمیش و شاهیدی اولدوغو حادثه‌لر باره‌ده “For the sake of cross” کیتابیندا یازیب.

انگلیس دیلینده چاپ ائدیلمیش کیتابدا ائرمنی‌لرین آذربایجان‌لیلارا قارشی تؤرتدیکلری وحشی‌لیک‌لردن صؤحبت آچیلیر. اثردن بعضی مقام‌لاری اوخوجولارین دقتینه چاتدیریریق:

“...بعضاْ اؤلدورولموش آذربایجان‌لیلارین مئیت‌لری اوزریندن کئچمه‌یه مجبور اولوردوق. یاخشی خاطیرلاییرام، داشبولاق دئییلن یئرین یاخینلیغینداکی بیر باتاقلیقدان کئچمک اوچون اؤلو بدنلردن اؤزوموزه کؤرپو دوزلتمیشدیک. من بو جانسیز انسان بدن‌لری‌نین اوزریندن کئچمکدن امتنا ائتدیکده، اوهانیان آدلی مایور منه قورخماماغی امر ائتدی. روتبه‌جه بؤیوک کوماندرین امرینه عمل ائتمک حربی قانون‌لاردان بیری اولدوغو اوچون من اونا تابع اولدوم. 9-10 یاشلاریندا یارا‌لی بیر قیزین دؤش قفه‌سه سینه آیاق باسماغا مجبور اولدوم و باتاقلیقدان کئچدیم. آیاققابیلاریم و فوتواپاراتیم تامامیله قان ایچینده ایدی”. کیتابین 63-جو صحیفه‌سینده تصویر اولونموش حادثه ائرمنی‌لرین قطعیاْ انسانلیغا یاراشمایان حرکت‌لریندن، قددارلیغیندان و آمانسیزلیغیندان خبر وئریر: 

“...اؤلولری یاندیرماقلا مشغول اولان “قافلان” آدلی قروپ مارتین 2-ده خوجا‌لی‌دان بیر کیلومتر غربده 100-دن آرتیق تورکون (آذربایجانلی نین) جسدینی بیر یئره توپلایا‌راق یاندیریردیلار. مئیت‌لری داشییان سونونجو ماشیندا - باشیندان و اللریندن یارالانمیش 10 یاشیندا بیر قیز اوشاغی گؤردوم. قیزین صیفتی تامامیله گؤیرمیشدی. آجلیغا، سویوغا و یارا‌لارینا باخمایا‌راق دیری قالمیشدی ! چتینلیکله نفس آلیردی. بالاجا قیزین گؤزلریندکی اؤلوم قورخوسونو هله ده اونودا بیلمیرم. تیقرانیان آدلی بیر عسگر قیزی گؤتوره‌رک یاندیریلماغا حاضرلانان جسدلرین اوزرینه آتدی ! منه ائله گلیردی کی، یانان اؤلو بدن‌لر آراسیندا کیم‌لرسه قیشقیریر، امداد دیله ییر و آغلاییردی ! من بونلارا آرتیق دؤزه بیلمیردیم. هم ده شوشانی گؤرمک ایسته ییردیم. اونا گؤره ده اؤن جبهه نی ترک ائدیب گئری قاییتدیم. جبهه‌دکی‌لر ایسه خاچ محاربه‌سینی داوام ائتدیریردی‌لر... ! ”  //  (آذرتاج خبر آژانسی)

  خوجالی فاجعه سی ....!

         نوت : 

( 1992- جی ایل فئورال آیی نین 26 سیندا ( 1370- جی ایل اسفند آیی نین 7 سینده )                                                                                            

قاراباغین خوجالی شهرجیگینده  ائرمنی داشناکلاری طرفیندن آذربایجانلی دینج اهالی علیهینه سوی - قیریم فاجعه سی تؤرَندی !

بو فاجعه نین قیرخ مراسیمی 1371 – جی ایل فروردین آییندا ، آذربایجانلی ادبیاتچیلار ، او جمله دن پروفسور دوکتور جواد هئیت و فعال آذربایجانلی اؤیرنجی لر طرفیندن تهران بازاریندا و " آذربایجانلیلار مسجدی " آدلانان مسجد ده کئچیریلیب بو فاجعه نی تؤره دنلره قارشی نفرت ائدیلدی .

او ایلدن سونرا هر ایل تهران دا - آذربایجانین بؤیوک شهرلرینده   و دونیانین بیر چوخ شهرلرینده فئورالین 26 – جی گونونده آذربایجانلیلار طرفیندن " خوجالی فاجعه سی "  مراسیم لری کئچیریله رک  بو غیر انسانی فاجعه نی تؤره دن داشناک ائرمنی لر لعنتله یاد اولورلار ! )

...................................................................................................................................... 

خوجالی فاجعه سی ، داشناکلارین وحشی لیگی.....

                                                                             ( گئرچک حیکایه )              ح.راشدی

او گئجه آذربایجانین جنته اوخشار گوشه لریندن بیری اولان " قاراباغ " بؤلگه سی نین مرکزی   " خان کندی " یاخینلیغیندا  " خوجالی " آدلی شهرجیکده کؤرپه لر آنالار قوجاغیندا یوخلامیشدیلار.

یاشلی نه نه – بابالار نوه لرینه بابک – کوراوغلو نون ایگیدلیگیندن دستانلار سویله ییب قاراباغ شاعیری مُلا پناه واقف دن شعر اوخودوقدان سونرا اؤزلری ده شیرین یوخویا گئتمیشدیلر.

آتا – آنالار ایسه گون چالیشمالارینی آرخادا قویوب گله جک اومیدی ایله گئجه نی سحر ائتمه کده ایدیلر ؛ لاکین ائرمنی داشناکلاری بو جنّته اوخشار بؤلگه نین هر یول ایله اولورسا اولسون اله کئچیرمه سینی ذهنلریندن بیر  آن بئله اونوتمامیش گئجه قارانلیغیندا قبیرلری سؤکمک فیکرینده اولان آج حیوانلار کیمی قارانلیغی گودوردولر !

ائرمنی داشناکلاری " بؤیوک ائرمنستان" خولیاسیندا یاشاییر کئچشمیده اولدوغو کیمی اراضی لرینی گئنیشلندیرمک ایستییردیلر !

گؤز چیخارماق ، باش بورون – قولاق کسمک ، قوجا قاریلارین قارینلارینی سؤکمک ،

کؤرپه لرین بئیینلرینی  توفنگ له داغیتماق اونلارا مقّدس ایش ساییلیردی !

اونلار سود اَمَر کؤرپه اوشاقلاردان توتموش اللری چلیکلی قوجا – قاری لاری قتل عام ائتمکده و ان آلچاق ایشلره ال آتماقدا بیر آن بئله شوبهه لنمه ییردیلر.

او گئجه ائرمنی وحشیلری دیرناقدان باشا سیلاحلا یاراقلانمیش دسته لرله ، هئچ بیر سیلاحی اولمایان خوجالی نین یئرلی اهالی سینین سوی قیریمینا بئل باغلامیشدیلار .

 اللرینده هئچ بیر سلاحی اولمایان خوجالی اهالیسی ائرمنی لرین بئله بیر چیرکین هدفینی دویدوقدا بو وحشی لیگین قاباغینی آلماق اوچون سیلاح اله کئچیرمه یه و شهردن مدافعه ائتمه یه جان آتیردیلار ، لاکین بوتون سیلاحلار روس عسگرلری الینده ، روس عسگرلری ایسه ائرمنی آرخاسیندا و کؤمگینده ایدی !

خوجالی ایگیتلری هئچ بیر چاره تاپمادان بعضی ائولرده آتا - بابادان قالان کؤهنه قمه - قیلینج و قوش توفنگلری ایله شهردن مدافعه ائتمه یه باشلادیلار .

غیرتلی ایگیتلرین قمه - قیلینج و قوش تفنگ لری ایله شهری قورویوب ائرمنی لرین توپ - تانک و مسلسل لری قاباغیندا دایانیب شهامت له شهید اولمالاری ، آرواد - اوشاق و  قوجالارین بیر عدّه سینه شهردن چیخیب قارلی داغلارا پناه آپارمالارینا فورصت یاراتدی.

خوجالی نین غیرتلی جاوانلاری شهید اولدوقدان سونرا ، ائرمنی لر خوجالی نین  سوی - قیریمینا باشلا دیلار!

اونلار قادین - اوشاق ، قوجا – جاوان و حتی خسته خانا مریض لرینه رحم ائتمه دن هامینی گولله دن کئچیردیکدن سونرا مدافعه سیز اهالی نین بورون – قولاغینی کسمه یه باشلاییب  حتی حیوانلار آراسیندا اولمایان چیرکین عمللره ال آتدیلار ! !

ائرمنی لرله بیرلیکده خوجالی فاجعه سینده اشتراکی اولان و سونرالار آذربایجانلی عسگرلرینه اسیر دوشموش بیر روس عسگری نین دهشتلی اعترافی و بو اعترافدان چکیلن ویدئو فیلمی نین دونیایا یاییلماسی ائرمنی وحشی لیکلرینی داها آرتیق دونیایا تانیتمیشدیر !

بو دهشتلی اعترافدا روس عسگری ، ائرمنی  لرین خوجالی شهرینده تورَتدیکلری   جنایت دن دانیشاراق وجدان عذابینا دوچار اولدوغونو بیلدیردی !

او ، یولداشی و سیلاحداشی اولان ائرمنی نین خوجالی دا ، سود اَمَر بیر کؤرپه نین بئینینی گولله ایله داغیتماسیندان وجدان عذابی چکدیگی اوچون بو جنایتین اوستونو  آچماغا اؤزونو راضی ائتمیشدی .

روس عسگری ویدئویی اعترافدا دئمیشدیر :

" من بیر چوخ مزدور روس عسگرلری کیمی  ائرمنی سیلاحلی دسته سینده خدمت

 ائده رک خوجالی حمله سینده اشتراک ائتدیم ؛ او گئجه خوجالی شهرینه حمله باشلاندی ، خوجالی ساکینلری نین اللرینده بیر تعداد قدیمدن قالما قمه و یا قوش توفنگیندن باشقا  آتشین سیلاح یوخ ایدی.

بو سیلاحلارلا مقاومت گؤسترنلرده ائرمنی لرین آغیر  آتش لری نتیجه سینده آرادان گؤتورولدو  و ائرمنی طرفیندن خوجالی نین سوی – قیریمی باشلاندی !

ائرمنی لر کؤرپه اوشاقلاردان توتدو قوجا- قاری لاری گولله دن کئچیریر و وجداندان اوزاق ایشلره ال آتیردیلار ؛ لاکین بونلارین ان دهشتلیسی و منی وجدان عذابینا دوچار ائدن بیر ماجرا اولدو !

  او گون خوجالی دا ائرمنی سیلاحداشیم لا ، صاحیب سیز قالمیش بیر ائوه گیریب باهالی شئی لردن اؤزوموزه غنیمت گؤتوردویوموز حالدا باشقا اوتاقدان کؤرپه بیر اوشاق سسی قولاغیمیزا دگدی ؛ اللریمیز توفنگ ماشاسیندا یاواش- یاواش و احتیاطلا سس گلَن اوتاغا ساری گئتدیک ، اوتاغا گیرَرکن سارسیدیجی بیر صحنه گؤزوموز اؤنونده جانلاندی :

 جاوان بیر آنا جسدی یانیندا سود امَرَ کؤرپه  بیر اوشاق امزیک  آغزیندا  باشینی آناسی نین  سینه سینه دایامیشدی !

" کؤرپه اوشاق بیزی گؤردوکده سانکی  آتاسینی گؤروبدور آغلامسیناراق   قوللارینی قالدیریب قاباقدا اؤزونو کؤرپه یه یاخینلاشدیران ائرمنی سیلاحداشیمین قوجاغینا گلمک ایسته دی!

 لاکین ائرمنی یولداشیم کؤرپه نی قوجاغینا آلماق یئرینه توفنگین آغزینی کؤرپه نین امزیگلی آغزینا سؤیکه ییب ماشانی چکدی ،  کؤرپه نین بئینی دیوارا  یاپیشدی ........ ! ! "

بو صحنه نی گؤردوکده باشیم گیجلدی ، سارسیلدیم ، آیاق اوستونده دایانا بیلمه ییب یئره اوتوردوم ، اؤزومو اله آلدیقدان سونرا یاواش – یاواش ائودن دیشاری چیخدیم.

سیلاحداشیم منی بو حالدا گؤردوکده سوروشدو :

بو ایشه ناراحات اولدونمو ؟

دئدیم : آخی او کؤرپه ، اونسوزدا بورادا یالقیز قالیب آجلیقدان و سویوقدان اؤله جک ایدی، نه اوچون بو ایشی گؤردون ؟!

وجدانی بیر دقیقه ده اولسون بئله اینجیمه ین ائرمنی یولداشیم دئدی :

"بیز خوجالی دا و قاراباغدا  آذربایجانلی بیر کؤرپه نین نئچه گونلوک یاشاماسینی دا بئله تحمل ائده بیلمه ریک ........!! "

 

 منبع : http://rashedi-hasan.blogfa.com

 

یئنی ایل بایرامی ، باهار بایرامی کیملردن قالمادیر ؟!

   

یئنی ایل بایرامی ، باهار بایرامی کیملردن قالمادیر ؟!

                                                                                      ح . راشدی (۲۸ اسفند۱۳۸۷)

بعضی لری، یئنی ایل بایرامینی  یعنی باهار بایرامینی و یا  "نوروز " آدلانان بایرامی فارسلارا عاید بیلیر و یا تصور ائدیرلر !

البتّه آشیری فارس ناسیونالیستلری بوتون تاریخی و آرخالوژی (باستانشناسانه) سندلره گؤز یوماراق یالنیز فردوسی نین شاهنامه افسانه سینه استناد ائده رک بو  بایرامین ایلک دفعه یارانماسینی " جمشید شاه " آدلی افسانه وی بیر پادشاها باغلاییرلار ، لاکین عالیم و تدقیقاتچی فارسلار بو بایرامین چوخ اسکی زامانلارا و پارسلاردان مین ایللرله قاباق ایران ، آذربایجان و بین النهرین منطقه لرینده یاشایان یئرلی اهالی نین بایرامی اولدوغونو آچقلاییب پارسلار ایسه بو بایرامی یئرلی اهالی دن اقتباس ائتدیکلرینی بیلدیرمیشلر .(1)

فردوسی نین شاهنامه افسانه سینده دئییلیر :

" جمشید شاه اینجی نشانلی بیر تخت دوزلتدیره رک دئولردن ایسته دی بو تختی سمالارداکی بهشته آپارسینلار ؛ جمشید شاه بو پارلاق تخت اوزه رینده اوتوراراق یئر اوزونون بوتون مخلوقلاری اونا حئیران قالیب جمشید شاها اینجی لر تقدیم ائتدیلر ؛ و بو گون فروردین آیی نین ایلک گونو اولدوقدان اونو " نوروز " و یا " نوروز جمشیدی "  آدلاندیردبلار ." 

طبیعی دیر کی انسانلار ، رؤیالاریندا یاراراتدیقلاری آرزولارینا  افسانه لرده چوخ راحاتجاسینا چاتا بیلرلر ، لاکین افسانه لر نه حقیقت دیر نه حقیقی تاریخ !

یئنی ایل و باهار بایرامی نین قوتلانماسی چوخ اسکی چاغلارا عایددیر ؛ هله پارسلار سیبری استپ لریندن کؤچری شکیلده بو گونکو ایران آدلانان اراضی لرینه آخین ائتمه -میشدن هئچ اولمازسا ایکی مین ایل قاباق  ایران ، آذربایجان و بین النهرین اراضی لرینده باهار بایرامی قوتلانیرمیش.

اوچ مین ایل میلاددان اؤنجه سومئرلر حاکیم اولدوقلاری گئنیش اراضی ده، ابکی مین ایل میلاددان قاباق بابلی لر بین النهرین ده و ایکی مین ایل میلاددان قاباق عیلاملار بو گونکو خوزستان منطقه لرینده یاز و باهار بایرامی نین ایلک گونلرینی قوتلاییرمیشلار. (2)

بابل منطقه سینده یئنی ایل بایرامی 12 گون اولارمیش و اون اوچونجو گون مراسیم سونا چاتارمیش.

بابل اهالیسی نین یئنی ایلی، یاز فصلی نین اوللرینده و ایلک " آی هلالی " نین گؤرونمه سی ایله باشلانارمیش ؛ روملولار ایسه یئنی ایلی مارت آیی نین سونلاریندا (فروردین آیی نین ایلک 10 گونلرینده ) قوتلارمیشلار. (3)

فارسلار  ایچینده "حاجی فیروز " آدی ایله مشهور اولان و باهار بایرامی نغمه لرینی ائولر قاباغیندا اوخویان اوزوقارا قیرمیزی پالتار  آدام ، اصلینده سومئرلرین " داموزی " آدلانان "قوربانلیق تانریسی " دیر ! (4)

سومئر افسانه سینده " داموزی قوربانلیق تانریسی "  هر ایلین سونوندا اؤلور و یئنی ایل باشلانان زامان یئنی دن دیریلیر و یاشاییشا باشلاییر !

یئنی ایل، یعنی باهار بایرامی و طبیعتین دوغوش چاغینی چوخلو اؤلکه لرده او جومله- دن چین اؤلکه سی نین قوزئی باتی سیندا ( دوغو تورکوستان دا )، اورتا آسیا اؤلکه لرینده ( قیرقیزستان، قازاغستان، اؤزبکستان،تورکمنستان و تاجیکستان) ، پاکستان ، افغانستان، آذربایجان جمهوریتی، تورکیه، مقدونیه، یونان و کوزوو دا قوتلاییرلار.

باهار بایرامی هندوستاندا آپریل آیی نین 13- 15 گونلری (فروردین آیی نین 24 – 26 سی) قوتلانیر و بو بایرام تایلند، برمه، سریلانکا، کامبوج و لائوس دا  آپریل آیی نین ایلک گونوندن (فروردین آیی نین 12سیندن ) باشلاناراق اوچ گون داوام ائدیر ؛ اونلار بو بایراما "سونگ کران" دئییرلر.

اوغوز تورکلری  ( آذربایجان، تورکیه، تورکمنستان، قوزئی قبرس و عراق تورکلری) یئنی ایل و باهار بایرامینا اوغوز بایرامی دا دئییرلر .

تورک افسانه لرینده، تورکلر 400 ایل ارگنه قون داغلاری آراسیندا قالاندان سونرا دمیر داغی دلیب و محاصره دن چیخیرلار .بو زامان، یاز فصلی نین اوللری و خوش هاوالی گونلر ایمیش؛ او گوندن سونرا  تورکلر یازین (باهارین) ایلک گونلرینی قوتلاییب بایرام توتورلار .

آذربایجان جمهوریتی اؤزگور اولدوقدان سونرا یئنی ایل و باهار بایرامینی بو اؤلکه ده دونیانین باشقا اؤلکه لریندن و حتی ایراندان داها طنطنه ایله بایرام توتورلار.

 (یئنی ایل بایرامی ایله باغلی داها گئنیش بیلگیلر ایسترسه نیز بو وئبلاگ دا  فارس دیلینده  و " دی "  آییندا یازدیغیمیز " نوروز جشن فرا ایرانی "  مقاله سینی اوخویا بیلرسینیز .)

................................................

(1)    همشهری قزئتی 28/اسفند/87 ص 13

(2)    همان قزئت همان تاریخ و صحیفه

(3)    همشهری قزئتی 21 /اسفند /87 ص 13

(4)    همشهری //     28 /اسفند /87 ص 13

 

منبع : http://rashedi-hasan.blogfa.com/

ترکان و بررسی تاریخ -زبان و فرهنگ آنها در ایران

 

  ترکان و بررسی تاریخ -زبان و فرهنگ آنها در ایران

                                                                       ح. راشدی                                      

 ( در این وبلاگ قسمتهایی از کتاب ترکان و .... به صورت سریال اورده خواهد شد )

مقدمه

تاريخي که ما امروز از آن به عنوان تاريخ ايران نام مي­بريم و در مدارس و دانشگاههاي کشور تدريس مي­شود, عموماً تاريخي است که اساس و پاية آن بيشتر از زمان به حکومت رسيدن رضاخان و در ادامة حاکميت خاندان پهلوي, به دست پرورش يافتگان مکتب باستانگرايي اين دوران بنيان­گذاري شده است که آنرا مي­توان «تاريخ پارسيان» ناميد. چرا که مبدأ اين تاريخ نه از زمان تشکيل حکومتهاي بومي در سرزميني که امروز ايران مي­ناميم, بلکه از زمان به حکومت رسيدن هخامنشيان که بنيان گذاران تاريخ پارسيان هستند شروع مي­شود؛ چنانچه در زمان محمدرضا پهلوي که باستانگرايي دوران پهلوي مراحل تکاملي خود را طي مي­کرد مبداء تقويم ايران از هجري شمسي که مبداء اسلامي داشت به شاهنشاهي, که مبداء حاکميت کوروش هخامنشي پادشاه پارس در ۵۵۰ قبل از ميلاد را مي­رساند تبديل شد! [1]

گرچه اسنادي که در دست است و با موجود بودن کتيبه­هاي زيادي که به زبانهاي سومري, ايلامي, اورارتويي و ماننايي نوشته شده است مي­رساند که حدود ۴۰۰۰ الي ۴۵۰۰ سال قبل از حاکميت هخامنشيان و سکونت اقوام مهاجر آريايي در سرزميني که ايران مي­ناميم, حکومتهاي مقتدر بومي در اين مناطق حاکميت داشتند و اوّلين تمدن بشري هم به وسيله سومريان که زبان التصاقي داشتند به بشريت هديه شده است,[2] لاکن تاريخ نويسان دوران پهلوي به جاي پرداختن به تاريخ ۷۰۰۰ ساله ايران, همواره از تاريخ ۲۵۰۰ ساله نام برده و آنچه که مربوط به زمانهاي پيش از حکومت هخامنشيان است به عنوان «حوادث پيش از تاريخ», آنهم به اختصار ياد  کرده­اند!

در تاريخ ۲۵۰۰ ساله نيز جايگاه و مقام اصلي به دولتهاي هخامنشي و ساساني قبل از اسلام داده شده و از حکومتهاي ۱۴۰۰ ساله بعد از حاکميت اسلام نيز, حکومت کوتاه مدت سامانيان, که فرمانروايي مناطق افغانستان و تاجيکستان امروزي را به عهده داشتند و هيچوقت بر مناطق مرکزي و اصلي ايران حکمراني نکردند ولي به زبان دري (فارسي دري) صحبت مي­کردند در اولويت قرار گرفتند!

تاريخ نويسان دوران پهلوي که با افکار ناسيوناليستي­ افراطي و با حمايت رضاخان شروع به تدوين تاريخ جديد ايران کردند, تاريخ ايران را تنها در موجوديت قوم پارس خلاصه کرده و وجود ملل و اقوام غيرفارس در ايران را به انحاء مختلف انکار مي­کردند!

آنها افراط گرايي در ناسيوناليسم را به باور ديني مردم هم سرايت داده به تحقير دين اسلام و حمايت از زرتشتيگري پرداختند که ديني به مراتب عقب مانده­تر از دين اسلام بود.[3]

در کتابهاي تاريخ ايران که در مدارس و دانشگاهها تدريس مي­شود, امراي ساماني قرن چهارم هجري به علت دري زبان بودنشان, ايراني, ولي غزنويان, سلجوقيان و ديگر امپراتوران ترک که علاوه بر حاکميت مناطق تحت نفوذ سامانيان کليه مناطق ايران امروزي تا آسياي صغير را اداره مي­کردند و مراکز حکومتي آنها غزنه, شهر ري, اصفهان, همدان و ديگر شهرهاي امروزي ايران بوده بيگانگان ناميده مي­شوند!

 درحالي که اگر مشترکات زباني سامانيان با هموطنان فارس زبان امروزي دليل بر ايراني ناميدن سامانيان است, مشترکات زباني غزنويان, سلجوقيان, خوارزمشاهيان و ديگر امپراتوران ترک با ترکان امروزي ايران نيز به همان دليل, برهان محکمي است بر ايراني بودن اين امپراتوران.

لاکن اگر مناطق تحت حاکميت سامانيان را جزء اراضي ايران فرض مي­کنيم و همين عامل دليل بر ايراني بودن آنها در نظر گرفته مي­شود, سلاطين ترک به مراتب بيشتر از سامانيان بر اراضي ايران حاکميت داشتند, چنانچه سامانيان هرگز حاکميت بر مناطق جغرافيايي سياسي ايران امروزي نداشتند در حاليکه غزنويان علاوه بر حاکميت مناطق تحت نفوذ سامانيان , پاکستان و هندوستان امروزي, مناطق مرکزي ايران امروزي تا اصفهان و ري را هم اداره مي­کردند و سلجوقيان هم از غرب چين تا آسياي صغير و بيزانس را در حاکميت خود داشتند و مراکز حکومتي و پايتخت خود را هم شهر ري, اصفهان و همدان قرار داده بودند.   حال با در نظر گرفتن مؤلفه­هاي فوق, بايد پرسيد کداميک از حکومتهاي هزار ساله اخير ايران, از زمان سامانيان, غزنويان, سلجوقيان, خوارزمشاهيان تا پايان قاجاريه ايراني تر بوده­اند؟ !

علاوه بر اينها, آنچه که در کتابهاي تاريخ مدارس و دانشگاهها بيشتر به چشم دانش­آموز و دانشجو مي­خورد جملة «سبکتکين غلام ترکي بود در دربار ساماني»[1] است! اما از منسوبيّت آدم بيسواد و تيمارگر اسب دورة قاجار که بعدها اولين شاه ديکتاتور خانواده پهلوي ايران شد به ملّت يا قوم «خاصّ» حرفي به ميان نمي­آيد!

همچنين در کتابهاي درسي دانش­آموزان و دانشجويان نه تنها به چگونگي رشد ادبيات فارسي که زائيده دوران هزار سالة اخير است و اين, پادشاهان ترک بودند که با داشتن تمام معايب فرضي, با دادن صله و انعام, به توسعه زبان فارسي دري مي­پرداختند, اشاره­اي نمي­شود, هر جا فرصتي پيش مي­آيد به تحقير اين سلاطين آنهم به خاطر ايراني (فارس !) نبودنشان مي­پردازند!

در نهايت, تاريخ نگاران هشتاد ساله اخير ايران, ترکان آذربايجان و ديگر ترکاني را که در مناطق استان تهران, مرکزي, اصفهان, خراسان, فارس, کرمان و ديگر مناطق ايران زندگي مي­کنند, نه ترکان اصيل, بلکه ترک شدگاني معرّفي مي­کنند که گويا اصليت فارسي يا تاتي داشته­اند و به اجبار سلاطين سلجوقي ترک زبان شده­اند! در حاليکه آنچه از حاکميت ترکان بر ايران در طول هزار سال اخير بر مي­آيد و بيشتر منشيان و مورخين دربار اين دوران هم از فارس زبانان بوده­اند, نشان ميدهد که امپراتوران ترک همواره از شعرا و نويسندگان زبان فارسي دري حمايت کرده و در توسعه اين زبان در مناطق مختلف ايران نقش موثر داشته­اند, در حاليکه در دوران سامانيان عموماً گويندگان اين زبان تنها در مناطق افغانستان و تاجيکستان امروزي متمرکز بوده­اند و به همين دليل, تا قرن هفتم هجري حتي يک بيت شعر و يا يک سطر نثر به زبان فارسي دري در استان فارس که مرکز اصلي فارسي زبانان است سروده و يا نوشته نشده است![2]

در دوران حاکميت ده قرن اخير ترکان بر ايران, در هيچيک از صفحات تاريخ که سلاطين ترک بخواهند زبان ترکي را بر ملل و اقوام تحت حاکميت خود تحميل کنند و يا حتي مثل زبان فارسي دري از زبان ترکي حمايت کنند اشاره­اي نشده است؛ از اين بابت است که اين امپراتوران را مي­توان حاميان پلوراليسم فرهنگي زمان خود دانست.

 لذا تحميلي ناميده شدن زبان ترکي مردم آذربايجان و ديگر ترکان ايران زائيده تفکر ناسيوناليسم افراطي دوران پهلوي است که متاسفانه هنوز هم طرفداراني دارد!

در اين کتاب سعي شده است در مورد زبان ترکي و ترکان, بخصوص ترکاني که درچارچوب کشور ايران و جمهوري آذربايجان زندگي مي­کنند و قبل از جنگ ايران و روس و معاهده گلستان و ترکمنچاي سرنوشت تاريخي مشترک داشته­اند و مناطق سکونت آنها در تاريخ طبري, بلعمي, نزهت­القلوب حمداله مستوفي و ديگر مورخين «آذربايجان» ناميده شده است؛ با استفاده از منابع تاريخي معتبر و بي­طرف, اطلاعات مستند و بي­غرض در اختيار مطالعه کنندگان قرار گيرد.

اميد است پنجره­اي باشد براي ديدن گوشه­اي از حقايق تحريف شده تاريخي در مورد ترکاني که هزاران سال است در اين آب و خاک زندگي مي­کنند.

 باشلانيش 

...................

بو کيتابين يازيلماغا تَمَل داشي, ۱۳۸۱- جي ايلين سونلاري و ۱۳۸۲- جي ايلين ايلک گونلري قويولدو.

اوْ ايل شوونيزم و کسروي­نين آذري­چي­ليک ادعالارينا آلدالانلاردان, کوروش- داريوش و آرياچيليق افتخاري ايله ياشايانلاردان و آذربايجانين قاراداغ بؤلگه­سينده چاليشارکن اوره­يي «بنياد افشار و نيشابور» باغلاريندا چيرپينان بيريسي­نين, دؤولتي بير مسئولا يازديغي مکتوبو اليميزه دوشدو!

هله بوندان قاباق, بونلارين آغ ساققاللاري و اوستادلاري ساييلان پرويز ورجاوندين کئچميش جمهور رئيس سيد محمد خاتمي­يه يازديغي مکتوب­دا, آذربايجان مطبوعاتيندا افشاء اوْلموشدو.

او گونلردن سوْنرا, چيگنيميزده اولان وظيفه­نين آغيرليغيني داها آرتيق حيسّ ائده­رک ۸۵ ايل اؤنجه­دن اينديه قَدَر, يعني رضاخان حاکيميته گَلَن گوندن, تاريخي تحريف اولان, شخصيّتي تاپدالانان, ديلي و وارليغي دانيلان, گنج­لري هوّيت بؤحرانينا دوچار اولان و ايران آدلي اؤلکه­ده جمعيت باخيميندان نسبي اکثريته ماليک اولاراق حتي ابتدايي قَدَري اؤز ديلينده مکتبي اولمايان تورکلرين کئچميش تاريخي و هويّتي حاقدا تدقيقات آپارماغي و بو ساحه­ده کيتاب حاضيرلاماغي اؤزومه بورج سانديم.

بو ايکي ايل ياريمين عرضينده اليمدن گَلَن قدر کئچميش قرنلرده يازيلان بلعمي, بيهقي, راوندي, رشيدي و بعضي باشقا تاريخي کيتابلارين موطالعه­سي ايله ياناشي موعاصير دؤورده يازيلان تاريخي کيتابلار, حتي شوونيستي فيکيرلر ايله تورکلر عليهينه چاپ اولان کيتابلارين موطالعه­سيندن بئله واز کئچمه­ديم.

افراطي ناسيوناليسم فيکيرلرايله يازيلان کيتابلارين بير چوْخ يئرلرينده آچيق- آيدين تاريخي تحريفلري گؤروب سَنَدلره داياناراق اونلارا جاواب يازديم, نهايت الينيزده اولان کيتاب ۱۳۸۴- جو ايلين سونلارينا ياخين حاضيرلاندي.

ايلک اؤنجه کيتابي دوغما ديليميزده يعني آذربايجان تورکجه­سينده يازماق ايسته­ديم, لاکين ديليميزين مکتب­لرده رسمي شکيلده درس وئريلمه­مه­سي و حتي ايسلامي انقلابين غلبه­سيندن ۲۷ ايله ياخين کئچمه­سينه رغماً, آنا ياسانين (اساس قانونون) ۱۵- جي ماده­سي­نين اجرا اولماماسي, يعني فارس اولمايان ديللرين مکتب­لرده تدريس اولماماسي سببيندن, دوغما ديليميزده آز عدّه­نين اوْخوما ايمکانيني و اوخوجولاريميزين فارس ديلينده تحصيل آلديغيني و بو ديلده يازيب- اوخوماغا عادت ائتدکلريني گؤز اؤنونه آلاراق هله­ليک کيتابي فارس ديلينده يازديم.

طبيعي­دير بوتون کيتابلاردا اولدوغو کيمي بو کيتاب­دا, نوقصانلاردان اوزاق اولا بيلمَز, لاکين چاليشديق ايمکان دايره­سينده, ادعالاريميز سَنَدلره دايانسين و افراط- تفريط­دن اوزاق قالاق.

آرزو ائديرم بو کيتاب آز اولموشسادا آذربايجان ميلّتي و عموميتله ايران اؤلکه­سي چرچيوه­سينده ياشايان تورکلرين ديل, تاريخ و وارليغي­نين بير حيصه­سيني واقعي و تحريف اولماميش شکيلده گؤستره بيلسين.

بؤيوک عاليميميز, رحمتليک پروفئسور زهتابي­نين روحي شاد اولسون دئيه اوميد ائديرم باشقا عاليملريميز ديليميز, تاريخيميز و وارليغيميز ساحه­سينده داها درين آراشديرمالار آپاريب يئني کيتابلار يازيب ميلّتيميزي باشقا حقيقت­لرله تانيش ائتسين­لر!

بو کيتابين يازيلماسيندا منه يارديمچي اولان حؤرمتلي قلمداش و فيکيرداشلاريما درين سايقي و سئوگيمي بيلديرمکله ياناشي, بو کيتابين تايپ و اصلاح ايشلريني صميميت و حوصله ايله باشا چاتديران عزيزلريميز «اورخون يايين ائوي» عضولرينه اؤز تشکّورلريمي بيلديرير و باشي اوجا ميلّتيميزه اوغورلار و باشاريلار آرزولاييرام!

 

حسن راشدي

۱۹/ ۹/ ۱۳۸۴


(۱) در سال ۱۳۵۵ هجري شمسي, از طرف حکومت محمدرضا پهلوي به جاي هجري شمسي, تاريخ شاهنشاهي با سال ۲۵۳۵, مبداء سالشمار ايران شد که عمر اين تاريخ به دو سال نيانجاميد و بعد از انقلاب اسلامي مجدداً مبداء هجري شمسي, مبداء تاريخ ايران قرار داده شد.

(۲) سومريان اوّلين مخترع خط غيرتصويري ميخي و مبتکر بسياري از تمدنهاي ديگر از جمله تقسيم زمان, کتاب و کتابخانه و مدرسه, اهلي کردن حيوانات, ساختن ارابه, سکه زدن, سند نوشتن, قانونگذاري, رياضيات, پزشکي, نجوم, موسيقي و ديگر علوم بودند. (از ويل دورانت, کتاب «تاريخ تمدن» جلد ۱ , ص ۱۹۱ , ترجمة مترجمين, چاپ ششم, نسخه CD شده).

(۳) حمايت از زرتشتی گري و تحقير دين اسلام در اين دوران را در آثار روشنفکران بسياري چون عارف قزويني, عبدالحسين زرينکوب و ديگر باستانگرايان مي­توان مشاهده کرد. (جهت اطلاعات بيشتر به کتاب «باستانگرايي در تاريخ معاصر ايران» اثر رضا بيگدلو, انتشارات مرکز مراجعه شود.)


منبع : http://rashedi-hasan.blogfa.com/

ایراندا دیللر

                          

                           

               ایراندا   محلی، منطق ه­ای و عموم اؤلکه(1)دیللر

                                                        ح . راشدی : شهریور 1377

 دیل انسانین معنوی ثروتی­دیر. کئچمیشده ابتدایی انسانلار دیلدن یالنیز گون احتیاجلارینی تأمین ائتمک اوچون استفاده ائدیردیلرسه بو گون دیل، ادبیات و مدنیت بیر میلّتین هویت، شخصیت و موجودیت سندی کیمی اؤزونو گؤستریر.

شفاهی دیل و خالق ادبیاتی هر بیر میلّتین ادبیات و مدنیتینده مهم رول اویناییر، لاکین یازیلی دیل  و ادبیات او خالقین تاریخه ثبت اولونموش وارلیق سندی­دیر!

 یازیلی دیلی اولمایان و یا داها دوغروسو دیلینی کلاسیک شکیلده ابتدایی مکتب – مدرسه ده ، اورتا و عالی تحصیل اوجاقلاریندا اوخومایان خالق اؤز استعداد و باجاریقلارینی دوغما دیلینده انکیشاف ائتدیرمه­یه ایمکان تاپماییب واقعی تاریخ، ادبیات و مدنیتی­نین مطالعه­سینده بئله اوزاق قالاجاقدیر !

بئله بیر خالق آنا دیلینده مدنی بوشلوق حیس ائده­رک یابانجی بیر دیل و  مدنیتده ارییب قاریشماغا مئیل گؤستره­جکدیر.

ایران داخیلینده بو اؤلکه­نین چوخ نفوسونو و ایران جمعیتی­نین نسبی اکثریتنی تشکیل ائدن تورکلرین دیلی آذربایجان تورکجه­سی و یا خلاصه اولاراق تورکجه آدلانیر؛ آذربایجان تورکجه­سی دونیانین باشقا جانلی دیللری کیمی ایکی حیصه­دن تشکیل تاپیر، اونون بیرینجی حیصه­سی دانیشیق یا شفاهی دیل و ایکینجی حیصه­سی یازیلی و یا ادبی دیلدیر.

یازیلی دیل و یا باشقا سؤزله دئسک ادبی دیل بیر دیلین مختلیف لهجه­لریندن تشکیل تاپمیش علمی، منطقی و گراماتیک «اورتاق» دیلی­دیر کی، سؤزلر او دیلین قانونلاری چرچیوه­سینده اسم، فعل، صفت و باشقا آرتیرمالار ترکیبینده دولغون جمله و معنالاری افاده ائدیر.

آذربایجان جمهوریتیندن توتاراق جنوبی آذربایجان، تورکیه­نین شرق حیصه­سی، عراقین شمالی و ایرانین  مختلیف اوستانلاریندا یاشایان تورک دیللی­لر، آذربایجان تورکجه­سینین مختلیف لهجه­لرینده دانیشانلاردیلارکی، اونلارین هامیسی­نین اورتاق و ادبی دیلی «آذربایجان تورکجه­سی» و خلاصه اولاراق تورکجه و یا تورکو آدلانیر. آذربایجان تورکجه­سینده دانیشانلارین اکثریتی تاریخی آذربایجان(۲) منطقه­سینده یاشادیقلاری اوچون دیلچی عالیملر بو دیله " آذربایجان تورکجه­سی" آدی وئرمیشلر، لاکین بو گون بو دیلده دانیشانلار یالنیز تاریخی آذربایجان محدوده­سینده یوخ، بلکه ایرانین بیر چوخ شهر و کندلرینده یاشاماقدادیرلار.

 1372- نجی ایل (م. ل 1993) تهران و تبریزده بوراخیلان همشهری و فروغ آزادی  گونده­لیکلرین یازدیقلارینا اساسلاناراق ایران جمعیتی­نین 7/3 (یئددی­دن اوچ) و تهران نفوسونون 5/3 (بئش دن اوچ) حیصه­سی تورک دیللی عایله­لرینه منسوبدور؛ باشقا سؤزله دئسک بو گون ایرانین 63 میلیون جمعیتی­نین 27 میلیونو و تهران شهری­نین 10 میلیون نفوسونون آلتی میلیونو تورک دیللی­دیر.

بو او دئمه­کدیر کی، ایران تورکلری نسبی باخیمدان ایران جمعیتی­نین اکثریتینی تشکیل ائدیرلر و اونلارین سایی ، بو گون  اکثریت گؤسته ریلن  فارس دیللی لرین  ساییندان آرتیقدیر!

ایران مملکتی اراضی باخیمیندان بؤیوک اؤلکه­دیر، بو گئنیش اراضی ده یاشایان خالقلارین طبیعی کی، دیللری ده چئشیتلی­دیر.

دیل باخیمیندان ایران خالقلاری­نین دیلینی اساس اوچ حیصه­یه بؤلمک منطق و حقیقته اویغوندور؛ بو دیللر "محلّی، منطقه­ای و عموم اؤلکه" دیللر ترکیبینده اؤزونو گؤستریر.....!محلی، منطقه­ای و عموم اؤلکه­ دیل نه دئمه­کدیر؟!

1-     محلی دیل:

 محلی دیل ائله بیر دیلدیر کی، دیلچی عالیملر اونو باشقا بیر دیلین لهجه­سی یوخ، مستقل بیر دیل کیمی  تانییرلار؛ بو دیل اؤلکه­نین بیر و یا ایکی شهر و نئچه کند محدوده سینده دانیشیلیر و اونون سؤز منبعی و مشخص دیل قانونلاری واردیر، مثال اولاراق ایران داخیلینده «سمنان دیلی» محلی دیل چرچیوه­سینده یئرله­شیر و اونون دانیشیلان محدوده­سی سمنان شهری و اونون حومه­سینده خلاصه اولور.

سمنان دیلی اسلام حاکیمیندن سونرا دری دیلی­نین ایراندا یاییلماسیندان قاباق بو اؤلکه­نین مرکز، جنوب و جنوب غربینده دانیشیلان پهلوی دیلی­نین قالیقلاریندان ساییلیر  و اونون تاریخی، فارسلارین بو گونکو دانیشدیقلاری فارسی و یا دری دیلی­نین تاریخیندن قاباغا عایددیر.

2-     منطقه­ای دیل:

3-  بو دیل مستقل دیللر سیراسیندا دایاناراق شفاهی ادبیاتلا یاناشی، محدود اولارسادا اؤزونه مخصوص کئچمیش و معاصر یازیلی ادبیات و مدنیتی واردیر، ایراندا منطقه­ای دیلین نفوذ دایره­سی بیر و یا ایکی اوستاندا محدودلاشیر، بو محدودده یاشایانلار اورتاق بیر دیل، مدنیت، فولکلور، عادت و عنعنه­یه مالیکدیرلر و اراضی باخیمیندان اونلارین اکثریتی یاپیشیقلی بیر بولگه محدوده­سینده یاشاییرلار.

ایران اؤلکه­سینده «کورد» و «بلوچ» دیللری منطقه­ای دیل سیراسیندا یئرله­شیرلر.

4-     عموم اؤلکه (سرتاسری) دیل:

عموم اؤلکه دیل مستقل دیل خصوصیتلرینی داشیاراق او دیللره دئییلیر کی، بیر اؤلکه ده  بو دیلده دانیشانلار بیر و یا ایکی اوستاندا یوخ، بلکه اؤلکه­نین مختلیف اوستانلاریندا و گئنیش بیر اراضی ده یاشاییرلار، باشقا سؤزله دئسک عموم اؤلکه دیلینده دانیشانلارین سایی منطقه­ای دیلده دانیشانلارین ساییندان چوخ و اونلارین یاشادیقلاری یئرلر ایسه منطقه­ای دیلده دانیشانلارین اراضی محدوده­سیندن گئنیش­دیر.

عموم اؤلکه دیلده دانیشانلارین اکثریتی بیر نئچه اوستانلاردان تشکیل تاپمیش بوتوو اراضی ده یاشادیقلایندان علاوه مملکتین مختلیف و بیر – بیریندن فاصله­لی اولان اوستانلاریندا یئرله­شن شهر و کندینده ده یاشاماقدادیرلار.

عموم اؤلکه دیلین اؤزونه مخصوص شفاهی خالق ادبیاتی، فولکلورو، اورتاق ادبی دیلی، دیل قایدا، قانونلاری،  کئچمیش و معاصر مکتوب ادبی اثرلری، کلاسیک و خالق موسیقی نوعلری، تانیمیش شاعیر، یازیچی عالیملری و تاریخی- سیاسی- فلسفی شخصیتلری واردیر.

عموم اؤلکه دیل او دیلدیرکی،  اؤلکه­نین جمعیت ترکیبینده اونون دانیشیق وسعتی گئنیش دیر و مملکتین یوکسک سویه­لی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شخصیتلرینین بیر چوخ تعدادی او دیلی بیلیر و او دیلده دانیشیرلار؛ و نهایت عموم اؤلکه دیل او دیلدیر کی، اونون نفوذ دایره­سی اؤلکه­نین پایتختینده گئنیش وسعتده و عموم خالق آراسیندا آشکارا حیّس اولونور.

 بئله معیارلاری نظره آلاراق ایکی دیل، ایراندا عموم اؤلکه دیل سیراسیندا یئرله­شیر، بو ایکی دیلین بیری «آذربایجان تورکجه­ سی» و اکینیجیسی «فارس دیلی» دیر.

 آذربایجان تورکجه­سینده و فارس دیلینده دانیشانلار ایرانین یالنیز بیر و یا ایکی و حتی اوچ اوستانلاریندا یوخ، بلکه اؤلکه­نین بیر چوخ اوستانلاریندا یاشاییب و یاشاماقدادیرلار. ایران اؤلکه­سی محدوده­سینده، آذربایجان  تورکجه­سینده دانیشانلار اراضی باخیمیندان  بو گونگو اون (10) یاپیشیق، شرقی و غربی آذربایجان، اردبیل، زنجان، همدان، قزوین، مرکزی، قوم، گیلان و تهران اوستانلاریندان علاوه یوز ایللر بلکه ده مین ایللردیر خراسان، فارس، اصفهان و کرمان اوستانلاری­نین شهر و کندلرینده یاشاماقدادیرلار.

داها دوغروسو ایرانین 28 اوستانی­نین اون دؤردونده، یعنی بو اؤلکه تورپاغی­نین تقریباً یاری اراضی­سینده تورک دیللی­لر یاشاییر و بو دیلده دانیشیرلار. هله بو قیاس دا، ایشلریندن آسیلی اولاراق ایرانین ان اوجقار فارس و غیرفارس  دیللی شهرلرینده اقتصادی، سیاسی، مدنی- فرهنگی و نظامی مرکزلرینده فعالیت ائدن تورکلر نظرده توتولمامیشدیر.

فارس دیلینده دانیشانلار ایسه تورک دیلینده دانیشانلار کیمی ایرانین بیر چوخ اوستانلاریندا یاشاییرلار؛ فارسی دیلی ده آذربایجان تورکجه­سی کیمی ایرانین باشقا عموم اؤلکه و یا سرتاسری دیلی­دیر.

ایکی و حتی اوچ دیلین بیر اؤلکه­ده رسمی و یا عموم اؤلکه دیل اولماسی هئچده یئنی بیر حادثه دئییلدیر، انکیشاف ائتمیش اؤلکه­لردن توتاراق اوچونجو دونیا ساییلان دونیا اؤلکه­لری­نین سیاسی شخصیتلری، بیر اؤلکه­ده یاشاییب آمال- آرزولاری بیر اولوب دیللری متفاوت اولان اؤلکه خالقلاری­نین دیل، ادبیات، مدنیت، عادت، عنعنه­لرینه قیمت وئریر و اونلارین آنا دیللرینده تحصیل آلماقلاری نین اهمیتینی یاخشی باشا دوشورلر. اونلار اؤلکه­نین ادبیات و مدنیت انکیشافینی یالنیز بیر دیلده یوخ بلکه اؤلکه­نین بوتون خالقلاری­نین دیل، ادبیات و مدنیت انکیشافیندا گؤرورلر.

سوئیس کیمی کیچیک بیر اؤلکه­ده اوچ دیل، کانادادا ایکی، بلژیک ده اوچ، ایرلندده ایکی، سنگاپور دا دؤرد، فیلی­پین ده اوچ، چین ده بئش، جنوبی آفریقادا ایکی، تانزانیادا ایکی و حتی افغانستان کیمی دونیانین ان دالی قالمیش اؤلکه­سینده ایکی دری و پشتو دیلی­نین رسمیتی واردیر. (۳)

ایران چرچیوه­سینده، محلی، منطقه­ای و عموم اؤلکه دیللری موقعیتلری و گئنیش­لیکلری ایله اویغون منطقه و اؤلکه ایمکانلاریندان فایدالانماغا حاقلی­دیرلار!

ایران ادبیات و مدنیتی رنگارنگ و عطیرلی چیچکلرله بزه­نن گولوستانا بنزه­ییرکی، بو گولوستاندا بوتون چیچکلری سووارماق و تغذیه ائتمک لازیمدیر، بیر گولو بئجه­ریب باشقالارینا اعتناسیز قالماقلا بو گولوستاندا گؤزه­للیک و جاذبه اولمایاجاقدیر؟!

ایران مدنیتی یابانجی مدنیت هوجوملار قارشسیندا دایانیب اؤز واقعی و هر طرفلی انکیشافینا چاتماق اوچون اؤلکه دیللرینه قیمت وئرمه­لی و بو دیللرده اولان اینجه­لیک و گؤزه­للیکلری انکیشاف ائتدیرمه­لیدیر.

بو دیللر اؤز موقعیت و نفوسلاری ایله اویغون کلاسیک شکیلده مکتب- مدرسه و دانشگاهلاردا تدریس اولمالی و اؤیره­نیلمه­لیدیرلر. مثلاً محلی دیلین فارس دیلی ایله یاناشی ابتدایی اوچونجو صنیف دن بئشینجی صنیفه قدر محل مکتبلرینده اؤیره­نیلمه­سی، منطقه­ای دیلین ایسه فارس دیلی یانیندا اوچونجو صنیف دن بئشینجی صنیفه قدر اوچ ایل اوستان مکتبلرینده و ایکی واحد اختیاری درس کیمی اوستان دانشگاهلاریندا تدریس اولماسی نظره توتولور.

لاکین آذربایجان تورکجه­سی و فارس دیلی ایکی «عموم اؤلکه» دیللری عنوانیله ابتدایی، اورتا و عالی تحصیل اوجاقلاریندا و مختلیف تخصصلرده درس وئریلمه­لی و بو دیللرین ادبیات، مدنیت، موسیقی ، فولکور، عادت و عنعنه­لری رادیو، تلویزیون مطبوعات و باشقا جمعی ارتباط یوللاریلا انکیشاف ائتدیریلمه­لیدیر !

بئله بیرتدبیرین حیاتا کئچمه­سی یقین کی، ایران اسلام جمهوریسی اراضی­سینده یاشایان میلّت لر ، خصوصیله ایکی بؤیوک قارداش، یعنی تورک و فارس خالقلاری آراسیندا داها آرتیق دوستلوق، بیرلیک، متقابل و حقیقی احترام حیّسی­نین یارانماسینا سبب اولاجاقدیر.

دئییلمه­سی یئرینه دوشر کی، ایندیلیکده یالنیز چوخ کیچیک اقلیت ساییلان و ایراندا 96 مین نفر(۴) نفوسا مالیک اولان ائرمنی­لر ابتدایی، اورتا و عالی تحصیل اوجاقلاریندا اؤز دیللرینده تحصیل آلیرلار !

                                               سون     شهریور  1377

  .....................................................................................................

(!) - سرتاسری

(۲) - قدیم ماد محدوده­سی نظرده توتولور

(۳)-  اطلس جغرافیای ایران

(۴) -  1365 – نجی ایل ساییمی (کتاب آمار ایران)


منبع : http://rashedi-hasan.blogfa.com/

روز ملی شعر و ادب ایران یا روز ملی شعر ادب فارسی ؟؟؟

       

          سرنوشت 27 شهریور"روز ملّی شعر و ادب ایران" !

                                                                   

 

روز  27 شهریور  سال 1367 ، روز خاموشی استاد شهریار، شهریار سخن ایران و  آذربایجان است. شاعری که شعر ترکی " حیدر بابایه سلام " اش به نوشته بسیاری از مطبوعات(روزنامه " ایران " شنبه 21 شهریور 1383 شماره 2909) به بیش از 90 زبان زنده دنیا ترجمه شده است ، و از این منظر است که استاد شهریار شناخته شده ترین شاعر  آذربایجانی در دنیا بخصوص در بین کشورهای ترک زبان است .

در سال 1381 به پیشنهاد نماینده آذربایجانی مجلس شورای اسلامی و تصویب شورای انقلاب فرهنگی، به پاس گرامیداشت یاد و خاطره استاد شهریار و تحکیم مودّت و دوستی بین اقشار مختلف جامعه، روز بیست وهفتم شهریور ماه، " روز ملّی شعر و ادب ایران "  نامگذاری شد .

انتخاب چنین روزی به این نام هم بی دلیل نبود، چرا که اشعار فارسی شهریار چون، " علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را "، "آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا "، " ای وای مادرم "، " پیام به انیشتین "و دیگر اشعار استاد شهریار به عنوان شاعر معاصر مشهور خاص و عامّ، و خود وی مورد احترام قریب باتفاق جامعه ایران با زبانها و فرهنگهای گوناگون بود .

این نامگذاری بجا، استاد شهریار را به سمبل دوستی و اخوت بین ملل و اقوام کشور بخصوص به عنوان نماد و نماینده بارز ادب و فرهنگ ترکی آذربایجانی و فارسی کشور که سخنگویان این دو زبان اکثریت جمعیت کشور را تشکیل میدادند تبدیل کرد.

از طرفی شهریار، با اشعار ترکی اش، بخصوص با منظومه " حیدر بابایه سلام " اش به محبوب ترین شاعر آذربایجانی و مشهورترین آن در جهان تبدیل شده بود که منظومه " حیدر بابا" به عنوان شاهکار ادبی کم نظیر توجه ادب دوستان دنیا قرار گرفته و در اکثر دانشگاه های جهان از جمله دانشگاه " کلمبیا " در ایالات متحده آمریکا مورد بحث رساله دکترا قرار گرفته بود (روزنامه " ایران " شنبه 21 شهریور 1383 شماره ۲۹۰۹) .

این اتفاق خوب یعنی نامیدن روز 27 شهریور به نام " روز ملّی شعر و ادب ایران" با استقبال اکثریت جامعه چند زبانی و چند فرهنگی ایران مواجه گردید.

با نامیده شدن روز 27 شهریور به عنوان  روز ملّی شعر و ادب ایران که معنا و مفهوم روز شعر و ادب همه زبانها و فرهنگهای کشور چون ترکی، فارسی، کردی، عربی، ترکمنی،بلوچی و غیره را می رساند، رضایت سخنگویان همه زبانها و فرهنگهای غنی کشورمان را فراهم آورد.

لاکن چند صباحی از این تصویب نگذشته بود که صداهای مخالف و آنهایی که ایران را مساوی فارس میدانستند بلند شد و زبان به اعتراض گشودند ، چرا که شاعری که روز وفات او به عنوان " روز ملّی شعر و ادب ایران " نامیده شده بود شاعری بود که علاوه بر دیوان سه جلدی و قطورش که به زبان فارسی سروده بود و مشهورترین شاعر معاصر در بین اقشار مختلف جامعه ایران از فارس و غیر فارس بود، دیوان کوچکی هم داشت که به زبان مادری اش یعنی به زبان ترکی آذربایجانی که نزدیک به نصف جمعیت کشور به آن زبان صحبت میکردند سروده بود و اتفاقاً در بین این دیوان کوچکش هم منظومه حیدر بابایش جهانی شده بود، یعنی شهریار جهانی شده بود با حیدر بابایش !

گناه بزرگ شهریار هم همین بود؛ جهانی شدن شهریار با سروده غیر فارسی اش مورد خشم و غضب شوونیسم شده بود. از نظر شوونیسم کسی حق سرودن اشعار غیر فارسی در ایران ندارد؛ اگر هم اشعار غیر فارسی بسراید حقّ مشهور شدن در ایران و جهان ندارد؛ و شهریار هم دچار چنین خشمی شد !!

منوچهر آتشی به نامیده شدن این روز به نام شهریار اعتراض کرد؛ بهاالدین خرمشاهی گفت : " این انتخاب ممکن است حرکت پان ترکیسم را موجب شود و علیه مصالح ملّی باشد " ، پرویز ورجاوندگفت : " امیدوارم با این انتخاب ذهنیت قومیت گرایی در جامعه ایران به وجود نیاید" ، ضیا موحّد گفت : " شهریار در حدی نیست که روز ملّی شعر و ادب به نام او باشد " ( روزنامه "ایران " چهار شنبه 3 مهر 1381 صفحه 20)؛ و بسیاری دیگر چیزهایی سخیف زیادی گفتند و حتی جسارت به خرج داده و کاریکاتور استاد شهریار را کشیدند !!

اما کسانی در انتخاب این روز  سخن از ترس از پان ترکیسم و قومیت گرایی می زدند که خود سخت گرفتار افکار پان فارسیستی و شوونیسم بودند؛ چه، همه امکانات کشور از آموزش ابتدایی تا دانشگاه، از رادیو – تلویزیون گرفته تا مطبوعات و سینما و تئاتر  و غیره همه در اختیار زبان فارسی بود  و بقیه زبانها با کثرت سخنگویانشان تقریباً هیچگونه حضوری در این رسانه ها در کشور نداشتند ، پس اینها از کدام پان و از کدام قومیت گرایی سخن می گفتند ؛ به قول معروف پیش میگرفتند تا پس نیفتند !

گویی در کشور زبان فارسی مقدس است و بقیه زبانها لعنت شده، و هر کسی هم در زبان دیگری جز فارسی اشعاری داشته باشد باید لعین باشد!

و این چنین شد که شهریاری که در اشعار ترکی اش هم جز انساندوستی پیام دیگری برای بشریت نداشت مثل:

گؤز یاشینا باخان اولسا قان آخماز

انسان اولان خنجر بئلینه تاخماز

(کسانی که اشک چشم ستمدیدگان را درک کنند هر گز شمشیر ظلم بر کمر نمی آویزند )

مورد لعن و نفرین قرار گرفت و در نهایت " روز ملّی شعر و ادب ایران " را به " روز شعر و ادب فارسی "  تبدیل کردند که مبادا غیر فارس زبانان ایران هم برای خود و زبان خود در ایران جایگاهی را تصور کنند !

و از آن سال به بعد همه ساله در 27 شهریور افرادی در رادیو و تلویزیون ظاهر می شوند و از اشعار فارسی شهریار صحبت می کنند و تحلیل ها می دهند که گویا شهریار فقط به زبان فارسی شعر سروده است و شعر ترکی او به 90 زبان زنده دنیا ترجمه نشده است !

گویا قرار است امسال هم  مراسم شعر و ادب فارسی و نه شعر و ادب ایران یکماه دیرتر از سالهای گذشته انجام شود !                                                  

                                                                                    ح. راشدی  26 شهریور 1388                                                             

...............................................................................................................

(1)    روزنامه " ایران " شنبه 21 شهریور 1383 شماره 2909

(2)    همان روزنامه و همان تاریخ و صفحه


منبع : http://rashedi-hasan.blogfa.com/

آنا دیلی ( زبان مادری )

          آچیقلاما : " بو مقاله نئچه ایل قاباق " دونیا آنا دیلی گونو  " ایله باغلی اؤیرنجیسل مطبوعاتدا  چاپ اولموشدور ، لاکین مکتبلرین یئنی آچیلیشی ایله باغلی  یالنیز سوئیس . کانادا . بلژیک کیمی بیرینجی دونیا اؤلکه لری یوخ . عراق و افغانستان کیمی اوچونجو و دالی قالمیش اولکه لرده ده ان آزی ایکی دیلین رسمی دیل اولدوغو حالدا ایران داخیلینده ۳۰ میلیون تورک اوشاغی نین هله ده آنا دیلینده تحصیل آلماقدان محروم قالدیغی سببیندن یئنه ده اونون بو گونده یاییلماسینی یئرسیز گؤرمه دیک. "  


    

     به مناسبت روز جهانی زبان مادری

                                   (۲۱ فوریه /  ۲-۳ اسفند)                                                

                                                                                              ح. راشدی

به پيشنهاد كشورهاي عضو سازمان جهاني يونسكو ، كنفرانس عمومي اين سازمان در نوامبر 1999 روزي را به عنوان« روز جهاني زبان مادري» اعلام كرد كه براي نخستين بار در 21 فوريه سال 2000 ميلادي ، در مقر يونسكو در پاريس، مراسمي به اين مناسبت برگزار گرديد. از آن سال به بعد در اغلب كشور ها و همه ساله در 21 فوريه (دوم - سوم اسفند) مراسمي به مناسبت روز جهاني زبان مادري برگزار مي‌گردد.

در اين مراسم اغلب سخنرانان بر لزوم تحصيل به زبان مادري ، جلوگيري از مستحيل شدن زبانهاي ملي و محلي در داخل زبانهاي رسمي و دولتي، و اهميت دادن به زبانهاي ملت‌ها و اقوامي كه از تحصيل به زبان مادري خود محرومند و اين زبانها در حال نابودي هستند تاكيد مي‌ورزند.

سازمان يونسكو براي فراهم كردن امكان دستيابي آسان به اطلاعات زباني ، وب سايتي را با نام

htt ://web world .unes Co.org / imd طراحي نمود تا مردم سراسر جهان اطلاعات دلخواه خود را در مورد زبان از اين منبع كسب كنند.

همچنين كميته پي گيري اعلاميه جهاني حقوق زبانها (Languge rights) وب سايتي را با مشخصات : www . Linguistic - de claration .org داير نموده و از اصل برابري همه زبانها مدافعه ميكند.

«كميتة پي گيري اعلاميه جهاني حقوق زبانها» مدافع اصل برابري همه جوامع زباني است و معتقد است كه اعضاي هر جامعه زباني حق دارند در مدارس به زبان خود تعليم ببينند و در اداره‌ها و سازمانهاي رسمي به زبان خود صحبت و مكاتبه كنند.

كار يونسكو در زمينه زبانها در اواسط دهه 1980 آغاز شد. گام اصلي ، راه اندازي جدي طرح لينگواپكس (Linguapax) در سال 1986 بود.

فليكس مارتي ، سرپرست كميته مشورتي براي چند زبانگي و آموزش چند زبانه ، كه در سال 1998 تاسيس شد ، مي‌گويد ،طرح لينگواپكس عبارت است از « پيوند ميان تعليم زبانها و ترويج تفاهم و صلح بين المللي.»

در طول چند سال گذشته لينگو اپكس براي تعدادي از طرح‌هاي ملي و محلي كمكهاي فني تهيه كرده است. از آن جمله بازسازي نظام آموزشي در كامبوج براي آموزش زبان خمر ، انتشار دو ميليون جلد كتاب درسي به زبان خمر و آموزش و تربيت گروهي معلم و ويراستار در كامبوج1 است.

 

جوزف پات زبان شناس مي‌گويد : « ما بايد سه زبانگي را ترويج كنيم و با آموزش « زبانهاي كوچك» آنها را نجات دهيم. سه زباني كه بايد ياد بگيريم ، يكي زبان مادري ، يكي زبان همسايگانمان و ديگري زبان بين المللي است. او مي‌افزايد زبان تا وقتي كه بخشي از برنامه‌ درسي نباشد ، در معرض خطر است.

امين مالوف نويسندة لبناني (1949) مي‌گويد : براي آنكه بتوان در دنياي كنوني احساس آسودگي كرد ، لازم است فرد مجبور نباشد براي ورود به آن ، زباني را كه نشانگر هويت اوست كنار بگذارد.

هاينريش بل ، نويسندة آلماني (1985 ـ 1917) نيز مي‌گويد : بهترين راه تعلق داشتن به مردم ، نوشتن به زبان آن مردم است.

رانكابيل ياك بابيك (Ranka Biljac - Babic) استاد دانشگاه و متخصص روانشناسي زبان در دانشگاه يواتية فرانسه معتقد است‚: هر سال در جهان ده زبان از ميان مي‌رود. براي رويارويي با اين افول تنوع فرهنگي بايد اقدامي بين المللي صورت گيرد.

اوسينوگئي كوسا آن (Useyno Gey Cossan) شاعر سنگالي شعري به زبان وولوف (wolof) مي‌سرايد : زبان ما همه جا اشك مي‌ريزد ، زيرا كه فرزندانش آن را به فراموشي سپرده‌اند و با كوله باري سنگين رها كرده‌اند. شعري برگرفته از زبان سامي يكي از زبانهاي بومي سوئد مي‌گويد : تنها چيزي كه تا مدت‌ها در روحمان باقي مي‌ماند، زبان مورثي‌مان است.

زبان به افكارمان آزادي مي‌بخشد ، ذهنمان را باز مي‌كند و روحمان را جلا مي‌دهد.

در يك ضرب المثل گواراني (پاراگوئه) آمده است :

اگر زبان گواراني پايان گيرد چه كسي دعا خواهد كرد كه دنيا به آخر نرسد ؟

همچنين در يك پوستر مربوط به مردم مائوري (زلاندنو) چنين نوشته شده است :

زبان من ، دارايي با ارزش من

زبان من،

ماية دلبستگي من

زبان من

زينت گرانبهاي من

از گفته‌هاي يك گويشور ميكسه ( مكزيك) چنين نقل شده است كه :

زبان ميكسه (Mixe) نشانگر فرهنگ ماست ، پس نبايد از ميان برود.

ما آن را از نياكان خود به ارث برده‌ايم . اگر اين زبان نابود شود چيزي از گذشته به جا نخواهد ماند و برادران ما همديگر را نخواهند شناخت.

آدرين ريچ نويسندة آمريكايي (1929) هم معتقد است : زبان قدرت است ..

زبان را مي‌توان همچون وسيله دگرگون كردن واقعيت به كار گرفت.

بالاخره مثلي هم در بين مردم آذربايجان مشهور خاص و عام است :

« ديليني دانان دينيني دانار !».

و شاه ختايي شاعر و سركرده بزرگ آذربايجان نيز خطاب به مردم آذربايجان چنين وصيت كرده است :
« اوچ امانت يادگار قاليب اولو بابالاردان بيزه ، « ديليميز ، غيرتيميز ، وطنيميز ».

آيت الله خامنه‌اي  هم در جمع علما ، روحانيون و فضلاي حوزه علميه قم در روز جمعه 15/7/79 بيان داشت : « يك ملت زبان خود را كه از دست داد ، يعني از گذشته خود ، تاريخ خود ، از سنت‌هاي گرانقدر خود منقطع و جدا مي‌شود.»2

دكتر علي شريعتي هم معتقد است : « وقتي يك روشنفكر با « خويشتن» مي‌گسلد و اين خويشتن عبارت از تاريخ و فرهنگ و سنت و زبان و ادب و محتواي معنوي وجودي ملت يعني مليت وي است و ناچار ، خلاء وجودي خود را با محتواي فرهنگي ديگري پر مي‌كند، انساني بيگانه با خويش مي‌شود و اين « غير» همچون «جن» در ماهيت و شخصيت ملي او رسوخ و حلول مي‌نمايد و آنگاه او عوضي حرف مي‌زند و عوضي نظريه مي‌دهد و راه را هم عوضي انتخاب مي‌كند و عوضي عمل مي‌كند. چون به تعبير عاميانه اما پرمعني ، او به راستي يك « آدم عوضي است(3)».

عباس حاجي آقالو مدير كل دفتر آموزش و پرورش ابتدايي وزارت آموزش و پرورش هم ميگويد : «عدم توجه و فقدان آموزش به زبان مادري در مناطق دو زبانه كشور ، يكي از دلايل عدم توسعه و رشد دانش و تفكر علمي در كشور ماست...»4

و مردم ما مي‌گويند: زبان تركي‌ ما زبان عشق و عاطفه مادرانمان ، زبان غيرت پدرانمان، زبان قهرمانان تاريخ پر افتخارمان و... ، نشانه و رمز هويت و موجوديتمان است !

پاورقي :

1ـ كليه آمارها و اطلاعات مربوط به سازمان يونسكو در اين مقاله ، از مجله « پيام يونسكو» شماره 359 مورخه بهمن 1379 نقل شده است.

2ـ روزنامه اطلاعات ، شنبه 16/مهر/79 شماره 22029

3ـ روزنامه « ايران» شنبه 31/خرداد/81 شماره 2497

4ـ نشريه هفتگي «اختر» شماره 2 دوشنبه 3/ اسفند / 80


منبع : http://rashedi-hasan.blogfa.com/

30 میلیون تراختور ( یاشاسین تراختور تیمی )

   

               

           30 میلیون " تراختور " !

 

بو گونلر  "تیم تراکتور سازی" یئرینه "تراختور تیمی "  داها چوخ  آذربایجان میلّتی آراسیندا آغیزدان - آغیزا گزیر .

اگر 8- 9 ایل قاباق فارس دیللی لر " تراختور "  سؤزونو، آذربایجان فوتبال تیمیندن  طرفدارلیق ائدنلرین دیلیندن استهزا و مسخره ایله دئییر و اونلاری آلچاقلاتماق ایسته ییرلردیلرسه  بو گونلر  " تراختور " سؤزو بیر گوج عنصرینه و 30 میلیون ایراندا یاشایان تورکلرین سیمگه سینه چئوریلمیشدیر !

هئچ بیر کیمسه تخمین ائده بیلمزدی تراختور تیمی 8 ایلدن سونرا و فارسجا " لیگ برتر " آدلانان یئره گلیب چاتاندان سونرا بو قدر طرفدار تاپسین !

ایکی هفته قاباق، تراختورایله استقلال تیمی نین مسابقه سینی تبریزین " یادگار امام " استادیوموندا چوخلاری من کیمی جانلی اولاراق ایزله دی ؛ 70 مین نفردن چوخ آذربایجان اوستانلاری، تهران و حتی ایرانین اوزاق شهرلرینده یاشایان تورکلر بو استادیوما گلیب اؤز سئودیگی تیمی، یعنی تراختور تیمینی، اویونون ایلک باشلانیشیندان سونونا قدر تام اورَکدن تشویق ائتدیلر !

بونو هرکس گؤزو ایله گؤردو و تئلویزیوندان ایزله دی !

بونو، یالنیز عادی بیر فوتبال تیمیندن طرفدارلیق ائتمک یوخ، ایران جامعه سینده بیر وارلیق و هویتدن مدافعه ائتمک کیمی دگرلندیرمک اولار !

ایندیه کیمی، چوخلاریندا بئله بیر تصور یارانمیشدی کی، ایراندا یالنیز ایکی فوتبال تیمی نین ، یعنی پرسپولبس ایله استقلال تیمی نین چوخ سایدا و ایرانین هر یئرینده و هر شهرینده طرفدارلاری اولا بیلر ، و بو ایکی فوتبال تیمیندن باشقا هئچ بیر تیمه بو قدر طرفدار تاپیلا   بیلمز !

 لاکین 8 ایلدن سونرا "تراختور " تیمی نین "اوستون لیگه" ( لیگ برتر )ه یوکسلیب اینانیلماز سایدا طرفدارا صاحیب اولماسی بوتون معادله لری پوزدو !

گؤره سن " تراختور "  تیمی نین 8 ایلدن سونرا بو قدر طرفدار تاپماسی نین اؤزل بیر آنلامی وارمی ؟

بو سورغونون جاوابی نه اولورسا اولسون، لاکین بیر گئرچک وار :

" آذربایجاندا و ایرانین چئشیتلی بؤلگه لرینده یاشایان تورکلر ، داها اؤزلرینه و اؤز هویت و وارلیقلارینا حقارت گؤزو ایله یوخ ، افتخار گؤزو ایله باخیرلار "

و بو گون، بو هویتین بیر پارچاسی اولان تراختور فوتبال تیمیندن وار قوه لری ایله طرفدارلیق ائتمک بو مسئله یه آیدین دلیل دیر !

حدودا ایکی هفته قاباق، تبریزین " یادگار امام " استادیوموندا و تراختور ایله استقلال آراسیندا کئچیریلن مسابیقه ده حاضیر اولان 70 مین نفردن چوخ تراختور تیمی نین قیزغین طرفدارلاری، و استادیومون بیر طرفی؛  یاشا............سین  و باشقا طرفی؛ آذربا........یجان  دئمکله هر شئیی آنلادیردی.

لاکین بو مسابیقه دن سونرا تراختور تیمی نین 20 میلیون تومن جریمه اولماسی دوشوندوروجو بیر حالدیر !

گؤره سن هئچ تصور ائده بیلمه دیکلری و بو قدر طرفداری گؤرن بعضی لری، باشقا جوره دوشونورلر، یوخسا طرفسیز بیر قضاوت اساسیندا بو جریمه نی ایره لی سورموشلر ؟!


یاشاسین آذربایجان ، یاشاسین تراختور


منبع : http://rashedi-hasan.blogfa.com/