هنر شهریار ( فارسی شکر است - ترکی هنر است)
هنر شهریار( فارسی شکر است - ترکی هنر است)
04/09/2009
قسمت اول
آنچه كه به عنوان آثار شهریار به زبان مادری او در دسترس است تا آنجا كه ما اطلاع داریم عبارت است از دو منظومة
«حیدربابایا سلام» (اولی در 76 بند ـ هر بند 5 مصرع ـ یا 380 مصرع و دومی 49 بند یا 245 مصرع، جمعاُّ 625 مصرع) و مجموعهای به نام «شهریار و آذربایجان دیلینده اثرلری» (گردآورنده یحیی شیدا، چاپ چهارم. چاپ ارك تبریز 1362) شامل شصت و دو شعربلند و كوتاه از شهریار در 256 مصرع كه با محتویات دو منظومة فوقالذكر «حیدربابایا سلام» رویهمرفته 2871 مصرع میگردد.
ارزش معنوی این آثار با حجم و مقدار اشعار و ابیات آن قابل مقایسه نیست.حتی میتوان به جرأت ادعا كرد كه اگر شهریار را با آنچه وی به زبان فارسی ساخته و پرداخته است (و بیگمان در نوع خود شاهكارهای مسام روزگار ما به شمار میآید) بسنجیم و ارزش نهیم در حق او ظلم روا داشتهایم.
در این دفترهای كوچك جهانی درد، فریاد و احساس خلاصه و در یك كلام شعر ناب گنجانیده شده است.
عدم آشنائی و فقدان بررسیهای جدی و نقد راستین و تمركز توجه نكتهسنجان در مسائل فرهنگ محض فارسی و غفلت از فرهنگ تركی آذربایجانی كه عمدهترین اركان فرهنگ ایرانی ـ به معنی اعم كلمه است، اینهمه سبب شده است كه این بخش از سرودههای شهریار فیالجمله در بوته اجمال بماند و حتی در جشنوارة هشتاد سالگی استاد چون چرخ پنجم ارابه از كانون بحث و فحص دور بماند و تنها در پرتو عشق و علاقة خود شهریار دریچهای بدین باغ سحر گشوده شود و با نیوشیدن چند سخنی از این دفتر و نوشیدن جرعهای ازآن ساغر، حاضران چنان درزیر تأثیر
«شراب خانگ? ترس محتسب خوردة» شهریار مانند كه سر از پا نشناسند.
اگر بگوئیم كه این دفتر شعر هر چه جدیتر با دست تحقیق و تعمیق گشوده شودد و مورد نقد و بحث قرار گیرد بیشتر ارج و بهای آن آشكار خواهد شد، سخن بگزافه نگفتهایم، چه خوش گفتهاند: عود بر آتش نهند و مشك بسایند. اینك ما به قدر بضاعت خویش این دفتر بسته را باز میكنیم، و از دریچة توركولوژی آن را از نظر میگذرانیم و بخصوص در این فصل توجه ما بیشتر متوجه چند نكته دربارة واژگان تركی (
VOCABULAIRE) شهریار است. امیدواریم نقد آثار تركی شهریار از هر جهت، به وسیلة استادان فن و ادب، به صورت شایسته انجام گیرد و كمال و جمال سخن ?ی لااقل برای آشنایان زبان مادری شاعر بیش از این در پردة استتار نماند.
ما بحث
«واژگان تركی شهریار» را با مقدمة كلی دربارة زبان شعر او آغاز میكنیم. شعر تركی شهریار بیش از همه چیز سرشار از صمیمیت است و اگر آوردن كلمهای برای وصف كلی محتویات این دفترها ضروری باشد، كلمة «خودمانی» مرجح بر دیگر صفات است. اغلب، این ابیات بدون آرایش و مشاطگی و به طور طبیعی از دل جوشیده و به صحنة كاغذ ریخته است.
شعر شهریار، با وجود كار مایة شاعری دیوانپرداز، سادگی سخن عاشقانِ ساز را دارد. در ابیات او لذت تركی آذربایجانی را با چاشنی گویش تبریز و خشگناب، پاك و سره و ناب با مذاق جان میتوان چشید. چنانكه استاد توركولوژی پرفسور محرم ارگین دو دفتر
«حیدربابایا سلام» او را دیربازی است كه به عنوان «نمونه (پروتوتیپ)» گویشی مهم از زبان تركی آذربایجانی موضوع بحث دانشگاهی قرار داده و بیشتر بر پایة دو منظومة فوقالذكر شهریار كتاب «آذری توركجهسی» خود را تألیف كرده است.
پروفسور ارگین در انتخاب خود خطا نكرده است و حق با اوست، زیرا از نظر توركوژی در موردی كه بخواهیم زبان زنده و روزمره مردم را مورد مطالعه قرار دهیم
«حیدربابایا سلام» تكیهگاه بسیار مغتنم است. هر چه بیشتر در سخن شهریار دقت شود فاصلة سخن او از زبان ادبی و به اصطلاح كتابی تركی آذربایجانی كمتر میشود. چنانكه اگر در چاپ این آثار ویراستاری لازم (آنگونه كه رسم است) اعمال میگردید، اختلافات، منحصر به موارد انگشت شماری میگشت كه آن نیز قابل درك و اغلب به غایت مطبوع و زیباست. چنانكه در خود كتاب بدین مسئله اشاره و عذر آ? از طرف ناشر خواسته شده است. (شهریار و آذربایجان دیلینده اثرلری صفحة 150)
نكتهای را دربارة زبان ادبی و یا كتابی تركی آذربایجانی و زبان محاورة مردم كوچه و بازار آن سامان روشن سازیم:
مسئله دگرگونی، بخصوص افت و اسقاط اصوات در جریان تحولات زبانها معروف و معلوم است. در تركی امروز بسیاری از كلمات در اثر این پدیده تراشیده و موزون و دلپسندتر گردیده است. لكن افراط در این راه مخل فصاحت میگردد و از اینجات كه زبان ادبی در نگداشتن اندازه اصرار دارد. طبعاُّ و به مرور زمان در كار برد، ساخت و تلفظ برخی از كلمات و تركیبات فاصلة كم و بیش زیادی در میان زبان تحریر و زبان محاوره به وجود آمده است. كما اینكه در هر زبانی از جمله در فارسی نیز در محاورات روزانه مثلاُّ
«میبینید» را «میبینین» و «دارد میرود? را «داره میزه» میگویند. لكن كمتر دیوان شعری است كه جز در طنز و هزل و موارد خاص دیگر از «فارسی شكستة» محاورهای استفاده كند و دیوانی مشحون از منظومههای مثلاُّ مردف به ردیف «بزار بشه» (بجای «بگذارد بشوه») و امثال آن بپردازد. لكن كساد بازار و تعطیل و اهمال زبان و ادبیات ما در طی ادوار پر ادباری كه به ما گذشته و صاحب قلمان و دانشمندان و زباندانان و ادیبان از پاسداری ادب و شعر ما تا حدی غافل ماندهاند، میراث ادبی ما تنها ب همت و پایمردی عاشقان ساز و تصنیفسازان بینام و نشان كه از سینة مردم برخاستهاند حفظ ?ده است، آشفتگی و سوء تفاهمی به وجود آورده است كه هر چه زودتر باید چاره شود. بدیهی است كه در آن شرایط كه كتابت تركی ممنوع و به جهت غفلت از تعلیم آن، نوشتن زبان ما مسئلهای فراموش شده بود، ناگزیر زبان محاوره زبان تحریر و ادب را به یكسو زده و خود به جای آن نشسته بود. از سوی دیگر، به علت قدرت و سیطرة سخن «صابر» در محیط ما كه تدابیر جباران به محو آثار آن از دلها قاصر آمد، و نیز به سبب آنكه نظم صابرانه پرطنز و شوخ و بر طبق اقتضای مكتب روزنامة فكاهی «ملا نصرالدین» و برای تشدید تأثیر ساتیریك مایل به تقلید زبان مح?وره و تعبیرات عوام، و حریص به كار برد گویشهای محلی و گروهی («ارگو» یا «slang») بود وضعی خاص پدید آمد. چنانكه گذشت، سخن «صابر» نقش دلها شد و در دیار ما آنچه شناخته ماند، تنها شعر صابرانه بود؛ (چنانكه از «فضولی» جز بقایای نسلهای پیشین كسی یاد نمیكرد و دربارة او و آثارش جز چند غزل كه موسیقی و آواز خوانندگان انگشت شمار موجب بقای آن شده بود هیچكس چیزی نمیدانست) از این جهت شعر صابرانه و گفتار عاشقان ساز و امثالهم مدل و نمونهای منحصر به فرد تركان پارسی گوئی كه گه گاهی به یاد زادگاه و روزگار بیشائبة كودكی و?نوجوانی و زبان مادری خود از روی تفنن میافتادند و بیتی چند به تركی میسوردند قرار گرفت. از این روی زبان كتاب و ادب همچنان در بوتة نسیان ماند تا اینكه فرجی حاصل گشت و امكان عرض این مراتب و بحث در این مسائل بدست آمد. ناگفته نگذریم، هیچ فرزانهای مخالف استفاده از گنجینة عظیم فولكلور و زبان عام نمیتواند باشد، لكن باید گفت كه توجه به امری نباید دستاویز غفلت و حتی انكار امر دیگر گردد. در مورد كاربرد مستقیم این مواد گرانبها و عزیز كه خمیرمایة زبان كتاب و ادب است قول سعدی را باید نصبالعین خود قرار دهیم كه فرمود? هر سخن جائی و هر نكته مقامی دارد.
باید افزود كه هر كسی را بهر كاری ساختند و در فراخنای میدان ادب و شعر نیز هر كسی اسب خود را میتازد و در این بازار بزرگ هر فروشندهای متاع خود را عرضه میدارد. به توجه و التفات شهریار به زبان محاوره ایرادی نیست، بلكه این از خصوصیات و جهات قدرت و قوت استاد است كه ما را با اعجاز الفاظ و تعابیر مردمی به
«خشگناب» دوران جوانی خویش میبرد و به سحر سخن از كوهی بیمقدار كه برای كمتر كسی شناخته بود، ام الجبالی نامدار میآفریند و چنان میشود كه «حیدربابا»ی « شهریار»، «دماوند» «بهار» را تحتالشعاع خویش قرار میدهد. نك?ه در اینجاست كه این شیوه ختم است بر شهریار و شاید چند سخنور شیرین گفتار دیگر، چنانكه در گروه انبوه سخنوران كه پای در جای پای «حیدربابا» گذاشتند، و طبع خود را آزمودند دیدیم كه همگان را توفیق رفیق نبود و شعر اغلب در سایة بلند حیدربابای اول و دوم استاد، دیری نایستاد. استطراداُّ عرض میكنم كه نفوذ شهریار همچنان در فراسوی مرزهای ایران، در سخنورانی هم كه از سرچشمة زلال شعر و ادب تركی آب میخورند بیاثر نبوده است چنانكه هم اكنون از «نیازی ییلدیریم گنج عثمان اوغلو»، دفتر شعری به نام «سالور قازانین دستانی» در پیش ?وی داریم كه از حسن اتفاق حماسهای از «دده قورقود» را برای طبع آزمائی به شیوة «حیدربابای» شهریار برگزیده است. اینك چند بند از آن منظومة بلند را به گواهی میآوریم و نغمهای در دستگاه پرشور و سوز «شهریار»، از «قوپوز»، «پیر اوغوز» نامدار، با مضراب دلنواز «نیازی» میشنویم:
شؤلنلرده دوققوز تورلو آش یئنیر
آلا گیئیك، سود قوزو سو، قوش یئنیر
آغ
«قیمیزلا» داش دا اولسا خوش یئنیر
ددم قورقود وارسا اگر شولن ده
بو گون یینه بیر اوتاقدا شؤلن وار
ییر سؤیلهین، ال شاقلاتان، گولن وار
دئدیلر كی: اوتاغا بیر گلن وار
طوی قورولور آشین صونو گلنده
قارشیلاییب یول آچدیلار گلهنه
هم
شوكر ائدیلیب حق پیغمبر آنیلدی
ددهم قورقود یوْم گتیردی شؤلهنه «قیمیزا» هم آزیغا قانیلدی
«
بوی بویلانسین، سوی سؤیلنسین» دئنیلدی
ددهم قورقود باغداش قوروب یانلادی
«
داستان كه بدینگونه آغاز میشود پس از صد صفحه چنین ختم میگردد:
ییخیلماسین قارشی یاتان داغلارین
قوروماسین بول اوزوملو باغلارین
دیرلیگینجه دالغالانسین طوغلارین
قوپوزونون» تئللریه اونلهدی
قادر تانری بركتلی یورد وئرسین
دار گونونده بیر قیلاووز قورد وئرسین
...
قادر الله دؤندرمهسین شاشقینا،
آدی گؤزل
ارسن الین چارهسیزه دوشگونه، «محمد»ین عشقینه
كم گؤزلردن تورك ائلینی قوروسون
هم ائلینی، هم دیلینی قوروسون
گرچه در نقل این ابیات برای تسهیل درك خواننده در املای برخی كلمات اندك تغییراتی داده شده است لكن تنها با آشنائی با زبان
«دده قورقود» و روال سخن تركان تركیه نفوذ به دقایق و در نتیجه داوری نهائی میسر خواهد گشت. این حاشیه برای نشان دادن وسعت دایرة نفوذ سخن شهریار لازم بود.
اینك طرف دیگر مسئله را مورد بررسی قرار [می]دهیم و اشاره میكنیم كه در كنار ثروت عظیم فولكلوریك و شعر و سخنی كه مستقیماُّ از آن شاخ برومند رسته است ما دارای زبانی هستیم كه بدان كتابهای فلسفی و علمی و فنی و دائرهالمعارف نوشته میشود: این زبان، زبان كتای و ادبی ماست كه فاصلهاش از زبان محاوره و گویشهای محلی دست كم به اندازة فاصلة فارسی مردم كوچه، بازار از فارسی آثار جاویدان این زبان است. در این مختصر سعی ما بر این است [كه] با تكیه بر زبان محاوره كه به علل فوق الاشاره از چندی بدینسوی در كنار طنز و شوخی به دی
?انها، منظومههای جدیتر نیز راه یافته، حدود و ثغور كاربرد این دو ابزار پرتوان یعنی زبان محاوره و زبان كتاب را باز شناسیم.
كسانی كه به این بحث كمر میبندند ناچار برای نتیجهگیری صحیح در كنار بررسی قواعد و اصول
«زبان كتاب» باید ثروت بیپایان و خصوصیات و جهات مختلف «زبان محاوره» و بهرهای را كه زبان ادب و كتاب از آن میتواند ببرد مفصلاُّ بررسی كنند. در این باب تعبیرات مختلف و اصطلاحات و تركیبات، یعنی مواد و مصالح گرانبهائی كه برای فنیتر ساختن زبان از آنها نمیتوان چشم پوشید، باید بخصوص در مد نظر قرار گیرد. در این مورد آثار شهریار چون گنجینهای بیبدیل نعمت آسمانی مغتنم خواهد بود:
برای نمونه، نخستین شعر شهریار را (اثر مذكور، صفحه 7) شاهد میتوان آورد [كه] شعریاست بیست بیتی و دهها تعبیر دلانگیز از همین یك منظومه میتوان جست:
مثلاُّ:
«باشی باشلارا قاتماق»، «قاتلاشدیرماق»، «بیریسی نه باتا بیلمك»، «حاجاتا ال آتماق»، «اومباسینا زوپا زیخلاماق»، «باراتا سالماق»، «دلی شیطان دئییر»...
این تعابیر در همان چهارد ـ پانزده مصرع اول گنجانیده شده است، لطف و حالی را كه بدستیاری این تعابیر پدید میآید اهل ذوق دانند. در فرهنگ زبان و تعبیراتی كه انشاءاله صاحب همتی احتمالاُّ فراهم خواهد اورد، این مصراعها چون شاهد كلام به تكرار نقل خواهد شد، و از شهریار بدین وسیله در لغتنامهها نیز جاودانه یاد خواهد شد.
بگذریم، علاوه به این تعبیرات از كتاب شعر شهریار به عنوان مخزنی از كلمات زیبا و مورد نیاز نیز برای غنای ذخیره كلمات و واژگان ما (
Vocabulaire) میتوان استفاده كرد:
اینك ما هم در اینجا فصلی به عنوان نمونه بدین اختصاص میدهیم:
1
ـ آلقیش
سنی بایقوشلار آلقیشلار / دَلی ویرانهنی خوشلار.
«یالان دنیا» (ص 21)
«
آلقیش» از لغات قدیمی زبان ماست. در ابتدا به معنی «دعا»، «ثنا» و مدح بوده است. در ثالی كه در ذیل این كلمه در «دیوان لغات الترك» میبینیم چنین آمده است: «یلا و جقا آلقیش بیر كِل» و مؤلف كتاب، محمود كاشغری ان را چنن ترجمه كرده است: «صل علی النبی علیهالسلام» با املای واضحتر «یالاواج» در تركی به معنی پیغمبر است. «بیرگیل» را در آذربایجان امروز «وئرگیلن» میگویند، یعنی بفرست و بده و معنی «آلقیش» صلو''ه و تحیت است. در روزگار ما «آلقیش» را در مورد تشویق و آفرین گفتن و كف زدن به كار میبرند.
ضمناُّ دقت خواننده را به طلف و زیبائی مصرع
«سنی بایقوشلار القیشلار» جلب میكنیم. در مقابل «آلقیش»، «قارغیش» قرار گرفته كه به معنی «نفرین» است، از مصدر «قارغیماق». ـ اوْ ـ اوْندا
...
اوْندا گؤردون اولاق آیاق ساخلادی
داغا باخیب قولاقلارین شاخلادی
داغدان دا بیر چوبان ایتی هورردی
«
حیدربابا» بند 33
شكل قدیمی این ضمیر،
«اوْل» بوده ]و] در قدیم افادة معنی مكان و زمان را نیز میكرده، در مصرع مورد مثال شهریار به همین معنی به كار رفته است. در تركی تركیه استعمال این كلمه بدین معنی منسوخ شده است.
3
ـ اصلان، ارسلان
داغ سیزه اصلان دئدی قارداش
شعر شهریار، با وجود كار مایة شاعری دیوانپرداز، سادگی سخن عاشقانِ ساز را دارد. در ابیات او لذت تركی آذربایجانی را با چاشنی گویش تبریز و خشگناب، پاك و سره و ناب با مذاق جان میتوان چشید. چنانكه استاد توركولوژی پرفسور محرم ارگین دو دفتر «حیدربابایا سلام» او را دیربازی است كه به عنوان «نمونه (پروتوتیپ)» گویشی مهم از زبان تركی آذربایجانی موضوع بحث دانشگاهی قرار داده و بیشتر بر پایة دو منظومة فوقالذكر شهریار كتاب «آذری توركجهسی» خود را تألیف كرده است.
04/09/2009
قسمت اول
آنچه كه به عنوان آثار شهریار به زبان مادری او در دسترس است تا آنجا كه ما اطلاع داریم عبارت است از دو منظومة
«حیدربابایا سلام» (اولی در 76 بند ـ هر بند 5 مصرع ـ یا 380 مصرع و دومی 49 بند یا 245 مصرع، جمعاُّ 625 مصرع) و مجموعهای به نام «شهریار و آذربایجان دیلینده اثرلری» (گردآورنده یحیی شیدا، چاپ چهارم. چاپ ارك تبریز 1362) شامل شصت و دو شعربلند و كوتاه از شهریار در 256 مصرع كه با محتویات دو منظومة فوقالذكر «حیدربابایا سلام» رویهمرفته 2871 مصرع میگردد.
ارزش معنوی این آثار با حجم و مقدار اشعار و ابیات آن قابل مقایسه نیست.حتی میتوان به جرأت ادعا كرد كه اگر شهریار را با آنچه وی به زبان فارسی ساخته و پرداخته است (و بیگمان در نوع خود شاهكارهای مسام روزگار ما به شمار میآید) بسنجیم و ارزش نهیم در حق او ظلم روا داشتهایم.
در این دفترهای كوچك جهانی درد، فریاد و احساس خلاصه و در یك كلام شعر ناب گنجانیده شده است.
عدم آشنائی و فقدان بررسیهای جدی و نقد راستین و تمركز توجه نكتهسنجان در مسائل فرهنگ محض فارسی و غفلت از فرهنگ تركی آذربایجانی كه عمدهترین اركان فرهنگ ایرانی ـ به معنی اعم كلمه است، اینهمه سبب شده است كه این بخش از سرودههای شهریار فیالجمله در بوته اجمال بماند و حتی در جشنوارة هشتاد سالگی استاد چون چرخ پنجم ارابه از كانون بحث و فحص دور بماند و تنها در پرتو عشق و علاقة خود شهریار دریچهای بدین باغ سحر گشوده شود و با نیوشیدن چند سخنی از این دفتر و نوشیدن جرعهای ازآن ساغر، حاضران چنان درزیر تأثیر
«شراب خانگ? ترس محتسب خوردة» شهریار مانند كه سر از پا نشناسند.
اگر بگوئیم كه این دفتر شعر هر چه جدیتر با دست تحقیق و تعمیق گشوده شودد و مورد نقد و بحث قرار گیرد بیشتر ارج و بهای آن آشكار خواهد شد، سخن بگزافه نگفتهایم، چه خوش گفتهاند: عود بر آتش نهند و مشك بسایند. اینك ما به قدر بضاعت خویش این دفتر بسته را باز میكنیم، و از دریچة توركولوژی آن را از نظر میگذرانیم و بخصوص در این فصل توجه ما بیشتر متوجه چند نكته دربارة واژگان تركی (
VOCABULAIRE) شهریار است. امیدواریم نقد آثار تركی شهریار از هر جهت، به وسیلة استادان فن و ادب، به صورت شایسته انجام گیرد و كمال و جمال سخن ?ی لااقل برای آشنایان زبان مادری شاعر بیش از این در پردة استتار نماند.
ما بحث
«واژگان تركی شهریار» را با مقدمة كلی دربارة زبان شعر او آغاز میكنیم. شعر تركی شهریار بیش از همه چیز سرشار از صمیمیت است و اگر آوردن كلمهای برای وصف كلی محتویات این دفترها ضروری باشد، كلمة «خودمانی» مرجح بر دیگر صفات است. اغلب، این ابیات بدون آرایش و مشاطگی و به طور طبیعی از دل جوشیده و به صحنة كاغذ ریخته است.
شعر شهریار، با وجود كار مایة شاعری دیوانپرداز، سادگی سخن عاشقانِ ساز را دارد. در ابیات او لذت تركی آذربایجانی را با چاشنی گویش تبریز و خشگناب، پاك و سره و ناب با مذاق جان میتوان چشید. چنانكه استاد توركولوژی پرفسور محرم ارگین دو دفتر
«حیدربابایا سلام» او را دیربازی است كه به عنوان «نمونه (پروتوتیپ)» گویشی مهم از زبان تركی آذربایجانی موضوع بحث دانشگاهی قرار داده و بیشتر بر پایة دو منظومة فوقالذكر شهریار كتاب «آذری توركجهسی» خود را تألیف كرده است.
پروفسور ارگین در انتخاب خود خطا نكرده است و حق با اوست، زیرا از نظر توركوژی در موردی كه بخواهیم زبان زنده و روزمره مردم را مورد مطالعه قرار دهیم
«حیدربابایا سلام» تكیهگاه بسیار مغتنم است. هر چه بیشتر در سخن شهریار دقت شود فاصلة سخن او از زبان ادبی و به اصطلاح كتابی تركی آذربایجانی كمتر میشود. چنانكه اگر در چاپ این آثار ویراستاری لازم (آنگونه كه رسم است) اعمال میگردید، اختلافات، منحصر به موارد انگشت شماری میگشت كه آن نیز قابل درك و اغلب به غایت مطبوع و زیباست. چنانكه در خود كتاب بدین مسئله اشاره و عذر آ? از طرف ناشر خواسته شده است. (شهریار و آذربایجان دیلینده اثرلری صفحة 150)
نكتهای را دربارة زبان ادبی و یا كتابی تركی آذربایجانی و زبان محاورة مردم كوچه و بازار آن سامان روشن سازیم:
مسئله دگرگونی، بخصوص افت و اسقاط اصوات در جریان تحولات زبانها معروف و معلوم است. در تركی امروز بسیاری از كلمات در اثر این پدیده تراشیده و موزون و دلپسندتر گردیده است. لكن افراط در این راه مخل فصاحت میگردد و از اینجات كه زبان ادبی در نگداشتن اندازه اصرار دارد. طبعاُّ و به مرور زمان در كار برد، ساخت و تلفظ برخی از كلمات و تركیبات فاصلة كم و بیش زیادی در میان زبان تحریر و زبان محاوره به وجود آمده است. كما اینكه در هر زبانی از جمله در فارسی نیز در محاورات روزانه مثلاُّ
«میبینید» را «میبینین» و «دارد میرود? را «داره میزه» میگویند. لكن كمتر دیوان شعری است كه جز در طنز و هزل و موارد خاص دیگر از «فارسی شكستة» محاورهای استفاده كند و دیوانی مشحون از منظومههای مثلاُّ مردف به ردیف «بزار بشه» (بجای «بگذارد بشوه») و امثال آن بپردازد. لكن كساد بازار و تعطیل و اهمال زبان و ادبیات ما در طی ادوار پر ادباری كه به ما گذشته و صاحب قلمان و دانشمندان و زباندانان و ادیبان از پاسداری ادب و شعر ما تا حدی غافل ماندهاند، میراث ادبی ما تنها ب همت و پایمردی عاشقان ساز و تصنیفسازان بینام و نشان كه از سینة مردم برخاستهاند حفظ ?ده است، آشفتگی و سوء تفاهمی به وجود آورده است كه هر چه زودتر باید چاره شود. بدیهی است كه در آن شرایط كه كتابت تركی ممنوع و به جهت غفلت از تعلیم آن، نوشتن زبان ما مسئلهای فراموش شده بود، ناگزیر زبان محاوره زبان تحریر و ادب را به یكسو زده و خود به جای آن نشسته بود. از سوی دیگر، به علت قدرت و سیطرة سخن «صابر» در محیط ما كه تدابیر جباران به محو آثار آن از دلها قاصر آمد، و نیز به سبب آنكه نظم صابرانه پرطنز و شوخ و بر طبق اقتضای مكتب روزنامة فكاهی «ملا نصرالدین» و برای تشدید تأثیر ساتیریك مایل به تقلید زبان مح?وره و تعبیرات عوام، و حریص به كار برد گویشهای محلی و گروهی («ارگو» یا «slang») بود وضعی خاص پدید آمد. چنانكه گذشت، سخن «صابر» نقش دلها شد و در دیار ما آنچه شناخته ماند، تنها شعر صابرانه بود؛ (چنانكه از «فضولی» جز بقایای نسلهای پیشین كسی یاد نمیكرد و دربارة او و آثارش جز چند غزل كه موسیقی و آواز خوانندگان انگشت شمار موجب بقای آن شده بود هیچكس چیزی نمیدانست) از این جهت شعر صابرانه و گفتار عاشقان ساز و امثالهم مدل و نمونهای منحصر به فرد تركان پارسی گوئی كه گه گاهی به یاد زادگاه و روزگار بیشائبة كودكی و?نوجوانی و زبان مادری خود از روی تفنن میافتادند و بیتی چند به تركی میسوردند قرار گرفت. از این روی زبان كتاب و ادب همچنان در بوتة نسیان ماند تا اینكه فرجی حاصل گشت و امكان عرض این مراتب و بحث در این مسائل بدست آمد. ناگفته نگذریم، هیچ فرزانهای مخالف استفاده از گنجینة عظیم فولكلور و زبان عام نمیتواند باشد، لكن باید گفت كه توجه به امری نباید دستاویز غفلت و حتی انكار امر دیگر گردد. در مورد كاربرد مستقیم این مواد گرانبها و عزیز كه خمیرمایة زبان كتاب و ادب است قول سعدی را باید نصبالعین خود قرار دهیم كه فرمود? هر سخن جائی و هر نكته مقامی دارد.
باید افزود كه هر كسی را بهر كاری ساختند و در فراخنای میدان ادب و شعر نیز هر كسی اسب خود را میتازد و در این بازار بزرگ هر فروشندهای متاع خود را عرضه میدارد. به توجه و التفات شهریار به زبان محاوره ایرادی نیست، بلكه این از خصوصیات و جهات قدرت و قوت استاد است كه ما را با اعجاز الفاظ و تعابیر مردمی به
«خشگناب» دوران جوانی خویش میبرد و به سحر سخن از كوهی بیمقدار كه برای كمتر كسی شناخته بود، ام الجبالی نامدار میآفریند و چنان میشود كه «حیدربابا»ی « شهریار»، «دماوند» «بهار» را تحتالشعاع خویش قرار میدهد. نك?ه در اینجاست كه این شیوه ختم است بر شهریار و شاید چند سخنور شیرین گفتار دیگر، چنانكه در گروه انبوه سخنوران كه پای در جای پای «حیدربابا» گذاشتند، و طبع خود را آزمودند دیدیم كه همگان را توفیق رفیق نبود و شعر اغلب در سایة بلند حیدربابای اول و دوم استاد، دیری نایستاد. استطراداُّ عرض میكنم كه نفوذ شهریار همچنان در فراسوی مرزهای ایران، در سخنورانی هم كه از سرچشمة زلال شعر و ادب تركی آب میخورند بیاثر نبوده است چنانكه هم اكنون از «نیازی ییلدیریم گنج عثمان اوغلو»، دفتر شعری به نام «سالور قازانین دستانی» در پیش ?وی داریم كه از حسن اتفاق حماسهای از «دده قورقود» را برای طبع آزمائی به شیوة «حیدربابای» شهریار برگزیده است. اینك چند بند از آن منظومة بلند را به گواهی میآوریم و نغمهای در دستگاه پرشور و سوز «شهریار»، از «قوپوز»، «پیر اوغوز» نامدار، با مضراب دلنواز «نیازی» میشنویم:
شؤلنلرده دوققوز تورلو آش یئنیر
آلا گیئیك، سود قوزو سو، قوش یئنیر
آغ
«قیمیزلا» داش دا اولسا خوش یئنیر
ددم قورقود وارسا اگر شولن ده
بو گون یینه بیر اوتاقدا شؤلن وار
ییر سؤیلهین، ال شاقلاتان، گولن وار
دئدیلر كی: اوتاغا بیر گلن وار
طوی قورولور آشین صونو گلنده
قارشیلاییب یول آچدیلار گلهنه
هم
شوكر ائدیلیب حق پیغمبر آنیلدی
ددهم قورقود یوْم گتیردی شؤلهنه «قیمیزا» هم آزیغا قانیلدی
«
بوی بویلانسین، سوی سؤیلنسین» دئنیلدی
ددهم قورقود باغداش قوروب یانلادی
«
داستان كه بدینگونه آغاز میشود پس از صد صفحه چنین ختم میگردد:
ییخیلماسین قارشی یاتان داغلارین
قوروماسین بول اوزوملو باغلارین
دیرلیگینجه دالغالانسین طوغلارین
قوپوزونون» تئللریه اونلهدی
قادر تانری بركتلی یورد وئرسین
دار گونونده بیر قیلاووز قورد وئرسین
...
قادر الله دؤندرمهسین شاشقینا،
آدی گؤزل
ارسن الین چارهسیزه دوشگونه، «محمد»ین عشقینه
كم گؤزلردن تورك ائلینی قوروسون
هم ائلینی، هم دیلینی قوروسون
گرچه در نقل این ابیات برای تسهیل درك خواننده در املای برخی كلمات اندك تغییراتی داده شده است لكن تنها با آشنائی با زبان
«دده قورقود» و روال سخن تركان تركیه نفوذ به دقایق و در نتیجه داوری نهائی میسر خواهد گشت. این حاشیه برای نشان دادن وسعت دایرة نفوذ سخن شهریار لازم بود.
اینك طرف دیگر مسئله را مورد بررسی قرار [می]دهیم و اشاره میكنیم كه در كنار ثروت عظیم فولكلوریك و شعر و سخنی كه مستقیماُّ از آن شاخ برومند رسته است ما دارای زبانی هستیم كه بدان كتابهای فلسفی و علمی و فنی و دائرهالمعارف نوشته میشود: این زبان، زبان كتای و ادبی ماست كه فاصلهاش از زبان محاوره و گویشهای محلی دست كم به اندازة فاصلة فارسی مردم كوچه، بازار از فارسی آثار جاویدان این زبان است. در این مختصر سعی ما بر این است [كه] با تكیه بر زبان محاوره كه به علل فوق الاشاره از چندی بدینسوی در كنار طنز و شوخی به دی
?انها، منظومههای جدیتر نیز راه یافته، حدود و ثغور كاربرد این دو ابزار پرتوان یعنی زبان محاوره و زبان كتاب را باز شناسیم.
كسانی كه به این بحث كمر میبندند ناچار برای نتیجهگیری صحیح در كنار بررسی قواعد و اصول
«زبان كتاب» باید ثروت بیپایان و خصوصیات و جهات مختلف «زبان محاوره» و بهرهای را كه زبان ادب و كتاب از آن میتواند ببرد مفصلاُّ بررسی كنند. در این باب تعبیرات مختلف و اصطلاحات و تركیبات، یعنی مواد و مصالح گرانبهائی كه برای فنیتر ساختن زبان از آنها نمیتوان چشم پوشید، باید بخصوص در مد نظر قرار گیرد. در این مورد آثار شهریار چون گنجینهای بیبدیل نعمت آسمانی مغتنم خواهد بود:
برای نمونه، نخستین شعر شهریار را (اثر مذكور، صفحه 7) شاهد میتوان آورد [كه] شعریاست بیست بیتی و دهها تعبیر دلانگیز از همین یك منظومه میتوان جست:
مثلاُّ:
«باشی باشلارا قاتماق»، «قاتلاشدیرماق»، «بیریسی نه باتا بیلمك»، «حاجاتا ال آتماق»، «اومباسینا زوپا زیخلاماق»، «باراتا سالماق»، «دلی شیطان دئییر»...
این تعابیر در همان چهارد ـ پانزده مصرع اول گنجانیده شده است، لطف و حالی را كه بدستیاری این تعابیر پدید میآید اهل ذوق دانند. در فرهنگ زبان و تعبیراتی كه انشاءاله صاحب همتی احتمالاُّ فراهم خواهد اورد، این مصراعها چون شاهد كلام به تكرار نقل خواهد شد، و از شهریار بدین وسیله در لغتنامهها نیز جاودانه یاد خواهد شد.
بگذریم، علاوه به این تعبیرات از كتاب شعر شهریار به عنوان مخزنی از كلمات زیبا و مورد نیاز نیز برای غنای ذخیره كلمات و واژگان ما (
Vocabulaire) میتوان استفاده كرد:
اینك ما هم در اینجا فصلی به عنوان نمونه بدین اختصاص میدهیم:
1
ـ آلقیش
سنی بایقوشلار آلقیشلار / دَلی ویرانهنی خوشلار.
«یالان دنیا» (ص 21)
«
آلقیش» از لغات قدیمی زبان ماست. در ابتدا به معنی «دعا»، «ثنا» و مدح بوده است. در ثالی كه در ذیل این كلمه در «دیوان لغات الترك» میبینیم چنین آمده است: «یلا و جقا آلقیش بیر كِل» و مؤلف كتاب، محمود كاشغری ان را چنن ترجمه كرده است: «صل علی النبی علیهالسلام» با املای واضحتر «یالاواج» در تركی به معنی پیغمبر است. «بیرگیل» را در آذربایجان امروز «وئرگیلن» میگویند، یعنی بفرست و بده و معنی «آلقیش» صلو''ه و تحیت است. در روزگار ما «آلقیش» را در مورد تشویق و آفرین گفتن و كف زدن به كار میبرند.
ضمناُّ دقت خواننده را به طلف و زیبائی مصرع
«سنی بایقوشلار القیشلار» جلب میكنیم. در مقابل «آلقیش»، «قارغیش» قرار گرفته كه به معنی «نفرین» است، از مصدر «قارغیماق». ـ اوْ ـ اوْندا
...
اوْندا گؤردون اولاق آیاق ساخلادی
داغا باخیب قولاقلارین شاخلادی
داغدان دا بیر چوبان ایتی هورردی
«
حیدربابا» بند 33
شكل قدیمی این ضمیر،
«اوْل» بوده ]و] در قدیم افادة معنی مكان و زمان را نیز میكرده، در مصرع مورد مثال شهریار به همین معنی به كار رفته است. در تركی تركیه استعمال این كلمه بدین معنی منسوخ شده است.
3
ـ اصلان، ارسلان
داغ سیزه اصلان دئدی قارداش
2
برگرفته شده از ماهنامه ی ( حیدر بابا) چاپ تورنتوی کانادا
+ نوشته شده در ساعت توسط وحید شکرزاده
|