خوش گونلریم یاخیندادیر


آذربایجان اودلو ائلیم
بالدان شیرین توركو دیلیم
دالغالاندیریر منیم سئلیم
هیمته قوربان من اولوم.

آسلان كیمی نعره چكه ن
نامردلرین قدین بوكه ن
بابك كیمین رهبر سئچه ن
جراته قوربان من اولوم.

قوی دئییم بیر بابك`یمدن
اؤز یوردومون ار تكیندن
دوشمنلری قیر كؤكوندن
میللته قوربان من اولوم.

جاوانلارین غئیرتی وار
قوجالارین حؤرمتی وار
گئچمیش ائلین عیزتی وار
عیزته قوربان من اولوم.

ساوالان تك داغلاریمیز
چیچكلیدیر باغلاریمیز
كوراوغلوموز٬ نیگاریمیز
قامته قوربان من اولوم.

سازلی صؤحبتلی آشیقلار
اینسانلارا جان باغیشلار
قوی قار یاغسین هم یاغیشلار
صؤحبته قوربان من اولوم.

سرین – سرین بولاقلارین
قویونلارین٬ قوزولارین
یاشیل باشلی سونالارین
قیرآت`ا قوربان من اولوم.

پئیمانه لر دول-ها-دولا
ایگیدلرین ساغدان سولا
جان وئره ریك بیز بو یولدا
قدرته قوربان من اولوم.

یورولماسین ائللریمیز
هئچ سولماسین گوللریمیز
لال اولماسین دیللریمیز
نییته قوربان من اولوم.

دومان داغلار باشیندادیر
بوزقوردلاریم یانیندادیر
خوش گونلریم یاخیندادیر
شؤوكته قوربان من اولوم.

بورا آذربایجان اودلار یوردودور

بورا آذربایجان اودلار یوردودور


سانما یوخلاییبدیر سس سیز سمیر سیز

 

دئمه چؤکوب شهره اؤلوم قورخوسو

 

گئجه نی دالغا سیز یاشایان دنیز

 

سحره گؤرورو توفان یوخوسو

 

باخیشلار پایلاشیر مین بیر گیزلینی

 

دوداقلار سوسسادا کؤنوللر دویور

 

یوز ایللر بوکمه ییب ارکین بئلینی

 

هله ده وارلیقین ، ائلین قورویور

 

بوز گؤلون مورگولو گؤروب آلدانما

 

ساوالان کؤکسونده جوشان وولکاندیر

 

گؤردوگون قارا گون بو ائل بو تورپاق

 

ایگیدلر بئشیگی آذربایجان دیر

 

بو یئرده آرخانی گؤره ن گؤزلر وار

 

هامارلار اوچوروم دؤنوملر دوزدور

 

بو یئرده یایئنی چکن سازلارین

 

سنگری ماهنی لار اوخلاری سؤزدور

 

آتیلان قورشوندور هر بیر بایاتی

 

ستارخان توفنگی بو گون قلم دیر

 

بیلگی یاراقینا ساریلان اوزان

 

کؤکسونده قوپوزو قورقود  ده ده م دیر

 

بو یئرده بئشیکده ن باشلانیر دؤیوش

 

گئچیلمز یوللاری آشیر لایلالار

 

قارانلیق گئجه لر قودوراندا قیش

 

اومود باغچاسیندا گول له نیر باهار

 

آزادلیق هایقیران بابک قالاسی

 

چاغلا ایاقلاشان سینماز اوردودور

 

سوسماز نسیمی سسی سویا رلارسا دا

 

بورا آذربایجان اودلار  یوردودور

فرهنگ بازی در آذربایجان

فرهنگ بازی در آذربایجان

 
 
نوزاد در گهواره با بازی و بازیچه هایش تسکین مییابد و وقتی پا بگام مینهد آنگاه همه چیز و همه کس را به بازی میگیرد . با کمی دقت میتوان به این نتیجه رسید که در کنه تمامی این بازیها نوعی تقلیدکاری وجود دارد

03/04/2009

بازی رفتاری است خلاق که با استعداد حرکت و اراده بشری انجام گرفته و خود اساسی متکی بر تقلید دارد . بعبارتی دیگر بازی نسیمی است که از بدو تولد تا مرگ در روح آدمی وزیدن میگیرد .  . دختربچه مادرش را تقلید نموده و با هرچه دم دستش باشد عروسکی درست کرده و در گهواره ای میخواباند. او این عروسک را در آغوش خود خوابانده و به او شیر میدهد ...همه این انواع میتواند نوعی تقلید از رفتارهای بزرگترها را برایمان نمایان سازد . پسر بچه نیز پدر و یا دیگر خویشاوندان مذکر را تقلید کرده و تکه چوبی را لای پاهای خود گذاشته و همانند اسبی میراند .خلاصه کلام اینکه کودک در بازیهای خود از محیط اطرافش کاملا تأثیر میپذیرد . این احساس تقلید بمرور زمان موجب میگردد که فرد بعضی از وقایع اجتماعی را دراماتیزه نماید . آیا تئاتر خود انعکاسی از وقایع و حوادث اطرافمان نیست ؟

کودک برای تداوم رشد و بلوغ خود به فعالیتی مداوم ، مناسب با سن و سال و جنس خود احتیاج داشته و آنرا عملی میسازد . تمامی این نیازها را میتوان در قالب بازی مشاهده نمود .کودک بوسیله بازی میتواند از دنیای حقیقی اطرافش کمی هم که باشد رها شده و احساسات خود را براحتی و آزادانه بیان نماید . احساسات و عقایدی که کودک نمیتواند بدلیل فشارهای خارجی آنها را براحتی نشان دهد در خلال بازیهای مختلف امکان نمایان گشتن مییابند . از اینرو میتوان گفت که بازیها حتی بسیاری از نگرانیهای کودکان را نیز نمایان مینمایند .در این میان شکل گیری شخصیت فرد و قدرت هماهنگی او با محیط اطرافش نیز خود به بازیهائی بستگی دارد که در دوران کودکی انجام داده است . علی الخصوص بازیهای گروهی برای شکل گیری شخصیت اجتماعی کودک در آینده نیز بسیار کارآمد میباشد .

بازی رشد فیزیکی ، اجتماعی و احساسی کودک را تحت تأثیر قرار داده و در عین حال نیز میتواند قدرت ذهنی و اندیشه کودک را توسعه ببخشد . زیرا بازی به کودک اجازه میدهد که دوروبر خود را بهتر شناخته و بتواند مشکلات خود را حل نموده و اشیاء را بررسی نماید . بعضی از بازیها به استفاده از زبان نیاز داشته و از اینرو موجب توسعه قدرت تکلم و کاربرد ادبیات میشود .

با توسعه تکنولوژی امروزه اغلب کودکان بیشتر اوقات خود را در مقابل کامپیوتر ها و یا بازیهای تلویزیونی و خود تلویزیون میگذرانند که همین مسئله آنها را از بازی با هم سن و سالانشان و در عین حال با بزرگترها و تجربه احساساتی همانند موفقیت ، شکست ، همکاری و اعتماد بنفس محروم مینماید . این وضعیت یکی از مهمترین مشکلات کشورهای توسعه یافته بوده و در واقع بزرگترین مشکل کودکان است .

همانند تمامی جهان ترک ، بازی در آذربایجان نیز ریشه در اعماق تاریخ داشته و بسیاری از بازیها از نیاکانمان برایمان به ارٍث مانده اند . در اینجا به ذکر چند نمونه از بازیهای آذربایجان که بیشتر در کوچه و خیابان انجام شده و یا هنوز ترتیب مییابد ،ذکر خواهد شد ...

یئردن اوجا

تعداد بازی کنان این بازی هر چند نفر می توانند باشند در شروع بازی یکی از آن ها به عنوان گرگ انتخاب شده و بقیه را دنبال می کند . بازی کنان باید دویده و یک پای خود را در جایی بلند تر از زمین ( مثل پله – گله دان – جعبه – نردبان و ... ) قرار دهند پای هر که از زمین جدا باشد در امان است و گرگ نمی تواند او را بگیرد . البته ایستادن به آن حال هم مدت معینی دارد و باید که بازی کنان مرتبا» بدوند و تغییر جا دهند به جای او وارد بازی می شود این بازی بسیار متحرک و نشاط آور است و حتی در داخل اطاق هم می توانند انجام گیرد.

زویل داق

این بازی مخصوص هوای برفی و یخبندان است بازی کنان یک قسمت سراشیبی از زمین را با برف کوبیده و سفت می نمایند . سپس بر رویش لیز می خورند . تا سفت تر و لغزنده تر شود . این بازی بر روی رود خانه ها و دریاچه های یخ بسته نیز می توانند انجام شود برنده و بازنده در این بازی نیست مگر این که خود بازی کنان در حد و حدودی معلوم نمایند . سرسره پلاستیکی نیز این ردیف بازی هاست .

توپ عربی

برای این بازی باید که تعداد بازی کنان بیش از چهار نفر باشد بازی کنان به دو دسته تقسیم می شوند و هر دسته در گوشه مقابل زمین بازی یک محوطه یک متری و یا کمتر را خط کشی کرده و به خود اختصاص می دهند یک توپ کوچک نیز مورد نیاز این بازی است دسته ای که بازی را شروع می کنند توپ را از کنار قرار گاه خود به فاصله ای هر چه دور تر پرتاب می نماید ، در این فاصله یکی از بازی کنان همین تیم از قرارگاه خود خارج شده و به طرف قرار گاه طرف مقابل می دود در این فاصله اگر تیم مقابل توپ را بگیرد و نفر دونده را با توپ بزند آن فرد باخته و از بازی کنار می رود اما اگر نتوانستند بزنند که آن بازی کن به قرار گاه تیم مقابل برسد ، در همان جا می ماند تا تمامی بازی کنان بدین ترتیب به قرار گاه طرف مقابل برسند ، و در حقیقت آن را تسخیر نمایند . در زمانی که یکی از بازی کنان توپ بخورد و دو بازی به دست تیم مقابل می افتد و پایان بازی وقتی است که اعضای تیمی بطور کامل قرار گاه تیم مقابل را تسخیر نمایند در این بازی جسما» بازی کنان فعالیت دارند و علاوه بر آن باید که دقت و سرعت عمل و سنجش موقعیت صحیحی را از خود ارائه دهند.

شئرسن خط

این بازی به هیچ وجه بدنی ندارد و بین دو نفر با چند سکه انجام می شود بازی بدین صورت که یکی از بازی کنان سکه را به طرف هوا پرتاب می کند و بازی کن بعدی قبل از رسیدن آن سکه به زمین باید بگوید که سکه با کدامین رو به زمین می افتد اگر حدسش درست باشد برنده است و بر عکس اگر حدسش صحیح نباشد بازنده می شود .

ناققیشلی

تعداد بازی کنان این بازی هر چند نفر می توانند باشند . در شروع بازی یکی را به عنوان گرگ انتخاب می کنند گرگ در حالی که یک پا را جمع کرده و تنها با یک پا به دنبال دیگر بازی کنان می رود و هر که را گرفت وی به جای گرگ می آید گاهی در شروع بازی شروطی هم معین می کنند مثلا» گرگ می تواند موقع خستگی پای دیگرش را به زمین گذاشته و چند ثانیه استراحت کند یا نه و یا آنکه می تواند در حال لی لی کردن پایش را عوض می کند و یا اینکه گرفتن یک بره کافی است یا باید همه بره ها را بگیرد و یا اینکه محدوده دویدن و بقیه کجاست ؟ این بازی فعالیت بدنی و فراوانی دارد و موجب تقویت اراده کودکان می گردد.

 

کباب کباب

برای این بازی تعداد بازی کنان باید دو نفر باشد . این دو نفر روبروی هم می نشینند و یکی کباب می شود و دیگری کباب پز . سپس آنکه کباب پز است دستهایش را باز می کند و کباب هم دستهایش را باز کرده و به روی دستهای کباب پز می گذارد سپس کباب پز سعی می کند دستش را از زیر دست کباب کشیده و در همان حال به روی دست کباب بزند اگر توانست بزند کماکان کباب پز می ماند ولی اگر نتوانست بزند به جای کباب می نشیند . این بازی در هر مکان و در هر زمان و توسط هر بازی کن در مقطع سنی می تواند انجام بگیرد.

گوزو باغلیچی

برای این بازی تعداد بازی کنان هر چند نفر می توانند باشد . در شروع یکی از بازی کنان به عنوان گرگ انتخاب می شود و چشم های او را با یک دستمال می بندند سپس بازی شروع شده و گرگ سعی می کند دیگر بازیکنان را بگیرد . بقیه نیز بدون اینکه صدایی داشته باشند به این طرف و آن طرف می روند هر کس گرفته شود جای گرگ را می گیرد این بازی در داخل اطاق هم می توانند انجام بگیرد . بازی نشاط آور است و کودکان آن را بسیار دوست دارند.

جوجه گوزو

برای این بازی شش نفر یا بیشتر بازی کن مورد نیاز است . بازی کنان به دو دسته تقسیم می شوند . دسته ای که بازی را شروع می کنند در ردیف اول می ایستد و دسته بعد به صورت صف در فاصله ای معین پشت سر آنها می ایستند در این حال بازی کنان اول دست هایشان را به صورت دور بین روی چشم هایشان می گذارند تا اطراف را نبینند و تنها روبرو را ببینند بعد از این مرحله یکی از بازی کنان ردیف عقب به آرامی جلو آمده و یکی از بازی کنان ردیف جلو را گرفته و به سمت جلو پیش می برد در این حال دوستان وی می گویند یولداش سنی کیم آپاردی؟ در اینحال باید بازی کن حدس بزند چه کسی پشتسر اوست اگر حدس او درست باشد به سر جای اول خود بر می گردد ولی اگر حدسش درست نبا شد به عنوان بازنده در کناری منتظر می ماند تا تمام دوستانش ببازند و ردیف بعد به بازی بیایند این بازی در هر مکانی که می تواند انجام بگیرد . نیاز به هیچ وسیله ای ندارد فعالیت بدنی اندکی دارد ولی باعث رشد هوش و استعداد کودکان می گردد.

گیزله ن قاچ

این بازی نام های مختلفی دارد از قبیل : گیزله ن تاپ – گیزله ن باش – گیزله ن باخ – شوبه شوبه . تعداد بازیکنان هر چند نفر می توانند باشد. در شروع بازی یک نفر انتخاب می شود تا چشم هایش را ببندد و بقیه در مدت معین که شامل شمردن عدد و یا خواندن شعر می شود ، می روند و قایم می شوند ، سپس همان بازیکنی که چشم را بسته شمارش را تمام می کند و به دنبال دیگر بازی کنان می گردد هر یک را که پیدا کند باید دویده و دستش را به همان جایی که چشم هایش را بسته است بزند و بگوید شوبه . اگر طرف دیگر سریعتر رفته و شوبه بگوید او برنده مجدد است بعد از اینکه همه بازی کنان یا پیدا شدند و یا برنده شدند ، همگی جمع شده و آنهایی که باخته اند دور هم جمه شده و اسمی برای خود انتخاب می کنند و یکی از آنها برای هر یک اسم میوه – گل – رنگ یا حیوان می گذارند و نام ها را پیش بازیکنی که چشم ها را بسته می شمارند و او یکی از نام ها را انتخاب می کند و صاحب نام باید این بار چشم هایش را ببندد . فعالیت بدنی اندکی این بازی دارد اما از نظر روانی جهت کودکانی که از تنهایی و تاریکی می ترسند بسیار موثر ومفید می باشد و اعتماد به نفس زیادی را موجب می شود.

 

بقيه در صفحه 7 ...

 

دونبالا پستان

تعداد بازی کنان این بازی از نقطه نظر وزن تقسیم می شوند سپس هر دسته بر یک طرف تخته نردبانی که بر روی سطحی کوتاه قرار گرفته است می نشیند و بالا و پایین بردن آن تخته مدتهاست به تفریح می پردازند .

 

بئش داش

همچنان که از نام این بازی پیداست برای بازی به پنج سنگ کوچک است به حدی که همگی در یک مشت جا بگیرد در این بازی از دو نفر الی هر چند نفر می توانند شرکت کنند بازی در فضای باز یا بسته می تواند انجام بگیرد بازیکنان دور تادور نشسته و نفر اول بازی را با پاشیدن پنج سنگ بر روی زمین شروع می کند سپس یک سنگ را برداشته و به هوا پرتاب می کند و تا پایین آمدن آن باید یک سنگ از زمین بردارد در دوره چهارم ، یک سنگ را به هوا پرتاب کرده و چهار سنگ را همزمان روی زمین قرار می دهد و مجددا» با پرتاب سنگ چهار را بر می دارد و دور پنجم به نام قیخلاما است در این دور بعد از پاشیدن سنگها یکی را به هوا پرتاب نموده و با سرعت یک سنگ در مشت باد دور ششم یاغیش است که در این دور اول یک سنگ به هوا پرتاب می کند بعدا» دو سنگ و سه سنگ و چهار سنگ را به هوا پرتاب می کند و بی آنکه به زمین بی افتد سنگ باقیمانده در زمین را بر می دارد دور هفتم این بازی آلما ده ریب سبده سالما . می باشد در این دور بازی کن یک سنگ را به هوا پرتاب کرده و قبل از آنکه آن سنگ را بگیرد باید یک سنگ از زمین با دست راست برداشته و در کف دست چپ خود بگذارد دور هشتم ال اوستی می باشد که بازی کن یک سنگ را روی دست خود گذاشته و بی آنکه آن سنگ بیفتد باید بقیه سنگ ها را روی زمین می پاشد یک یک برداشته و به هوا پرتاب می کند و بقیه را یک به یک از دورازه عبور می دهد . بعد از پایان این دورها بدون سوختن امتیاز بازی کن به یک می رسد در آخر بازی هر بازی کن که امتیاز بیشتری داشته باشد برنده محسوب می شود این بازی کن چندان تحرک بدنی ندارد ولی با نظر دقت و سرعت عمل بخشیدن به بازی کن بسیار مفید است

استوپ

این بازی که برای انجام آن سه و یا چند نفر یاز میباشد ، در هوائی آفتابی و بهمراه دختران و پسران انجام میگیرد . هر قدر تعداد بازیکن زیاد باشد این بازی بهمان اندازه لذت بیشتری خواهد داشت . کسی که در مرکز قرار داشته و توپی در دست دارد ، توپ را بهوا پرتاب کرده و نام یکی از هم بازیهایش را با صدای بلند ذکر میکند . تمامی بازیکنان تا جائی که بتوانند دور میشوند . بازیکنی که توپ را میگرد بلافاصله استوپ میگوید . همه بازیکنان باید هر کجا که قرار دارند بایستند . بازیکنی که توپ را در اختیار دارد نزدیکترین بازیکن را هدف قرار داده و آنرا بسویش پرتاب مینماید .دیگر بازیکنان از جایشان تکان نمیخورند .بازیکنی که مورد اصابت توپ قرار میگیرد دوباره توپ را بهوا پرتاب کرده و نام بازیکنی را ذکر میکند .

مراسم ازداواج در آذربايجان

مراسم ازداواج در آذربايجان
 
 
ازدواج پیوند مقدسی است که در میان مردم آذربایجان از ارزش و احترام والایی برخوردار است و این امر باعث شده است که مراسم مربوط به آن را هر چه با شکوهتر و زیباتر برگزار نماید مراسم ازدواج در سراسر آذربایجان به طور کلی به یک شکل ولی با تفاوت اندکی برگزار می گردد

23/03/2009

ازدواج پیوند مقدسی است که در میان مردم آذربایجان از ارزش و احترام والایی برخوردار است و این امر باعث شده است که مراسم مربوط به آن را هر چه با شکوهتر و زیباتر برگزار نماید مراسم ازدواج در سراسر آذربایجان به طور کلی به یک شکل ولی با تفاوت اندکی برگزار می گردد. در آذربایجان در ماههایی به چند از ماه رمضان عدم ، صفر خصوصا» در اعیاد ملی و مذهبی برگزار می گردد. در آذربایجان مرسوم است که دختر یا از طرف پسر یا طرف خواهر و مادر خود انتخاب می شود. پس از انتخاب خانواده ای مناسب مراسم ائلچی لیک ( خواستگاری ) انجام می گردد. فرهنگ و ادبیات مردم آذربایجان در هنگام ائلچی لیک ترانه های شیرین و دلنوازی به عده نوازندگان محلی از طرف اطرافیان پسر خوانده می شود که در این ترانه ها از دختر خواستگاری می کند. که از ترانه درونی که خوانده می شود ذکر می گردد:

 

ال آلما گلمیشه م شال آلماغا گلمیشه م الا گوز بیگ اوغلانا یار الماغا گلمیشه م

 

پس از انجام مراسم خواستگاری و موافقت خانواده ی دختر بساط شور و شادی چیده می شود در برخی نقاط آذربایجان مرسوم است که با ائلچی پلوسی از میهمانانی که دعوت کرده اند پذیرایی می کنند . پس از آن ریش سفیدان و بزرگان طایفه دختر و پسر را با مشورت در خانه دختر گرد هم می آیند و درباره نحوه برگزاری مراسم ازدواج تبادل نظر می کنند و روز برگزاری بله و برون ( سوز دانیشما ) و عقد و عروسی را تعیین می کنند .

 

در روز تعیین شده عده ای از بزرگان و ریش سفیدان ممانین به خانه ی دختر دعوت می شوند تا بر طبق رسوم و سنت معمول مبلغ مهریه را تعیین کنند. البته در میان عشایر آذربایجان برخی از نقاط آن مرسوم است که خانواده مبلغی را به عنوان باشلیق ( که معادل آن در بین دیگر استانها شیر بها می باشد دریافت می کنند. پس موافقت کله قندی را که از طرف خانواده پسر آورده شده است به وسیله ی یکی از بزرگان شکسته شده در سر کله قند را که هر کس به مادر دختر بدهد از او هدیه ای دریافت خواهد کرد. پس از مراسم بله و برون ( سوز دانیشما ) مقدمات عقد که شامل خرید انواع پارچه های رنگی و طلا جواهر برای عروسی و هدایایی به عنوان خلعت برای خانواده ی عروس می باشد فراهم می گردد در یک روز خجسته با دعوت تعدادی از نزدیکان و بزرگان با حضور روحانی در خانه دختر برگزار می شود در هنگام خواندن خطبه ی عقد دختران دم بخت پارچه ی سفیدی را روی سر داماد و عروس گرفته ( تکه هایی از قند را به علامت طلاوت و شیرینی و دوام زندگی عروس و داماد به یکدیگر می سایند ترانه های محلی شادی را می خوانند در زمانهای گذشته ملاقات دختر و پسر با ترس و لرز در صورت معایه بودن و نزدیکی خانه هایشان در دل شب با یکدیگر ملاقات می کردند. و بایاتی هایی را برای یکدیگر می خواندند که در روستاهای آذربایجان رسوم است که در شب چهارشنبه سوری داماد از روزنه ی بام خانه ی دختر ( قورشاق ) یا شال کمر را آویزان می کند و خانواده ی دختر به آن شال جوراب و دستمال یا هدیه دیگر می بستند که یکی از زیباترین مراسم آذربایجان است و مصدق شعر استاد شهریار است که می گوید:

 

بایرام دی گئجه قوشو اخوردی

اداخلی قیز بیگ جورابین توخوردو

هرکس شالینی بیر باجادان سوخوردو

ای نه گوزل قایدادی شال سال لاماق

بیگ شالینا بایرام سنین باغ لاماق

 

طبق آداب و رسوم آذربایجان دختر تا زمانی که در خانه ی پدر خود هست از طرف خانواده ی پسر در چهارشنبه سوری ( چهارشنبه لیغ ) که شامل آجیل و شیرینی و هدایای دیگر به خانواده ی عروس فرستاده می شود . در آذربایجان مرسوم است که پس از مراسم عقد خانواده دختر یا پسر اقدام به پا گشایی ( ایاق آشما ) می کنند خویشان و نزدیکان عروس و داماد آنها را صرف نهار و شام دعوت کرده و به این ترتیب پای عروس و داماد برای رفت و آمدهای فامیلی باز می شود یکی دیگر از آداب و رسوم جالبی که قبل از عروسی صورت می گیرد ارسال هدایایی به خانواده هایی که عزادار هستند می باشد که معمولا» از طرف خانواده ی دختر یا پسر صورت می گیرد تا هم از آنها اجازه برگزاری مراسم را بگیرند و هم آنها لباس عزای خود را در بیاورند که به این کار ( یاس لاماق ) گویند و به فردی که این کار و یا رسم را بر جای می آورند ( زرن کش ) گویند.

 

پس از توافق طرفین مراسم جشن عروسی برگزار می شود و شور و شوق زیادی در خانواده ی دختر و پسر به پا می شود در خانه ی داماد بعد از آرایش داماد قربانی کردن گوسفندی با گوشت آن غذایی پخته و با شام از میهمانان پذیرایی می شود و پس از شام مراسم جشن و پایکوبی و رقص سنتی آذربایجان شروع می شود و کسانی که در جشن دامادی شرکت دارند به سلامتی داماد و برای خواندن هر ( ترانه محلی ) و رقص جوانان پولهایی را به عنوان ساباش هدیه می کنند که یکنفر از ریش سفیدان آنها را جمع آوری و به داماد می دهد در مراسم جشن عروسی هنوز نوازندگان محلی ( عاشیقلار ) گرمی و شادی و رونق بیشتری به مجلس می دهند و جوانان با رقص محلی هیجان خاصی در مجلس بر پا می کنند و عاشیقها با خواندن بایاتیها این شادی و سرور را صد چندان می کند که گزیده ای از این بایاتی ذکر می گردد:

 

جیبینه توکموشم نوغوللو بادام

تویونو ائله دیم اور گدن شادام

یاشاسین، ای بورا یغیشان آدام

ای بیگ گوروم تویوم مبارک اولسون ساغدوش، سولدوش الین وارالسوم

 

در این مراسم افرادی که رابطه ی دوستانه نزدیکی دارند خود را به عنوان ساغدوش و سولدوش داماد اعلام می کنند و در این مراسم از طرف پدر داماد هدایایی به ساغدوش و سولدوش داده می شود همزمان با این کار ها در خانه داماد ، مراسم جشن و پایکوبی و رقص در خانه ی دختر نیز بر قرار است. شب خانواده ی داماد عده ی زیادی از دوستان و آشنایان را برای بردن عروس به خانه ی عروس می آیند تا عروس را با شادی و سرور به خانه ی بخت ببرند در این هنگام پدر عروس در دم خانه جایی که مردم با هلهله و شادی منتظر عروسی هستند به گوش دختر زمزمه می کند و چنین دعای خیر می دهد : « اوغللو قیزلی اولاسان وارلی دولولی اولاسان قان اتائین، قاین آنانین سوزنده اولاسان خوش گونلر گوره سن ... انشاءالله » . در آذربایجان در موقع بردن عروس ترانه های محلی زیبایی خوانده می شود مانند : « وردیک بیردانا الدیق بیر سونا ای قیز اناسی قال یانایانا ». وقتی عروس به خانه ی داماد می رسد می ایستد و حرکت نمی کند تا پدر بیاید و به عروس یک تحفه و هدیه ی مناسب بدهد و اجازه ی ورود به خانه را بدهد. بر طبق رسوم و سنن آذربایجان درشب عروسی عروس را روی صندلی می نشانند و روی سر او کاسه ای می گذارند تا بر داخل آن پول بریزند در این میان ساغدوش عروس کاسه را برداشته و فرار می کند و عروس او را گرفته و هدیه ای به او می دهد و این مراسم را دوواق قاپماق گویند. در صبح عروسی یا چند روز بعد از آن اقوام و خویشان نزدیک خانواده ی عروس و داماد به عنوان پاتختی به خانه ی عروس و داماد می روند و آغاز زندگی جدید را به آنان تبریک می گویند و هدایایی را به آنها تقدیم می کنند و خانواده ی داماد با ناهار از آنها پذیرایی می کنند این چند سطر گذری کوتاه بر مراسم عروسی در آذربایجان بوده است.

 

«ساری گلین»: ایده هنر رهایی بخش آذربایجان

«ساری گَلین»: ایده هنر رهایی بخش آذربایجان

 
 
رقص ساری گلین یکی از قدیمی ترین و محبوب ترین رقص-های مردمی (folk dances) مردم آذربایجان است. یافته های باستان شناختی در سال 1376 از منطقه سؤنگؤن در شهرستان ورزقان، استان آذربایجان شرقی، قدمت این رقص باستانی را به هزاره های قبل از میلاد می برد.

31/10/2009

 

 

 

اصغر ایزدی جیران

رقص ساری گلین  یکی از قدیمی ترین و محبوب ترین رقص-های مردمی (folk dances) مردم آذربایجان است. یافته های باستان شناختی در سال 1376 از منطقه سؤنگؤن در شهرستان ورزقان، استان آذربایجان شرقی، قدمت این رقص باستانی را به هزاره های قبل از میلاد می برد. بنا به تفسیر محقق برجسته اساطیر و هنر آذربایجان، میرعلی سیدسلامت، این رقص مراسم آزاد کردن خورشید از اسارت است (سیدسلامت 1382). همچنانکه در تصویر سنگ نگاره دیده می شود، انسانی در سمت چپ دستی بر شانه به نشانه ایثار و اهریمنی در سمت راست خورشیدِ اسیر را در دست دارد. رقص ساری گلین، رقص مبارزه برای رهایی خورشیدی است که اهریمن آن را به اسارت برده است. انسانی که برای رهایی آن آمده، چنان شیفته خورشید است که حاضر به فدای جان خویش در راه رهایی آن است.

در بررسی هنر آذربایجان بایستی از «ایده ساری گلین» سخن گفت. ایده ساری گلین در «جهان هنر آذربایجان» حکم جهان بینی هنری را دارد؛ هنری که جهان را چنان می نگرد که در آن نور و روشنایی همواره به پرده اسارت ظلمت و تاریکی می رود. جهان نگری، وظیفه هنر آشکار می گردد: بیدار کردن اندیشه رهانیدن عناصر نوری زندگی. هدف این هنر آن است که معنای گمشده زندگی را بدان بازگرداند. جهان هنر آذربایجانی با محوریت قرار دادن اندیشه ساری گلین، عنصر معنابخش را وجود و حضور خورشید به عنوان نماد روشنایی و به دنبال آن نیکی و خیر، در پرتو شعاع های نوری آن، می داند. اما این حضور میسر نمی گردد مگر با عملی اخلاقی: ایثار. هنر آذربایجانی دعوتی است برای انسان ها جهت آماده ساختن خویشتن برای گذشتن از خود، تا دیگری زنده شود. این دیگری هم منبع نور، خورشید، است و هم مخاطبان آن، جامعه. ساری گلین هنگامی که شکل صدا، در قالب موسیقی، به خود می گیرد، پر از حزن و اندوه است؛ وضعیتی که در آن تیرگی و سیاهی حاکم است: از یک طرف در جامعه (به سبب به اسارت رفتن خورشید) و از طرف دیگر در خود خورشید (به سبب در اسارت بودن آن) چراکه خورشید در اسارت نور ندارد (نورسیز گؤنش یا خورشید بدون نو). تأیل یا برگرداندن چنین برداشتی از جهان زیست، روایت جهانی است که هم اکنون در آن زیست می کنیم. جهانی که به موجب بی توجهی به جلوه های نورانی نیکی در ارتباط انسانی، درگیر روابط تیره گشته و در این تیرگی و ظلمت، جهانی ظلمانی آفریده که در آن یکی از مهمترین ابعاد زندگی انسان، اخلاق، رخت بر بسته است. اخلاقی که اصلی ترین عامل نجات جهان بی نور است. هنر متأثر از ایده ساری گلین فراخوانی است به سوی اخلاق. درک دیگری و فهم موقعیت غیرانسانی آن محور این کنش اخلاقی است. کنش اخلاقی تجلی یافته در این هنر ایثار است. کنشی که منافع خود را وامی نهد و به دنبال برآوردن نیازهای دیگری است. نقطه اوج این ایثار زمانی آشکار می گردد که نه تنها ایثارگر منافع وابسته به خود را رها می کند بلکه خود را نیز در معرض چنین ایثاری قرار می دهد: قربانی.

مناسک قربانی صحنه اصلی هنر رهایی بخش است. نه رهایی خود که رهایی دیگری. هنر آذربایجان در انواع خود این اندیشه رهایی بخشی به دیگری را بازنمود می سازد: هنر صخره ای با نگاره رقص ساری گلین، هنر موسیقی با آهنگ ساری گلین، هنر رقص با رقص ساری گلین، هنر گلیم بافی با طرح های خورشید اسیر. علاوه بر این اساطیر منطقه آذربایجان در اسطوره هایی مانند دده قورقود کیتابی (لوئیس 1379)، اَصلی و کَرَم (قمری 1354) و ... مبانی روایی این ایده رهایی بخش را فراهم می آورند.

در این روایت های اساطیری پسر به خواستگاری دختری می رود که فرزند قاراملیک به معنای پادشاه سیاه (در اصلی- کرم) و قاراتؤکور به معنای کسی که سیاهی می ریزد (در دده قورقود) نمایندگان نیروهای اهریمنی است. خواستگاری پسران از دختران، در حکم رهایی از بند نیروهای تاریکی و شر است. اما در اغلب روایت ها لازمه تحقق چنین ازدواجی مبارزه و ادیسه ای سخت است. در دستان های مختلف اسطوره دده قورقود، قهرمانان دستان ها، همچون قانتورالی (در دستان ششم) و به یه ره ک (در دستان سوم)، بایستی با حریفان و درواقع نیروهای متضاد خود یعنی سیاهی، همچون گاوهای سیاه، مبارزه کنند. قبل از این قهرمانان، همه خواستگاران در مقابل این نیروهای وحشی کشته شده اند و لذا اعلام آمادگی جهت مبارزه با چنین نیروهای سیاهِ وحشی پیشوازی مرگ است. اما خورشید قوم در اسارت است و سرزمین اهورایی آنان در تاریکی است. پیش از این، در برخی از دستان ها، نیروهای اهریمنی به سرزمین حمله کرده و نمادهای خورشیدی، زنان و دختران، را به اسارت برده اند. بنابراین این مبارزه نه برای حمله که برای دفاع از خود صورت می گیرد. مناسک رقص ساری گلین، بایستی اصلی ترین منسک قوم باشد، چراکه بدون کارکرد این مراسم، یعنی آزاد شدن خورشید و برگشتن آن به محل اصلی خود، دیگر امور جامعه نمی تواند روی دهد. همگی حیات و قوام قوم به آن بستگی دارد که قهرمان آن اسیران و خورشید را نجات داده و به محل اصلی آن در جایگاه خورشید (حجله زرین عروسی) برگرداند.

هنرهای دیگری که بر گرد این مناسک آغازین شکل گرفته اند همگی با این ایده مرکزی ایفا می شوند: دعوت به ایثار برای رهایی عناصر نمادین خورشیدی. هنر وسیله ای می شود برای اینکه انسان ها به ایده رهایی و آزادی بیاندیشند و هنرمند تبدیل به شخصیت اصلی این گفتمان می گردد: فردی که خود را قربانی می کند. بنابراین می توان گفت هنر آذربایجان، هنر رهایی بخش است.

آزادی نتیجه این هنر رهایی بخش است. آزادی ای که خود مبنای کنش هنری است.

ترانه ای مردمی که بر ساکنین منطقه آذربایجان تداعی گر هنر رهایی بخشی است که از ایثار به رهایی می انجامد چنین است:

ساچین اوجون هؤرمَزلَر

گؤلی قونچَه دَرمَزلَر، ساری گَلین

بو سِودا نَه سِودادیر

مَنی سَنَه وِرمَزلَر

نِینیم آمان آمان، ساری گَلین

بو دَرَنین اوزونی

چوبان قایتار قوزونی، ساری گَلین

نَه اولا بیر گؤن گؤرَم

نازلی یاریمین اؤزؤنی،

نینیم آمان آمان، ساری گَلین

 

منابع:

- سیدسلامت، میرعلی.، 1382، "ساری گلین" گونشین اهریمن الیندن آزاد اولماسی مراسیمی، تهران، دالغا (نشریه تخصصی موسیقی آذربایجان)، شماره دوم: 4-33.

- لوئیس، جفری.، 1379، کتاب دده قورقود، ترجمه فریبا عزبدفتری و محمد حریری اکبری، تهران، نشر قطره.

- قمری، سیروس.، 1354، اَصلی ائیله کَرَم، تبریز، انتشارات بنیاد کتابخانه فردوسی تبریز.

نگاهي به تاريخچه رسميت زبان تركي در ايران - مئهران باهارلي

 

"نگاهي به تاريخچه رسميت زبان تركي در ايران"- مئهران باهارلي

 
 
زبان رسمي و يا دولتي، زباني است كه از سوي يك دولت بدان موقعيت قانوني ويژه اي مانند كاربرد در امور اداري، مجلس قانونگذاري و سيستم قضائي يك كشور و .... اعطا شده باشد

30/10/2009

(خلاصه مقاله "تاريخچه فشرده رسميت زبان تركي در ايران")

 

زبان رسمي و يا دولتي، زباني است كه از سوي يك دولت بدان موقعيت قانوني ويژه اي مانند كاربرد در امور اداري، مجلس قانونگذاري و سيستم قضائي يك كشور و .... اعطا شده باشد. اين تعريف هرچند مربوط به عصر حاضر است، اما با دقت و صحت كافي مي توانند در باره زبانهاي دولتي در تاريخ نيز بكار برده شود.

 

به گواهي هزاران سند و مدرك تاريخي، زبان تركي اقلا در يك هزار سال اخير - در برخي دوره ها به همراه فارسي و اغلب بدون آن- يكي از زبانهاي رسمي و دولتي دولتهاي توركي حاكم بر اراضي ايران امروزي بوده و در صدور فرمانها، مكاتبات نهادهاي گوناگون دولتي، انتشارات و اسناد و مدارك رسمي دولتي، ديپلماسي بين المللي و ارتباطات ديپلماتيك خارجي، مناسبات رسمي بين سران دولتها، چاپ اسكناسها و ضرب سكه و ... بكار رفته است. برخي از اين دولتها عبارتند از دولت بستام (ويستهام)، بني ساج، سالاريان (كنگريان)، سيمجوريان، سبكري، قاراتگيني، غزنويان (سبك تكيني)، خوارزمشاهي (انوش تكيني)، سلجوقيان كبير، سلجوقيان خراسان، سلجوقيان كرمان (آل قاورد)، سلجوقيان اصفهان، سلجوقيان لرستان (برسقيان)، سلجوقيان همدان-آزربايجان، سلجوقيان عراق-آزربايجان، شوملا (شمله) افشار-عربستان (خوزستان)، قتلق خانيان كرمان (قاراخيتاي)، آق سنقريان (احمد يليان)، اتابكان آزربايجان (ايلدنيزيان)، آل پيشگين، اتابكان فارس (سالغوريان)، اتابكان يزد، ايلخانيان (هلاكوئيان)، جلائريان (ايلكانيان)، چوپانيان (آل سلدوز)، ارغون شاهيان، اينجوئيان (آل مظفر)، تيموريان (كوركانيان)، تيموريان خراسان، تيموريان اصفهان، شيروانشاهان، قاراقويونلوها (بارانلوها)، آغ قويونلوها (بايندريه)، صفويه (قزلباشيه)، افشاريان، خانات آزربايجان (افشار-اورميه، كنگرلو-ماكو، بيگلر بيگي-تبريز، بدير اوغلو-اردبيل، دنبلي-خوي، شقاقي-سراب، گرگر، نمين، خياو، قاراداغ، مراغه، ...)، قاجاريان، حكومت ملي آزربايجان.

 

زبان تركي، زبان رسمي دربار، سلاطين و هئيت حاكمه: مهمترين مصداق رسمي و دولتي بودن يك زبان، كاربرد آن از سوي هئيت حاكمه و در گذشته سلاطين و دربار است. در متون تاريخي بيشماري به كاربرد زبان تركي به عنوان زبان سلاطين و دربار و هئيت حاكمه در دوره اسلامي ايران و در برخي از موارد پيش از آن اشاره شده است. اين كاربرد به تنهائي براي اثبات رسمي بودن زبان تركي در عهد اين دولتها كافي است. زبان كاري سلاطين و پادشاهان ترك، تركي بوده است و بسياري از آنها مانند سلطان سنجر اصلا فارسي نمي دانسته اند و يا مانند ناصرالدين شاه به سختي به آن تكلم مي كرده اند.

 

نخستين نمونه حضور زبان توركي به عنوان زبان رسمي و دولتي درباريان و شاهان در دربارهاي دولتهاي حاكم بر اراضي ايران مربوط به عهد دولت ساساني و دوره هرمز چهارم نوه ايستمي خان خاقان دولت گؤك تورك مي باشد و اوج آن مربوط به دوره صفوي است. در دوره صفوي تركي، زبان دولتي و رسمي اين دولت بود. شاهان، سران دولت و افسران عاليرتبه نظامي قيزيلباششان در دربار و ارتش، چه در تبريز، چه در اصفهان و چه در قزوين، به تركي سخن مي گفتند. دولت بالكل تحت حاكميت تركان قرار داشت و سران دولت همه ترك بودند. آخرين نمونه ها مربوط به دوره قاجار است. در دوره قاجار زبان تركي، زبان دربار و سلاطين و وليعهد و بنابر اين زباني رسمي و دولتي بود، زبان آريستوكراسي و اعيان و اشراف تلقي مي شد و مورد علاقه و توجه توده مردم نيز بود.

 

زبان تركي، زبان رسمي ارتش و نيروهاي مسلح: پس از دربار، عرصه ديگري كه همواره بر حضور كاربرد زبان تركي به عنوان زبان انحصاري آن در تاريخ دولتهاي حاكم بر ايران اشاره مي شود، ارتش و نيروهاي مسلح است. زبان تركي از دير باز زبان ارتشهاي ايران بوده است. مانند عرصه دربار، در اين عرصه نيز كاربرد زبان تركي منحصر به دوره بعد از اسلام و دوره حاكميت تركان بر ايران نبوده به پيش از آن و دولتهاي غير تركي نيز بر مي گردد.

 

از نخستين نمونه هاي كاربرد زبان تركي در ارتش، نمونه بهرام گور فرزند یزگرد یکم پادشاه ساسانی بود كه در سال ۴۲۰ میلادی بر تخت پادشاهی نشست مي باشد. در تاريخ زين الاخبار يا تاريخ گرديزي كه بيش از يك هزار سال قبل در سال 444 هجري تأليف شده، چنين گفته مي شود: "بهرام گور به هر زبان سخن گفتي، به وقت چوگان زدن، پهلوي گفتي و اندر حربگاه، تركي و اندر مجلس، با عامه دري گفتي، ...". آخرين نمونه ها مربوط دوره احمد شاه قاجار است. فرمانده گارد قزاق محافظان احمدشاه، و والي نظامي ايالت آزربايجان، سرلشگر عبدالله خان امير طهماسبي نطقها و گزارشات نظامي خود به پادشاه را به تركي به عرض مي رساند.

 

زبان تركي در مكاتبات ديپلماتيك خارجي: زبان تركي در دوره هاي گوناگون به عنوان زبان رسمي و دولتي در مكاتبات ديپلماتيك خارجي نيز به كار رفته است. مشهورترين اينگونه مكاتبات، مكتوبات تركي سلاطين صفوي به پادشاهان كشورهاي اروپائي است كه در موزه هاي گوناگون جهان نگهداري مي شوند. از اين دسته است نامه شاه تهماسب اول (١٥٧٦- ١٥٢٣) به امپراتور عثماني سلطان سليم (١٥٧٣- ١٥٦٦)، نامه صفي شاه اول صفوي (١٦٤٢- ١٦٢٨) به امپراتور اتريش و پادشاه مجارستان فرديناند دوم، و نامه حسين شاه صفوي (١٧٢٢-١٦٩٤) به دوك ساكسون و پادشاه لهستان فردريك اوگوست نعل شكن، هر سه به زبان تركي آزربايجاني. در اين دوره براي نگارش ديواني تركي اداره و كارمندان ويژه اي اختصاص داده شده بود. زبان دولتي تركي، فارغ از موقعيت جغرافيايي پايتخت امپراتوري تركي –آذربايجاني صفوي، هم در آذربايجان (تبريز و قزوين) و هم در فارسستان (اصفهان) بكار ميرفته است. كاربرد رسمي زبان تركي محدود به عرصه خاصي نبوده و دايره ي گسترده اي از احكام و فرامين و مكاتيب و مراسلات ديپلماتيك تا امان نامه را شامل ميشده است. طيف مخاطبان نه تنها شامل مقامات ايراني و مردم ايران (كه زبان ملي اكثرشان تركي بود) و يا سلطان عثماني و ديگر سلاطين ترك همزبان و همتبار و همدين بوده، بلكه پادشاهان روسيه و مجارستان و اتريش و لهستان و ... را نيز در بر ميگرفته است.

 

زبان تركي در روابط سياسي خارجي: در تاريخ دولتهاي تركي ايران، زبان تركي به عنوان زبان رسمي در روابط سياسي خارجي اين دولتها نيز بكار رفته است. كاربرد زبان تركي به عنوان زبان رسمي سران دولتها و بويژه شاهان در روابط خارجي و ديدار با شاهان و سران دولتهاي ديگر، نه تنها در همه دولتهاي تركي حاكم بر ايران ديده مي شود، حتي در دوره دولت پهلوي نيز شايع بوده است. چنانچه رضاخان در ديدار رسمي با آتاترك طي سفر خود به تركيه، به زبان تركي سليس صحبت كرده است. در طول تاريخ، بسياري از سفراي دولتهاي تركي ايران نيز صرفا زبان تركي را كه زباني رسمي و دولتي بود مي دانسته اند و در روابط خارجي بكار مي بردند. به عنوان مثال سفير شاه عباس موسي بيگ در هند جز زبان تركي نميدانست. محمد رضا بيگ سفير ايران در پاريس (١٧١٥) نيز زبان فارسي را بلد نبود.

 

زبان تركي در ثبت عهدنامه هاي بين دولتها: كاربرد زبان تركي به عنوان زبان روابط خارجي، محدود به ارتباطات شفاهي نبوده بلكه عرصه ديپلماسي مكتوب و ثبت عهدنامه ها را نيز شامل مي شده است. به عنوان مثال متن پيمان قصر شيرين منعقده با دولت عثماني در سال ١٥٣٩ تنها به زبان تركي نوشته شده است.

 

زبان تركي، زبان رسمي در صدور فرامين داخلي: يكي از مهمترين مصاديق كاربرد زبان تركي به عنوان زبان رسمي و دولتي در امور اداري، استفاده از آن در صدور فرامين داخلي است. نمونه هاي متعدد اينگونه فرامين تركي در موزه ها و كتابخانه هاي جهان پراكنده است. به عنوان مثال فرمان شاه اسماعيل (١٥٢٤-١٥٠٢) و امان نامه شاه عباس دوم صفوي (١٦٦٦-١٦٤٢) به منوچهرخان بيگلربيگي شيروان، هر دو به زبان تركي آزربايجاني

 

سكه ها و اسكناسها، گواه دولتي بودن زبان تركي در ايران: از مهمترين عرصه هاي دولتي بودن زبان تركي در تاريخ ايران، كاربرد آن در اسناد رسمي دولتي و در راس آنها سكه ها و اسكناسها است. نوشته هاي توركي بسيار پيشتر از آنكه نخستين كلمات فارسي بر پولها ظاهر شوند، بر پولهاي دولتهاي توركي و آزربايجاني حاكم بر اراضي ايران امروزي بكار رفته اند. كاربرد زبان فارسي بر سكه ها در اراضي ايران امروزي، پديده اي نسبتا جديد بوده و مربوط به قرن شانزده در عصر صفويان و حمله اشرف افغان به فارسستان آنهم در فرم شعر است. پيشتر از آن، و بر خلاف زبان تركي، زبان فارسي هرگز بر سكه ها بكار نرفته بود. قريب به تمام دولتهاي توركي حاكم بر آزربايجان و ايران امروزي، زبان، كلمات، عبارات و نوشته هاي توركي را در پولها (سكه ها، اسكناسها)، مهرها، طغراها، توقيعات، فرمانها، نامه ها و ديگر اسناد رسمي دولت خويش بكار برده اند. خطوط بكار برده شده در ثبت اين نوشتجات توركي، عربي، اويغوري، چيني حتي رونيك گؤك تورك بوده است. به عنوان نمونه دور تا دور نخستين اسكناسها ويا چاوهاي تورك عباراتي به خط توركي ختائي و يا اويغوري درج شده است. بر سكه هاي سلسله هاي موغولي تورك، عباراتي توركي مانند "قوتلوق بولسون" (مبارك باد) چاپ شده است. بر سكه هاي چنگيزخان عبارت تركي "قاآن العاديل، چنگيز خان′ينگ يارليغي" (حكم شاهنشاه عادل، چنگيز شاه) ديده ميشود. نمونه ديگر اسكناس چرمي نادرشاه افشار است كه بر آن جمله  كوتاه توركي "دئمه گؤتور" نوشته شده بود. جمهوري (حكومت ملي) آزربايجان تاسيس شده در سالهاي جنگ جهاني دوم، نخستين دولت توركي و آزربايجاني در ايران و آزربايجان جنوبي است كه اسكناسهاي ملي و ديگر اسناد دولتي خود را، منحصرا به زبان تركي چاپ و نشر داده است.

 

زبان تركي، زبان رسمي قورولتايها (مجالس مشورتي): كاربرد زبان تركي در قورولتايها، نهادهايي كه معادل مجلسهاي موسسين و قانونگزاري معاصر اند، يكي ديگر از عرصه هاي كاربرد اين زبان به عنوان زباني رسمي و دولتي در ايران است. اسناد و مدارك تاريخي موجود نشان مي دهند كه در همه قورولتاهاي دولتهاي تركي حاكم بر ايران، زبان بكار برده شده زبان تركي بوده است. برجسته ترين نمونه، قورولتاي موغان در دوره نادر شاه افشار است. زبان رسمي اين قورولتاي تركي بوده و خود نادرشاه نيز با همه مدعووين و مهمانان داخلي و خارجي، صرفا به تركي صحبت كرده است.

 

زبان تركي، زبان يادمانهاي تاريخي: يكي ديگر از مصاديق رسمي و دولتي بودن زبان تركي در تاريخ ايران، كاربرد آن در يادمانهاي تاريخي برپا شده توسط دولتهاي تركي حاكم بر ايران و سلاطين و مقامات اين دول تركي است. دو نمونه مهم از اينگونه يادمانهاي دولتي با متون تركي، سردر حرم امام علي در نجف عراق و سنگنوشته معروف به كتيبه نادري و يا كتيبه كلات در ايران است. اين دو يادمان به امر نادرشاه افشار و با اشعار تركي برپا گرديده اند.

 

زبان تركي، زبان رسمي نهاد دولتي ملك الشعرائي: در گذشته ملك الشعرائي مقامي رسمي و دولتي بود و از سوي پادشاه اعطا مي شد. زباني كه ملك الشعراها در سرودن اشعار خود از آن استفاده مي كردند، زبان رسمي و دولتي دولت مذكور بوده و سروده هاي آنها نيز داراي ارج و منزلت اسناد رسمي بوده است. زبان تركي–در برخي مقاطع حتي به تنهائي- زباني رسمي نهاد ملك الشعرائي در دولتهاي تركي بوده است. به عنوان نمونه در دوره شاه اسماعيل صفوي، حبيبی شاعر تركي سراي معروف متولد برگشاد، ملک الشعرای دربار امپراتوري صفوي بود و شعری به فارسی از او در دست نيست. اين بدان معني است كه در عهد وي، تركي يگانه زبان رسمي و دولتي دولت صفوي بوده است. در برخي موارد نيز همزمان دو منصب ملك الشعرائي يكي براي تركي و ديگري براي زبان ديگري مانند فارسي وجود داشته است. به عنوان مثال تاثير تبريزي، ملك الشعراي دوره شاه سليمان و شاه سلطان حسين، داراي منصب ملك الشعرائي تركي بوده است. (از سروده هاي رسمي وي: قصيده تركي در مدح شاه سليمان الصفوي، قصيده تركي به مناسبت جلوس به تخت شاه سلطان حسين الموسوي، ترجيع بند تركي، مثنوي تركي عيد سروده شده به امر پادشاه، غزل تركي به مناسبت تشريف فرمائي شاهزاده سلطان اكبر ايبن اورنگ زيب).

 

زبان تركي در مراسم مذهبي دولتي: زبان تركي از سوي دولتهاي حاكم بر ايران به عنوان زبان رسمي آئينها، مراسم و تبليغات ديني نيز بكار رفته است. كاربرد زبان تركي به عنوان زبان دولتي ديني حتي پس از سقوط دولت قاجار و در اوان دوره پهلوي نيز ادامه داشته است. چنانچه در منابع تاريخي از شركت رضاخان (سرادر سپه) در مراسم عزاداري عاشورا در مسجد تركان (مسجد شيخ عبدالحسين) و خواندن نوحه تركي سخن گفته مي شود

آذربایجان قادینی و وارلیغینین گرکلری

آزربایجان قادینی و وارلیغینین گرکلری


مهسا مئهدیلی

 
 

(قادینلار بیر دیرلی آماجلا قارشیلاشدیقلاری آن، قهرمانلیغادک بو آماجدایوکسه لرلر) استاندال

 

 

 

 آزربایجان میللی حرکتی اورتا دوغونون باشقا میلتلری نین دئموکراتلاشما حرکتلری نین یانی سیرا اؤز جوغرافییاسیندا معروض قالدیغی سییاسال_توپلومسال ایستعمارلارا قارشی کوتله سی ایچریسینده اینسانی کیملیک حاقلارینی تانیتدیریب، منیمسمه گوجونو یاراتماقدادیر. 

 

 دئموکراسییه دوغرو گئدن بیر حرکتین گرگینده اولان اؤزللیکلریندن اؤز ایچریسینده اینسان حاقلارینی تانیتدیریب چئشیدلی یؤنلردن اینجله ییب و اینسانی بیر دوشونجه یاپیسی اوزرینه گلیشمه سیدیر. 

 

 دونیانین مودئرنلشمه سورجیله و اورتادوغو- دا باشلانمیش اولان اینسان حاقلاری نین برابرلیگی و دئموکراسی ایسته می ایله برابر آذربایجان میللی حرکتینی دونیا سییاسال آلان لاریندا اولغون و گلیشمیش بیر بیچیمده اورتایا چیخارماق ایچین کیملیگی تاپتالانمیش میللتیمیزین جینسل كیملیكلریندن دولایی تاپتالانمیش كوتله نین یاریسینین دااؤزل سیخینتیلارینی همد و سورونلارینی تانیدیب اینجله مک گرکلیدیر.  بیزیم توپلوموزداجینسییت ده میللییت کیمی اینسان کیملیگی نین اؤزللیکلریندن اولدوغو ایچین، آذربایجان قادینی نین هم میللی کیملیگی هم ده جینسل کیملیگینی دیرلندیرمک کوتله نین هامیسینی ائییتمکده ان اؤنملی رولو اولان توپلومون یاریسینی تانیماق دئمکدیر.

 

 

 

 1.آزربایجان قادینی نین میللی کیملیگی 

 

 

 

 

 

 آزربایجان قادینی بیر آذربایجان تورک اینسانی اولاراق دوغولدوغو عائیله ایچریسیندن باشلانان حیاتیندان کئچدیگی توپلوما دک سورکلی فارس شوونیزمی نین باسقیلاری نین آماجیدیر. فارس ضیالیلاری نین سویجولوق دوشونجه لریندن قایناقلانان ایران بیرلشمه سی آدلی آسیمیلاسیون سییاستی تورک عائیله سی نین ایچریسینه دک کئچیب تورک اینسانینی کیملیگیندن ائلینه ائتمکده دیر.

 

 

 

 اوشاقلارین تورکجه آدلا آدلاندیرما یاساغی، دوشونجه دونیاسیلا ایلگیلنمه آراجلاری اولان رادیو تئلویزیون، درگیلر و کیتابلار هامیسی فارس و فارسلاشدیرما اینحیصاریندادیر، مودئرن دونیادا آذربایجان بالاسی نین كیشیلیگینین اولوشوموتورك کیملیگینی گوجسوزو تاپتالانمیش گؤرمکله باشلانیر. 

 

, گلیشمه سی و دوشونجه لرینین بسله نیب سوموتلانما سورجینده ، فارسجا دوشونمک، دویولارینی فارسجایا چئویرمک و  تورک کیشیلیگینی سویونوب فارس پالتاریلا توپلومدا گئیینمک زورونداقالیر. بئله بیر توپلومسال دوروم یارادیجیلیق، حاقینی ساوونما هم ده دوشونجه لرینی یانسیتما گوجلرینی اولومسوز ائتکیله ییر. بو آرادا قادینلار بییولوژیک اؤزللیکلریندن قایناقلانان کولتورل ائیتیم قوراللاریندان دولایی اینجه اسنك کیشیلیک یاپیلاری ایچین آسیمیلاسیونون بیرینجی و ان قولای ائلینه اولان سئچنکلریدیر. گلوریا ایشتاینم’ین (قادین درگیلری نین تمل داشین قویان) بو سؤزو آذربایجان قادینی نین گوجله نیب گلیشمه سینی انگلله مه ائتکنلرینه اؤرنک اولا بیلر کی یازیر " قادینلارین گلیشیب گوجلنمه سی نین ان بؤیوک انگللری آتامانلیق و سویچولوقدور. بونلار چوخ تمل و درین بیر یؤنتیم اولاراق ارککلرین قادینلاری و بیر سویون باشقا سویو یؤنلتمک ده باشلانغیج اولان سورکلی یؤنتملردیرلر.[1]

 

 

 

 آزربایجانین بیتؤو اینسان توپلومونون ایکی جینسل قوطبا بؤلونمه سی و قیزا و ارکه یه جینسل روللار وئرمک قادینی فاس آسیمیلاسیونوونا حاضیرلاییجی اولور. قادین دا قادین اولدوغوندان دولایی یؤنتیجی گوجونو تاپتالاماق و ارککلره باغلی بؤیوتمک قادین دوشونجه سینی ائییلیملی ائتمك ، اؤز گوونلی قادینلار یئرینه آسیلی قادینلار بؤیوتمکدئمک دیر. جینسل اؤزللیکلری میللی کیملیک آسیمیلاسیونوندا قوللانماقدیر. آزربایجان قیزلاری نین فارسجا دانیشماغا فارسلاشمادا ارککلره گؤره داها حاضیر گؤرونمه لری جینسل تربییتلردن قایناقلانمیش اولا بیلیر. 

 

 

 

قادینین آنالیق رولو دوغال رولودور یعنی آنالیق یئتنگی قادیندا فیزیولوژیک و بییولوژیک اؤزللیکلری ایچین دوغال اولاراق واردیر، آما بو گونجل قادینی یالنیز آنالیقدا اؤزتله مک آنلامیندا دئییل. مودئرنلشن دونیادا آذربایجان قادینینین آنا اولاراق توپلومساللاشما سورجینده میللی دورومونا گؤره دوشونجسل و سییاسال گلیشمه سی چوخ اؤنملی و گرگینده اولدوغوموز گئرچکدیر. فارس آسیمیلاسیونونا قارشی فارسجا ساوادلانمیش آنالار, اؤز دیللرینده وکیملیکلرینده ساوادسیزلاشمیشوازیلیب حاقلاری تاپتالانمیش بیر میلته نجور آنالیق ائده جکلر؟آنا اوشاغی ائییدیب بسله مکده، بیرینجی گؤرولی ساییلیر یعنی هر قادین بؤیوتدویو اوشاقلاریلا توپلومون دوشونجه یاپیسی نین قوروجوسو و ساغلاملیغی نین قورویوجوسودور. آما آزربایجانین تورک اولدوغوندان دولایی اوغرادیغی سییاسال فارس آسیمیلاسیون سالدیریسیندا اینسانلارین مودئرن توپلومساللاشما سورجینده آ زربایجانلی آنا اولماق ایچین اؤنجه میللی کیملیگینی آنلاییب اونو قازانماغا گوجلنمك و میللی کیشیلیگینی تانیییب توپلوما آشیماسی آنالیغین ایلک گوروی اولاراق تانیلیرسا دئمک کی کیملیگینی منیمسه ین بیر توپلوما اییه اولا بیله جگیک. آییق قادینلارین میللی دیرلرین ده درین بیلگیلی اولوب  آنالیق ائتمه لری توپلومون هامیسی نین آییق اولماسی نین گوونجه سی دئمکدیر. قادینلارین تورک کیملیگیندن دولایی هانسی ائکونومیک کولتورل توپلومسال و تاریخی حاقسیزلیقلارا اوغرادیقلارینی بیلمه لری، دویمالاری و تورک قادینی اولاراق دیرلی اولدوقلارینا گوونمکلری میللی دیرلرینی منیمسمه كده گوجلندیرر. 

 

 

 

 2.آذربایجان قادینی نین جینسل کیملیگی 

 

 

 

 ویرجینیا وولفون دئدیگی کیمی (چوخ یاخشیدی هر بیریمیز نئچه کره بونون اوزوندن یازاق کی قادین و ارکک یئرینه اینسان یئرلشدیرمه لیگیک ). قادین و ارکه یه بیر بیریندن آیری کیملیک وئرن اینسان توپلومونو ایکییه بؤلمک بیرینی بیریندن اوستون توتماقدیر. آذربایجاندا بو آیریمی درینله دن ائتکنلر ایرانین آنا یاساسیندا قادینلار حاقیندا کئچیریلن آیریمجیلیق یاسالار و آذربایجان توپلومونون دینی سننتی بیر یاپیدا اولدوغودور . ایران یاسالاریندا دونیانین قینادیغی ان حاقسیز یاسالار قادینلار حاقیندا کئچیریلیر؛ اؤرنک ایچین بوشانما حاقی نین ارکه یه وئریلمه سی، قیز اوشاغی نین اوغلان اوشاغینا گؤره یاری ایرثییه حاقی، قادی نین قانپولونون یاری ارککجه اولماسی و ان اؤنملی اولان قادینا حیجابلا کیملیک و کیشیلیک تعریفلنمه سی و جینسیت آدییلا قادی نین ووجودونو ارککله فرقلی قوراللارلا اؤرتونمه سی، قادینی توپلومدا بیر جینسل کیملیک وئریبدیر. توپلومدا توخونمازلیق قورالی اولاراق کولتوره و بئیینلره آشینیبدیر. قادین چیلپاقلیغیدا بیر تور جینسللشدیرمه دیر کی بیزده بئله بیر کولتور اولمادیغینا گؤره اوستوندن کئچیریك 

 

 آزربایجانین بو گونکو کولتور و سننتلرینده قادین هر زامان ارکه یه گؤره تعریف اولونور، یعنی اینسان اولاراق دئییل ارکه یه قادین اولاراق تانینیب. بیر ارکگین قیزی باجیسی ائشی ... اولماق ایستر ایسته مز قادینا جینسل کیشیلیک وئریر . دیشیلیک و ارککلیک كیملیگی قادین و اركگی بیربیریندن آیری ایكی توپلومسال قاتابولور و ائله بو آیریمدان دولایی2(ان عادی اركك لر  اؤزلرینی قادینا قارشی یاریم تانری سانیرلار) بو یؤنتم قادیندا قورخاق اسنك و اییلیملی كیشیلیك اولوشدورور. بیزیم سننتلریمیزده قادین ناموسدور، بیر سوره قارداش و دده سی نین ناموسودور، داها سونرا یئنه ناموس اولاراق ارینه عایید اولور بو ناموس آلیش وئریشینده قادین اؤزو اوچون ناموسلو یا ناموسسوز ساییلمیر ارکک ایچین ساییلیر. و ارککلرده اؤز کیشیسل داورانیشلاری ایچین ناموسلو یا ناموسسوز اولمورلار. بیر ارکگین جینسل یاشامی نه قدر کیرلی اولورسا اولسون قادینی و ائشی اونون ناموسو ساییلیر یانی ارککلر اؤز اینسانی کیشیلیکلرینی قوروماق ایچین اؤز اخلاقلارینی قوروماق و اینسانی دیرلری سایماق گرگینده دئییللر و ناموس سینیرلاری اؤز تنلری دئییل قادینلاری نین تنیدیر. بئله بیرتوپلومسال یؤنئتیم نه چیرکین فاجیعه لر کی یول آچیب. ارکگین جینسل داورانیشلاریندا سینیرا گرگی اولمادیغی و اؤزونو اؤزگور گؤرمه سی نین ندنی جینسییت آدینا بیرینی بیرینه آشاغیلاماقدان ایره لی گلیر … مودئرنلشمه و دئموکراتلاشما سورجینده گونجل قادینی بئله جینسل روللارلا توپلومساللاشماسی اونو اؤنملی سورونلارلا قارشیلاشدیریر .قادی نین بو توپلومدا اخلاقی و سوسیال گووه نی یوخدور و سوسیاللاشما سورجینده اونا جینس گؤزوله باخان توپلوما قارشی نجور کیشیلیگینی ساوونا بیلر؟ قادین بیر یاندان فارس دیكتاتورلوغونون سالدیریسیندا بیر یانداندا ارككلرین دیكتاتورلوغونون ان قولای ازیلن سئچنگیدیر...بئله دوشونجسل سوسیال انگللردن دولایی آذربایجان گونجل قادینی سییاستدن و میللی قایغیلاردان قاچیر و اؤزگورلوگونه سایغیلا یاناشان اؤزگه کولتور و توپلوملارا سیغینیر. 

 

 ایدئال بیر یونئتیم کیشی نین کیشیسل کیملیگی نین و باغیمسیزلیغی نین گوونده اولماسینی گؤرستمه لیدیر. آذربایجان ضییالیلاری بو گون کوتله سی نین یاریسی نین ایستکلرینی و موباریزه لرینی گؤروب میللی حرکتلرینه چکمه لیدیر . 

 

 اینسان اؤزگورلوگو اساسیندا اولوشان بیر میلت دئموکراتلاشماسی سورجی اینسان اؤزگورلوگونه سایغیلا یاناشماغی اؤز اینسانیندان باشلامالیدیر. آتامانلیق دیکتاتورلوغا حاضیرلاشمیش بیر توپلوم یاراتماقدیر اوشاق دوغماق و سوت وئرمک بو گون توپلومسال رول ساییلمیر و یؤنتیجی و موباریز قادینلاریمیزین کؤلگه ده ساخلانماسیلا اؤز ایچیمیزدن بؤلو نه جگیك..

 

 

 

سونوج اولاراق،  آذربایجان قادینلاری جینسل کیملیک سینیرلارینی آشیب اینسان اولاراق دیرلرینی اؤزلرینه و توپلوملارینا ایثبات ائتمه لیدیرلر. آذربایجان قادینی یوخاری دا دئدیگیمیز کیمی هم جینسی هم ده میللی آنلامدا باسقی آلتیندانیر. بو باسقیلار سونوجو آذربایجان قادینی اوزونو دوغرو بیر شکیلده تانیماسینا و تانیتماسینا انگلدیر.

 

 میللی و جینسی آیریجالیقلارلا ساواشماقلا اؤزگور گلیشمیش و دئموکرات بیر گله جک بیزیمدیر. 

 
 

[1] گلوریا ایشتایم، قدرت ما زنان، چئویرن: ناهید کتبی(افشار)، سازمان انتشارات گفتمان، 1379، تهران، ص: 14

(2)سیمون دوبوار

آیریلیق - ماهنی سوزو

فیکریندن گئجه لر یاتا بیلمیرم
بو فیکری باشیمدان آتا بیلمیرم
دئییرم چون سنه چاتا بیلمیرم
آیریلیق، آیریلیق ، آمان آیریلیق
هر بیر دردن اولار یامان آیریلیق
آیریلیق، آیریلیق ، آمان آیریلیق
اوزوندور هیجرینده قارا گئجه لر
بیلمیرم من گئدیم هارا گئجه لر
ووروبدور قلبیمه یارا گئجه لر
آیریلیق، آیریلیق ، آمان آیریلیق
هر بیر دردن اولار یامان آیریلیق
آیریلیق، آیریلیق ، آمان آیریلیق
یادیما دوشنده آلا گوزلرین
گویده اولدوزلاردان آلام خبرین
نئیله ییم کسیبدیر مندن نظرین
آیریلیق، آیریلیق ، آمان آیریلیق
هر بیر دردن اولار یامان آیریلیق
آیریلیق، آیریلیق ، آمان آیریلیق
آیریلیق دردینی چکمه ین بیلمز
یاردان آیری دوشن گوز یاشین سیلمز
دئییرلر اینتظار خسته سی اولمز
آیریلیق، آیریلیق ، آمان آیریلیق
هر بیر دردن اولار یامان آیریلیق
آیریلیق، آیریلیق ، آمان آیریلیق
نئجه کی ائلیمدن آیری دوشندن
سورار بیربیرینی گوروب بیلندن
حسرتله سیزلار یار داییم بو غمدن
آیریلیق، آیریلیق ، آمان آیریلیق
هر بیر دردن اولار یامان آیریلیق
آیریلیق، آیریلیق ، آمان آیریلیق
ایل لردی اوزاقام آرخام ائلیم دن
بلبلم دوشموشم آیری گولوم دن
جور ایله آییریب شیرین دلیم دن
آیریلیق، آیریلیق ، آمان آیریلیق
هر بیر دردن اولار یامان آیریلیق
آیریلیق، آیریلیق ، آمان آیریلیق
اوولوبدور بیگانه یاریم_ یولداشیم
غریبه ساییلیر سئوگیم – سیرداشیم
بوجاوان چاقیمدا آغاردیب باشیم
آیریلیق، آیریلیق ، آمان آیریلیق
هر بیر دردن اولار یامان آیریلیق
آیریلیق، آیریلیق ، آمان آیریلیق
منی آغلاداندان گولوش ایسته رم
آیری دوشنیمله گوروش ایسته رم
حصاری ییخماقا یوروش ایسته رم
آیریلیق، آیریلیق ، آمان آیریلیق
هر بیر دردن اولار یامان آیریلیق
آیریلیق، آیریلیق ، آمان آیریلیق
سئوگیلیک اولوبدور شانی فرهادین
سئوگی سی هاردادیر ،هانی فرهادین
دییه ره ک چیخاجاق جانی فرهادین
آیریلیق، آیریلیق ، آمان آیریلیق
هر بیر دردن اولار یامان آیریلیق

آنا و آتا مقامی اوچون تورکی شعر

آنا و آتا

هئچ بیلیـــــرسن نیه خاطـــــر آنانین قیمتی وار؟

چــون کــــی دنیاده محبت ده اونون شهرتی وار

خلقتین رابطه سینده باخــــــــاسان هر کتابـــــــا

گـــــــؤروسن هر ورقــــینده آنانین صحبتی وار

بالا عشقینـــــــــــــده یانار شوقولا پروانه کیمی

یانمــــــاغا سانکی ازل گوندن اونون عادتی وار

آنانیــــــن لفظی قــولاقیمدا ائله بیـرموسیقی دیر

نــــــه قـــــــدر اولسا مـــــکرر یئنه ده لذتی وار

آتانین دا مقـــامندان دئین اولســـــــــا بیــــلینـــر

یاشـــــــایش ساحـــــــه لــــــرینده نه اهمیتی وار

فکر ائــــــده نده آتا خـالق  سا ییلیر ائــــولاد ینا

چــون کی هر معلونون اؤز نسبتی جه علتی وار

هر بلانین قاباغــــــــیندا آتا قالـــــخان کیمیـد یر

قـــــدرتینــــــدنــــــدی کــی جمعیتین امنیتی وار

آتــادان  یاخشــــی صفتلر هـــره سی بیر طرفه

بــــو کفــــــــایتدی او انسان کیشینین غیرتی وار

دئمــک اولماز آنــانین رتبه سی چوخدور آتادان

بـیـــــر بیــریله اولارین ایسته گینین  نسبتی وار

آختاریر هر بیــــــری ائــــــولاده سعادت یولونو

کیـــــــم سعــــــادت بشره آرزو ائده حرمتی وار

قهرمــــانـــــد یر او اوغـــــــول کی آتا ئیلا آنایا

فــــــرق قــــــویماز ایـکیسی لنده صمیمیتی  وار

رشوه سیز دوستو دئیبلر بولارین هر بیــــــرینه

گـئتســــــه الده ن بو عزیزلر نه قدر حسرتی وار

نئئجه کی من چکیرم هر گجه گؤندوز حســرت

نـــــعمتین قـــــــــدرینی بیلمز بیریکی نعمتی وار

داریــخاندا دئییــــــرم کاش گله لر بیر یوخــوما 

گؤره لر ایندی " سخا " نین نه آغیر محنتی وار

افسانه بوزقورد

افسانه بوزقورد

افسانه “بوزقورد”یا “گرگ خاکستری” از افسانه‌های کهن ترکان است و ریشه هزار و پانصد سالهدارد این افسانه در حدود یکصدو نود و یک سال بعنوان ایدئولوژی رسمیامپراطوری “گؤک ترک” یا “ترکان آسمانی” بود و از دریای چین تا دریای سیاهبشکل‌های گوناگون سینه به سینه نقل می‌شد و توسط پیکرتراشان بصورتتندیس‌های مختلف‌ تراشیده و در شهرهای مختلف نصب می‌گردید  . بر اساس اینافسانه روزی دشمنان به سرزمین ترکان حمله کرده و ترکان در مقام دفاع تاآخرین نفر شجاعانه جنگیده و کشته می‌شوند  .آخرین بازمانده زخمی این جنگمهیب پسرکی بود که توسط گرگی از مهلکه نجات داده می‌شود  . طبق افسانه برروی زمین غیر از آن پسرک ترکی نمانده بود  . پس از چندی “نسل جدید ترک” ازوصلت پسرک ترک با گرگ پا به عرصه وجود می‌نهد و در نسل‌های بعدی آنهاعاقبت امپراطوری عظیم “گؤک ترک” یا “ترکان آسمانی” (تركهای آبی)  را از دریای چین تادریای سیاه بنا می‌نهند  .
برای مستند کردنافسانه،‌نظریات “تونگ تین” دائره‌المعارف و سالنامه ‌نویس مشهور چین را کهدر سال 801 یعنی حدود یک قرن پیش از اسلام می‌زیست در اینجا می‌آورم  . “تونگ تین” در بین دائره‌المعارف 199 جلدی خود، جلد 197 را به تاریخ ومنشاء اقوام ترک اختصاص داده و بطور مفصل از آداب و رسوم ترکان آسمانی بحثمی‌کند  . اینجانب به خوانندگان محترم برای اولین بار در تاریخ ادبیات، متنترجمه شده چینی به استانبولی را به فارسی ترجمه کرده و در اختیار محققینقرار می‌دهم  .
بر طبق نوشته تونگتین سرزمین آنان (قبایل ترکان آسمانی)توسط همسایه بالای  ( hsi -hai)دریاچهایستی گؤل در آسیای میانه نابود شد  . زن و مرد و کوچک و بزرگ همگی قتل عامشدند و تنها فرزند ده ساله   از آنان  باقی ماند  . بخاطر خردسالی نخواستنداو را بکشند ولی دست و پاهایش را قطع کرده و به مرداب بزرگی انداختند  .ماده گرگی در آنجا به پسرک گوشت می‌آورد و مانع مرگ او می‌شد  . بعد از مدتیپسرک با گرگ وصلت کرده و گرگ حامله می‌گردد  .   گرگ  تا دریای مغرب می‌رود  .در آنجا  کوهی بود  . بر فراز کوه می‌ایستد  . این کوه در شمال غربی   سرزمین  کائو  چونیک (تورفان  کوچو در ترکستان فعلی چین) بود  . در آنجا غاری بود  .در آنطرف غار (در بین کوههای محصور)سرزمین سرسبز وجود داشت، مساحت اینسرزمین بیش از 200 لی   حدود 200 میل  بود  . گرگ در اینجا ده فرزند پسرزائید، آنها بعد از بزرگ شدن در خارج منطقه   سکونت خود  ازدواج کرده وزنانشان حامله می‌شدند  . این فرزندان قبایلی را بوجود آوردند که بزودیازدیاد نسل کرده زیاد شدند  . بعد از اینکه چند صد عائله شدند در حالیکه چندنسلی از آنها گذشته بود از درون غار بیرون آمدند و به ژوان- ژوان هاپیوستند  .
در منابع دیگر ازغار” به منطقه محصور در بین کوههای سربه فلک کشیده با نام “ارکنکون” نامبرده می‌شود که ترکان بعد از چندین نسل ازدیاد چون نمی‌توانستند از منطقهمحصور سر به فلک کشیده خارج شوند به راهنمایی آهنگری که گفته بود اینکوهها دارای سنگ آهن است از مقادیر متنابهی پوست حیوانات دم و کوره آهنگریساخته و با زدن تونلی از میان کوهها خارج گردیده و آنروز چون مصادف با اولماه حمل (فروردین) بود آنرا “عید ارکنکون”  یا نوروز نامیدند که برای اولینبار دوباره ترکان به صحنه جهانی پای نهاده و به راهنمایی “بوز قورد” اینبار از بین کوههای سر به فلک کشیده‌ی خارج از ارکنکون که گم شده ومی‌رفتند که دوباره نابود شوند با صدای زوزه گرگ به سوی او جلب شده و باراهنمایی گرگ از مهلکه دوباره نجات می‌یابند  . بعدها این “بوزقورد” در شکل“گؤک بؤری” (گرگ آسمانی) نیز در زمانی که اوغوزخان می‌خواست به فتح جهاناقدام کند با ستون نور آبی رنگ بر چادر او وارد شده می‌گوید اگر می‌خواهیدر جنگ پیروز شوی هر وقت من پیش رفتم پیشروی کن و هرجا من ایستادم بایست  .از آنروز “بوزقورد” پیشاهنگ جنگ ترکان می‌شود و با حمله او به دشمنان فتحو ظفر نصیب ترکان می‌شود  .
آنچه از افسانه‌هایفوق‌الذکر استنباط می‌شود این است که در طی قرون و اعصار گذشته “بوزقورد” (گرگ خاکستری) بعنوان سمبل الهی نگه‌دار ترکان و راهنمای آنان تلقی گردیدهو در مواردی که می‌خواستند از یک ترک اصیل و با غیرت و خالص تمثیلی ارایهنمایند او را به  بوزقورد  تشبیه می‌کردند  . در نظرترکان بوزقوردفرشته‌ای از فرشتگان الهی بود که جهت پایندگی نسل ترکان بشکل بوزقورد  بر ترکان ظاهر شده بود  . به نظر می‌رسد بعدها بوزقورد  یک درجه ارتشی  گردیده و به کسانیکه در راه بنای ملت ترکفداکاریهای شایان می‌کردند عطا می‌شد  .
البته غیر از درجهبوزقورد  یا مخفف آن “قورد”  یک درجه بزرگتری نیز در میان درجات نظامی واداری ترکان باستان دیده می‌شود که از همین واژه قورد گرفته شده و آن“آلپاگوت” است  . این واژه بشکل های مختلف از قبیل آلپاغوت و آلپاقوت نیزبکار رفته و در ترکی جغتایی معنی ” انسان اصیل ” را می‌دهد  .
احتمال دارد اینواژه مرکب از دو جزء “آلپ” به معنی  بزرگ و سترگ و قهرمان و پهلوان وقورد ” به معنی گرگ باشد  . این لقب تنها مختص کسانی بود که دوره‌های مختلفبه اصطلاح کماندویی و رنجری وچریکی و دگریلا یی امروزه را باموفقیت گذرانیده و در شکل‌ عملی به رزمندگانی اطلاق می‌گردید که بهتنهایی به لشکریان دشمن حمله کرده، بدون اینکه دستگیر شوند از میان آنانخارج می‌شدند.
واژه قورد  بعنوانصفت جانشین موصوف از زبان ترکی وارد زبان فارسی گردیده و در ادبیات فارسیبصورت” گرد” و جمع آن “گردان” بکار رفته است  . فردوسی در شاهنامه می‌گوید:
گردان دو صد با درفشی چو باد
همیدون به گرگین میلاد داد

در ادبیات فارسی بهکسانیکه می‌توانستند در جنگ گردی(قوردی) را دستگیر نمایند لقب “گردگیر”(قوردگیر) می‌دادند  . فردوسی در مورد پهلوانان گردگیر در بعضی از اشعارشسروده :
چنین گفت کاین مرد جنگی به تیر
سوار کمند افکن و گردگیر
***
دلیر است و اسب افکن و گردگیر
عقاب اندر آرد ز گردون به تیر
***
دریغ آن هژبر افکن گردگیر
دلیر و جوان و سوار و هژیر
امروزه نیز درواحدهای ارتش جمهوری اسلامی ایران به جمع چهار یا پنج گروهان، یک “گردان”اطلاق می‌شود که از حدود 500 -400 نفر سرباز تشکیل می‌شود و نیز بهدرجه‌ای از درجات نظامی امروزی ایران “سرگرد” اطلاق می‌شود که بالاتر ازدرجه سروانی و پائین‌ از درجه سرهنگی است و در حقیقت همان “باشقرد” (باشقورد = قورد باشی) زبان ترکی است  . به هر حال دامنه افسانه‌ی بوزقورد بهدرجات نظامی امروزی جمهوری اسلامی نیز کشیده شده و نشان از ریشه‌دار بودناین افسانه دارد  .

فوتبالین تورکجه سؤزلری

آنا دیلیمیزی قؤروماق اوچون بو جدولی یازمیشیق اومودوموز وار اوز اصیل سؤزلریمیزی دیریلتماغینان اوز تورک و آذربایجانلی غیرتیمیزی دنیایه گورسداخ حابئله امودوموز وار بو جدوله باخماقینان اوز تازا سؤزلریزی بو جدوله تؤپلویاسیز

کلمه بیگانه تورکجه سؤز(TÜRKCƏ SÖZ)
حمله یوگورماق(YUGURMAQ)
مهاجم یوگورچی(YUGURÇİ)
دفاع قؤروقماق(QORUQMAQ)
مدافع قؤروقچی(QORUQÇİ)
وسط آرا(ARA)
هافبک آراچی(ARAÇİ)
دروازه بان  قاپی چی(QAPIÇI)
دروازه قاپی(QAPI)
ضربه ویریش(vırış)
داور حاکیم(HAKİM)
نیمه اول  بیرینجی یاری (BİRİNCİ YARI)
نیمه دوم ایکینجی یاری (İKİNCİ YARI)
ضربه ایستگاهی دوراق ویریشی(DURAQ VIRIŞI)
سوت آغاز باشلانیش فیشقا(BAŞLANİŞ FİŞQA)
تعویض ده یشیک لیک(DƏYİŞİKLİK)
میدان میدان(MêYDAN)
توپ تؤپ(بو سؤز اؤزی ترکی دیر)
زمین یئر(YER)
مربی اگرتچی(ORGATÇİ)
بازیکن ایونچی(OYUNÇİ)
سانتر یؤلاماخ(YOLLAMAX)
دیدار گوروش(GÖRUŞ)
نتيجه سونوج(SONUC)
هوادار یانلی(YANLI)
 کرنر  بوجاق(BUCAQ)
 وقت اضافی  آرتیرما(ARTIRMA)

قایناق : تورک اوغلو بلاقی