روابط دختر و پسر

 

   

رضا فرهاديان


  على‏رغم اين‏كه افراد ناآشنا به مبانى دينى، اسلام را بدان متهم مى‏كنند كه مخالف حضور دختران در اجتماع است، احاديث صريحى داريم كه طالب علم و دانش و فراگيرنده آن، چه دختر و چه پسر، محبوب خدايند و براى كسب دانش و كارهاى مفيد اجتماعى، دختران و پسران مى‏توانند با حفظ پوشش و عفاف، به‏راحتى در جامعه ظاهر شوند و به انجام وظيفه بپردازند.
حضور دختر و پسر در اجتماع، با اختلاط دختر و پسر، يكى نيست. روابط اجتماعى به سبكى كه دنياى غربْ آن را پذيرفته است و رواج مى‏دهد، اختلاط دختر و پسر است و پيامدهاى زيانبار آن را نيز مى‏بيند و به روى خود نمى‏آورد.
اسلام با اختلاط دختر و پسر مخالف است، نه با شركت دختر و پسر در مجامع عمومى و علمى با حفظ حريم. آنچه در جامعه اسلامى مذموم است، روابط ناصحيح دختر و پسر در جامعه است، نه حضور فعّال آنها در اجتماع.
از زمان رسول اكرم(ص)، در جامعه مسلمين، غالباً سنّت جارى بر اين بوده كه حضور دختران و پسران و زنان و مردان در جامعه، با صيانت از قلمروهاى شخصى و توأم با پاك‏دامنى و بزرگ‏مَنشى باشد. دختران و پسران و زنان و مردان، هيچ‏گاه از مجالس و محافل عمومى و مساجد، منع نمى‏شده‏اند ؛ ولى هميشه حفظ «حريم» و «حرمت» و «كرامت» و «عفاف»، به عنوان يك اصل در جامعه حكومت كرده و رعايت شده است. رفت و آمد دختران و پسران در مجامع و محافل عمومى و مساجد و حتى كوچه و خيابان و بازار و... به طور مختلط و دوش به دوش نبوده است. روشى كه همچنان فرهنگ غالب بر جوامع اسلامى است و به وضوح، با فرهنگ غربى متفاوت است.
آزادى دختر و پسر
اسلام به اهميت و ارزش فوق‏العاده پاكى و سلامت شخصيّت دختر و پسر و لزوم رعايت حقوق فرد و جامعه در ارتباطها ، نگاه‏ها، شنيدن‏ها و مكالمات مستمر تأكيد دارد و به هيچ عنوان راضى نمى‏شود كه حريم قُدسى دختر، خدشه بردارد يا پسر از دايره عفت و پاكى خارج شود. امّا دنياى امروز، تحت تأثير فرهنگ غربى، به نام آزادى (و صريح‏تر بگويم: «آزادى روابط»)، روح پاك جوانان دختر و پسر را سرگردان و گرفتار هيجانات بيهوده مى‏كند. آزادى مورد نظر هم به جاى اين‏كه به شكفتن استعدادها و خلاقيت‏ها كمك كند، موجب هدر رفتن نيروها و استعدادهاى شاداب جوانى شده و جوانان را از دايره زندگى و انديشه متعادل، خارج ساخته است.
دخترى كه از آغوش خانواده بيرون مى‏آيد، به كجا روى بياورد كه به دام سودجويانى كه عواطف پاك و دل ساده و آرزوهاى انسانى او را به بازى مى‏گيرند، نيفتد و سرنوشت و شخصيّت و سلامتى‏اش به خطر نيفتد؟
برخى از سنّت‏ها و آداب اجتماعى ما كه جوانان را از اجتماعى‏شدن، ارتقاى شخصيت علمى - فرهنگى و انتخاب گروه همسالان همفكر و همسر مناسب بازداشته‏اند، نه دينى و نه منطقى‏اند ؛ امّا در عين حال، كنار گذاشتن تمامى سنّت‏ها و پذيرش بى‏قيد و شرط فرهنگ حاكم بر جهان پيشرفته نيز رفتار عاقلانه‏اى به نظر نمى‏رسد.
فرهنگ غربى، خواسته يا ناخواسته، به نام آزادى و در راه رسيدن به آن، فضاى جامعه را ناامن و كانون خانواده را متزلزل نموده است. در نين فضايى، هيجانات كاذب و عطش كامجويى‏ها، فرصت انديشيدن و خلوت معنوى و لذّت رفتارهاى اخلاقى و خويشتندارى‏هاى عفيفانه را از انسان گرفته است.
در جهان به اصطلاح «آزاد»، علاقه واقعى جوانان به علم و دانش، هر روز، كم‏تر مى‏شود و جوانان به كار و حرفه، رغبت نشان نمى‏دهند و از رعايت قوانين و مقررات اجتماعى و انسانى فرارى شده‏اند.
در اين جوامع، بر اثر بى‏بندوبارى‏ها و تلاش‏هاى دائمى شهروندان براى رسيدن به منافع و رفاه بيشتر و ناديده انگاشتن حريم‏هاى انسانى و پيام‏هاى انبيا، هر روز، جنايات تازه‏اى در شرف تكوين است، كه عشق‏هاى دروغين خيابانى و دوستى‏ها و ارتباطهاى كوچه وبازارى، تنها نقطه‏هاى آغاز شمرده مى‏شوند.
در جوامع غربى و مقلّد غرب، نسل جوان، هدف بيشترين تبليغات رسانه‏اى براى مصرف بيشتر محصولات تجارى‏اند (لباس‏هاى مُدِ روز وماه و سال، لوازم آرايش و خودآرايى، خوردنى‏هاى جديد، نوشيدنى‏هاى تازه، فيلم‏ها و آوازهاى سبُك يا غير اخلاقى، موادّ انرژى‏زا و توهّم‏زا و...) بدون آن‏كه فرصت انتخاب داشته باشند و يا بتوانند آگاهانه از حلقه و گردونه‏اى كه درونش قرارگرفته‏اند، خارج شوند.
در جامعه‏اى كه به هيچ اصل اخلاقى يا آرمان غير مادّى پايبند نيست، همگان قربانى‏اند، مگر آن‏كه به شكارچى تبديل شوند. بدين ترتيب، روشن است كه روابط آزاد، لازمه اقتصاد آزاد است. براى اين‏كه هميشه در جهان، حرف اوّل را در توليد بزنند، بايد جهانيان را به مصرف كنندگان دائمى محصولات ارزشمند يا بى‏ارزش خود تبديل كنند و شكسته شدن حريم‏ها (حريم خانه، حريم خانواده، حريم شخصى، حريم سنّت‏هاى اخلاقى و ملّى و...)، گام نخست در ترويج محصولات و تربيت نسل تخدير شده و مصرف كننده است. نسلى كه در گام بعدى، چه نظامى باشد و چه نباشد، به عنوان سرباز غرب و فرهنگ غربى، در برابر تمام آنها كه استقلال و عزت خود را پاس مى‏دارند، خواهد جنگيد!
اكنون بنگريد كه در جوامع غربى و كشورهاى تحت نفوذ آنان، الگوهاى دخترها و پسرها، چه كسانى هستند؟ آيا افراد عالم و دانشمند و متفكّر و هنرمند واقعى‏اند يا هنرپيشه‏هاى جلف و فاقد ابتكار و بى‏انديشه‏اى كه تنها ظاهرى جذّاب دارند؟ آيا اين روند، سقوط اخلاقى و دليل انحطاط و موجبِ سرگردانى و بدبختى نسل جوان دختر و پسر يك جامعه نيست؟ آيا متفكّران و مربّيان بزرگ غرب در دهه‏ها و سَده‏هاى گذشته، با آن همه مبارزات پيگير و تحمّل آن‏همه رنج، چنين فضاى فرهنگ‏سوز و مادّيت‏زده‏اى را آرزو كرده بودند؟ و آيا شايسته است كه ما به جاى تصحيح و ارتقاى فرهنگ خويش، خود را به چنين فضاى وهْم‏آلودى بسپريم؟
حريم
جامعه دينى، در روابط اجتماعى خود، توجهى ويژه به حصار عفاف و حريم شخصى دختر و پسر دارد. روش اسلام، اين است كه انسان، معتدل و متعادل زندگى كند و از هر افراط يا تفريطى به دور باشد. خداوند نيز مسلمانان را «امت متعادل» مى‏نامد (1).  و افراد اجتماع را به روش صحيح زندگى فرامى‏خواند و در مقرّرات خود، همه جنبه‏هاى نياز دختر و پسر را در نظر مى‏گيرد. از جمله، دختران را تا حدودى كه منجر به زيان‏ديدن و انحراف آنها نشود، از شركت در اجتماع، نهى نمى‏كند.
رسول خدا(ص) به برخى از زنان اجازه مى‏دادند كه حتى درجنگ‏ها براى امداد و كمك به مجروحان و سربازان، شركت كنند و در تاريخ اسلام، نمونه‏هاى بسيارى براى مشاركت زنان و دختران در فعاليت‏هاى اجتماعى ذكر شده است. روشن است كه رعايت حريم‏ها از سوى زنان و مردان، تضمين لازم براى دوام چنين مشاركتى است و حضور زنان و دختران در فضاهاى عمومى يك جامعه، مشروط به صلاحيت اخلاقى و متانت مردان و پسران آن جامعه است.
روابط آزاد
اسلام به خطراتِ ناشى از روابط به اصطلاح «آزاد» دختر و پسر كاملاً آگاه است و نهايت مراقبت را در روابط و برخوردهاى دختران و پسران دارد، تا حدى كه منجر به انحراف و فساد نشود و طرفدار مشاركت دختران و پسران در جامعه به شكل معقول و با حفظ حريم است.
اسلام، در عين اين‏كه اجازه شركت در محافل، مدارس، دانشگاه‏ها، مساجد و... را به جوانان دختر و پسر مى‏دهد، دستور مى‏دهد كه به صورت مختلط نباشد و محلّ نشست و برخاست‏ها از يكديگر جدا باشد.
پيامبر اكرم (ص) در زمان زندگى خويش دستور دادند كه درِ ورودى زنان به مسجد از درِ ورودى مردان، جدا باشد. و نيز نقل شده است كه پيامبر اكرم (ص) آن زمان كه مسجدشان يك در داشت، فرمودند كه شب هنگام كه نماز تمام مى‏شود، نخست خانم‏ها از مسجد خارج شوند و بعد، مردها. پس مى‏بينيم كه در روزگار پيامبر(ص) نيز زنان در كنار مردان، در صحنه‏هاى اجتماعى از جمله مساجد، و حتّى ساعتى از شب گذشته، حضور دارند ؛ امّا عمداً از زمينه‏هاى پيدايش كشش‏هاى جنسى، تا نهايت ممكن، كاسته مى‏شود.
راهنمايى‏هايى كه در احاديث و آيات براى حريم گرفتن دختر از پسر و زن از مرد در ارتباطات و روابط اجتماعى بيان شده است، بيانگر اين حقيقت است كه از نظر روانى - تربيتى، رها كردن دختر و پسر در فضاى جذّابيت و كشش متقابل در مناسبات و روابط، سخت زيانبار است و بلكه پُل يا گردنه‏اى است كه پهلوان‏ها نيز در آن مى‏لغزند. با اين مبنا، دعوت به روابط آزادتر و كسب تجربه از خلال آنها، خدمتى به جوانان محسوب نمى‏شود ؛ بلكه آنها را از رسيدن به آرامش و ثبات از طريق تشكيل خانواده و وفادارى به آن، دورتر مى‏سازد.
آنچه كه اسلام به صورت يك توصيه اخلاقى در مورد جامعه مدنى ابراز مى‏دارد، اين است كه اجتماع مدنى، تا حدّ ممكن، غير مختلط باشد. در مدينة النبى شرايطى فراهم گرديد كه روح آدم‏ها بال و پر گرفت و جوانان در جوّى سرشار از آگاهى و مسئوليّت، با داشتن فرصت انتخاب و حقّ ارضاى طبيعى و كنترل غرايز، رشد كردند و خويشتندارى و عفاف، زمينه‏ساز ظهور چهره‏هاى فكرى و معنوى برجسته‏اى در ميان آنان گرديد.
در شرايط مساعد فكرى - معنوى كه حريم دختر و پسر رعايت شود و جوان، مجال انديشيدن و انگيزه و امكان به كمال رسيدن داشته باشد، گل‏هاى زيبايى همچون يوسف(ع) و مريم(ع) مى‏رويند؛ امّا در جوامع به اصطلاح «آزاد»، به خاطر همه‏جايى شدن كشش‏ها و انگيزش‏هاى جنسى و خروج روابط جنسى از حريم خانواده (يعنى نظام اخلاقى ارضاى اين غريزه)، ما كم‏تر شاهد ظهور چهره‏هاى خويشتندار و پاكدامن هستيم.
چه لزومى دارد كه در جامعه و محافل آموزشى و دانشگاهى و اجتماعات عمومى و در جريان فعاليت‏ها و تلاش‏هاى فردى و اجتماعى، دختران و پسران، به اصطلاح: «دوش به دوش» (يعنى عملاً با تداخل حريم‏هاى شخصى)، فعاليت‏هاى خود را انجام دهند؟ آيا اگر همين تلاش‏ها با حفظ حدّ اقلّى از فاصله انجام پذيرد، نقصى در كار و اُفتى در فعاليت‏ها حاصل مى‏شود؟
اين يك واقعيّت است كه در جريان فعاليت‏هاى اجتماعى، تداخل قلمروهاى شخصى دو جنس، آنها را از كار و توليد و فعاليت، باز مى‏دارد. و اين، در مورد جوانان، بيشتر صادق است ؛ چرا كه در ميان آنها به خاطر قوى‏تر بودن غريزه و سرعت هيجان، خيلى زود، پاى جنسيّت به عرصه كار و توليد و تلاش فكرى، باز مى‏شود ؛ چيزى كه در جمع زنان و مردان داراى خانواده و پايبند به آن، كم‏تر و ديرتر اتّفاق مى‏افتد.
نگاهى گذرا به پژوهش‏هاى روان‏شناسى - تربيتى و بولتن‏هاى «روان‏شناسى كار» و آنچه هم اكنون در كارخانجات و مدارس و متروهاى اروپا و ژاپن و... در حال فراگير شدن است (يعنى فاصله‏گذارى مناسب ميان دو جنس، بر اساس خواست خود آنها و حتّى به مقدار پيشنهادى خودشان)، تأييدى بر مدّعاى ماست.
معيارهاى اخلاقى براى معاشرت
الف) در نگاه
رسول اكرم (ص) به حضرت على(ع) فرمود: «اى على! نگاه اوّل، براى توست چرا كه ابزار شناخت است؛ امّا نگاه دوم به زيان توست». (2) حقيقتْ اين است كه در مناسبات و روابط اجتماعىِ دختر و پسر، پيشنهاد دين و اصل اخلاقى، ترك نگاه‏هاى شهوانى دختر و پسر به يكديگر و پرهيز از لذّتجويى‏هاى بى‏ضابطه و بازى‏كردن با عواطف يكديگر است.
جوانى كه چشمش به جنس مخالف مى‏افتد و احياناً از وى خوشش مى‏آيد، مى‏خواهد كه براى بار دوم نيز به وى نگاه كند و لذّت ببرد. نوبت اوّل، چون نگاه و تلذُّذ غير عمدى است، مانعى ندارد ؛ ولى نوبت دوم، چون به قصد لذّت بردن از ديگرى و بهره‏جويى از سرمايه ديگرى است ، جايز نيست.
امام صادق(ع) فرمود: «نگاه كردن به نامحرم، تيرى زهرآگين است كه از ناحيه شيطان پرتاب مى‏شود».(3)  و «چه بسيارند نگاه‏هاى كوتاه و لذّت‏هاى زودگذرى كه بعدها حسرت‏ها و تأسّف‏هاى طولانى درپى خواهند داشت!». (4) با همه اين مرزبندى‏ها و سفارش‏هاى خيرخواهانه، در اسلام، نگاه كردن دختر و پسر به يكديگر و گفتگوى آنها، چنانچه به قصد خواستگارى و ازدواج (يعنى رفتن به سمت تشكيل كانون خانواده و رسيدن به ثبات و آرامش) باشد، مانعى ندارد.
ب) در پوشش
پوششى كه اسلام براى دخترها مقرّر كرده است، بدين منظور نيست كه جلوى فعاليت‏هاى اجتماعى آنان را بگيرد و از خانه بيرون نروند. پوشش دخترها در اسلام، اين است كه دختر در معاشرت خود با پسران، بدن خود را (بجز صورت و دست‏ها) بپوشاند و به جلوه‏گرى و خودنمايى نپردازد.
حقيقت، اين است كه در مسئله پوشش كه در روابط دختران و پسران در جامعه به عنوان يك عامل مؤثّر مطرح است، يك پرسش
جدّى پيش روى ماست: آيا براى خودِ دختر، بهتر است كه پوشيده (به معناى واقعى آن) در اجتماعْ ظاهر شود، يا نيمه عريان؟ آيا با توجه به احساسات و كششى كه دختر و پسر به يكديگر دارند و با آسيب‏پذيرى جدّى عاطفى و محدود بودن قدرت طبيعى دخترها در دفاع از خويش و حريم خويش، بايد هر پسرى حق داشته باشد كه از هر دخترى در هر محفلى حدّاكثر تمتّعات را (بجز يك مورد خاص) ببرد يا نه؟ چرا مردان بايد آزاد باشند تا همچون كالا به زن بنگرند؟ آيا همين نگرش نيست كه نظام خانواده را در غرب، متزلزل كرده است؟ راه حل چيست؟
اسلام با وضع نمودن نوعى مقرّرات براى پوشش، حفظ سلامت جسم و جان فرد و روح جامعه را تضمين كرده است. به اين ترتيب، حجاب زن، حقيقتاً مصونيت‏بخش و پاسدار حريم اوست. مگر نه اين‏كه: «هر آنچه ديده بيند، دل كند ياد»؟
در آيين اسلام، پسران فقط در موقعى كه تشكيل خانواده دادند و آگاهانه انتخاب كردند و مسئوليت پذيرفتند، در كانون گرم و صميمى خانواده است كه مى‏توانند با دختر(به عنوان همسر قانونى خود)، پيوند كاميابى برقرار كنند. قبل از آن، نبايد فكر و ذهن هيچ دختر يا پسر جوانى به اين موضوع، مشغول باشد و مانع فكر و تحصيل و كارهاى زندگى او و ديگران شود.
در جامعه اسلامى، هر نوع كامجويى بدون قبول مسئوليت يا كاميابى هيجانى و بدون تعقّل و تفكّر و انتخاب، اساساً ناپسند شمرده مى‏شود ؛ اصلى كه اتفاقاً به تازگى در روان‏شناسى جديد غرب نيز به صورت جدّى مطرح شده و مورد توجه قرار گرفته است.
پس مى‏توان گفت كه اسلام، نه‏تنها به دختران و پسران جوان به چشم موجوداتى خطرناك كه بايد محدود شوند، نمى‏نگرد، بلكه حتّى غريزه جنسى را نيز در راه تشكيل خانواده و استمرار نسل و آرامش و شادابى (يعنى بهداشت روانى فرد و جامعه) به كار مى‏گيرد.
جوان، سرشار از استعدادهاست و غرايز مختلف او (حقيقت‏جويى، علم‏خواهى، زيبايى‏طلبى، آفرينشگرى، و...) همگى نيرومندند. كدام انسان خردمندى مى‏پذيرد كه تمامى اين غرايز، در پاى غريزه جنسى قربانى شوند؟ اگر بپذيريم كه آزادى روابط دختر و پسر، بهداشت روانى آنها و كل جامعه را به خطر مى‏اندازد و انضباط اخلاقى آنها و كل جامعه را مختل مى‏سازد، ناگزير بايد به سطحى از محدودسازى روابط، تن در دهيم ؛ محدوديت‏هايى كه براى افراد سالم جامعه، يك انتخاب عاقلانه‏اند و براى بيماران هوس، يك اجبار، تا نتوانند آزادانه از ديگران بهره‏كشى كنند و روح و جسم ديگران را بيازارند.
اوّلين فايده‏هاى اين روش، امنيت فضاى خانواده و اجتماع، ارتقاى موقعيّت زنان و دختران، شكوفايى استعدادهاى مختلف جوانان، و... اند كه مهم‏ترين نشانه‏هاى «بهداشت روانى» يك جامعه محسوب مى‏شوند كه زمينه لازم براى توليدات فكرى و صنعتى و توسعه ابعاد مادّى و معنوى جامعه است.
ج) در انديشه و قلب
نبودن حريم بين دختر و پسر، و آزادى در معاشرت‏ها، هيجانات و التهاب‏هاى جنسى را افزايش مى‏دهد و با خارج كردن ميل جنسى از تعادل و مسير طبيعى‏اش، آن را به صورت يك عطش روحى و يك خواست سيرى‏ناپذير و اشباع نشدنى در شكل و تنوع فراوان درمى‏آورد.
غريزه جنسى، غريزه‏اى نيرومند، عميق و پردامنه است كه هرچه انسان به آن ميدان بيشترى بدهد، آتش آن، شعله‏ورتر مى‏گردد و نه خاموش‏تر. مثل افراد آزمندى كه هرچه پول بيشترى به دست بياورند، 
حريص‏تر مى‏شوند.
تاريخ از آزمندى‏هاى جنسى، بسيار ياد مى‏كند. پادشاهان، از نظر حسّ تصرّف و تملّك زيبارويان، در هيچ نقطه‏اى متوقف يا سيراب نشده‏اند. صاحبان حرمسراها، هر روز در پى شكاركردن شكار ديگرى براى خود بوده‏اند.
اسلام به قدرت شگرف اين غريزه، توجه كامل كرده و هشدارهاى زيادى درباره خطرناك بودن نگاه جنسى بى‏ضابطه و خلوت كردن پسر و دختر با هم و معاشرت‏هاى كنترل نشده آنان مى‏دهد و از طرفى تدابيرى براى تعديل و رام كردن اين غريزه انديشيده است و براى هر يك از دو جنس، تكليف‏ها و مقرراتى معين نموده است.
به عنوان نمونه، قرآن كريم مى‏فرمايد: «به مردان بگو چشم‏ها از نگاه ناروا بپوشند و اندام خود را پوشيده دارند و به زنان نيز بگو تا چشم‏ها از نگاه ناروا باز دارند و اندام خود را بپوشند».(نور، آيه 31)
آيين ما از ما مى‏خواهد كه انديشه‏مان را هوس‏آلود نكنيم، خيال گناه را در ذهن خود نپروريم، به نامحرمانْ خيره نشويم و دزدانه نگاه نكنيم، به قصد لذّت‏هاى جنسى به نامحرمى ننگريم و با چنين قصدى به معاشرت‏هاى اجتماعى قدم نگذاريم.
د) در گفتار
شنيدن صداى دختر براى پسر، در صورتى كه قصد لذّت‏بردن و خوش‏آمدن در كار نباشد، اشكالى ندارد. در عين حال، بر اساس همان اصلِ «روابط حدّاقل» كه گفتيم، مادام كه ضرورتى در كار نباشد، ترك آن، عاقلانه‏تر است.
براى دختر، شايسته نيست كه در سخن گفتن با پسرى، صداى خود را نازك كند و به نحوى با عشوه و اطوار، سخن بگويد. خداى متعال در قرآن، به زنان مى‏فرمايد: «در حرف زدن، صدا را نازك و مهيّج نكنيد كه موجب طمع بيماردلان گردد»(5) و امام على(ع) مى‏فرمود: «به دختران جوان، سلام نمى‏كنم كه مبادا پاسخ آنها دلم را به لغزش افكند». (6)
ه) در رفتار
احتياطها و توصيه‏هاى دين مبين اسلام، مبنى بر دور نگه‏داشتن و فاصله داشتن دختران و پسران نامحرم از يكديگر، صرفاً به خاطر حفظ سلامت روحى اجتماع و پاكى خانواده و عزت و شرف و تعالى آحاد شهروندان است تا حتى براى لحظه‏اى، فكر آلوده به ذهن پسر و دختر عفيف، راه نيابد و افكار آنها مشغول به مسائلى كه وقت آن نرسيده است، نشود.
روح جوان، فوق‏العاده تحريك‏پذير است. اشتباه است كه گمان كنيم تحريك‏پذيرى روح انسان، محدود به حدّ خاصى است و پس از آن، آرام مى‏گيرد. همان قدر كه انسان از رسيدن به جاه و مقام و ثروتْ سير نمى‏شود، در ميل جنسى(سِكس) نيز چنين است.
در محيطهاى آزاد و باز، هيچ پسرى از تصاحب زيبارويان و هيچ دخترى از متوجّه كردن پسران به خود و تصاحب قلب آنان سير نمى‏شود. از طرفى، هوس، در هيچ نقطه‏اى توقف نمى‏كند و تقاضاى نامحدود انسان، خواه ناخواه، انجام ناشدنى است و امكان برآوردن همه خواسته‏ها هيچ‏گاه براى بشر، ميسّر نيست.
دست نيافتن به آرزوها و هوس‏ها، در جاى خود، منجر به اختلالات روحى و بيمارى‏هاى روانى مى‏گردد. به محيطهايى كه بى‏بند و بارى در آنها زياد است، بنگريد. خواهيد ديد كه در آن محيطها، آمار بيمارى‏هاى روانى و مشكلات روحى، بالاست. شايد مهم‏ترين علت، همين آزادى جنسى و تحريكات فراوان روانى است كه به وسيله عكس‏ها، مجلّات، فيلم‏ها و سى‏دى‏ها و محافل مختلِط تفريحى و حتّى در كوچه و خيابان و تبليغات كالاها و مُدها و... دامن زده مى‏شود و غالباً بى‏پاسخ مى‏مانَد ؛ چرا كه تخليه جسم و روان از اين هيجانات فزاينده، عملاً ممكن نيست و بدين ترتيب، پيرى زودرس و روان‏پريشى و اختلالات روحى ديگر، پيامدهاى طبيعى آن فضا هستند.
چرا دخترها بيشتر بايد خود را بپوشانند؟
يافته‏هاى روان‏شناسى نشان مى‏دهند كه توسّل به خودنمايى و خودآرايى، بيشتر در بين دخترانْ رواج دارد. همچنين تجربه بشرى نشان مى‏دهد كه در تصاحب قلب‏ها، پسر، شكار است و دختر، شكارچى! همچنان كه در تصاحب جسم و وجود مادّى، دختر، شكار است و پسر، شكارچى! ميل دختر به خودآرايى، از اين حسّ شكارچى‏گرى او ناشى مى‏شود كه خداوند براى هدف متعالى «پيوند همسرى» در طبيعت و سرشت او نهاده است.
كم‏تر اتفاق افتاده است كه پسران، لباس‏هاى بدن‏نما و آرايش‏هاى تحريك كننده به كار ببرند. بعضى از دختران، بيشتر به حكم طبيعت خاص خود، مى‏خواهند دلبرى كنند و پسر را دلباخته خود سازند. اين
 
________________________________________ 79 ________________________________________
ويژگى، البته فرصت تفكّر و انتخاب عاقلانه را از طرفين مى‏گيرد.
بنابراين، مى‏توان گفت كه انحراف برهنگى، از انحراف‏هاى مخصوص دختران يا غالب در آنهاست و لذا دستور پوشش هم براى آنان و به اقتضاى طبيعت لطيف آنان، سختگيرانه‏تر است.
كسانى گفته‏اند كه اگر پسران و دخترانْ آزاد باشند، اشباع مى‏شوند و عطش آنها كم‏تر مى‏شود ؛ امّا تجربه جوامع گوناگون، نشان داده است كه اين چنين نيست. مگر چشم‏چرانى‏ها و روابط غير قانونى و خشونت عليه زنان و ناامنى فضاهاى اجتماعى براى دختران و... در جوامع آزاد غربى، كم‏تر شده است؟ جسم سالم و روح زيبا و شخصيّت مطلوب اجتماعى، گوهرها و سرمايه‏هاى دختران و پسران جوان‏اند. كدام انسان خردمندى بهترين سرمايه‏هاى خويش را در معرض استفاده هر كس و ناكس قرار مى‏دهد؟
علّتِ بيشتر بودن پوشش قانونى دختران در جامعه و فرهنگ ما، منع كامجويى جنسى از آنان است كه قطعاً به دوام بيشتر كانون خانواده و صميميت و محبت و دلبستگى بيشتر آنها در زندگى مشترك آينده‏شان خواهد انجاميد.دختر و پسرى كه قبل از ازدواج، عفيفانه‏تر زيسته‏اند و ازدواجشان نخستين تجربه آنها در هرگونه رابطه جنسى است، خوش‏بخت‏تر زندگى مى‏كنند. پس در واقع، دختران، با رعايت حدود پوشش، به سلامت زندگى آينده و سالم‏تر ماندن همسر آينده خود، كمك كرده‏اند و البته چنين خويشتندارى و عفافى از سوى پسران نيز تضمين خوبى براى زندگى آينده خود آنهاست.شايد يك علّت اين‏كه جوانان امروز در جوامع غربى از ازدواج، گريزان هستند، همين باشد ؛ زيرا آنان ازدواج را براى خود، يك محدوديت مى‏دانند و اكثر كامجويى‏هاى آنها در غير محيط خانواده و در غير كادر رسمى و در جريان معاشرت‏هاى آزاد و در محيطهايى غير از خانه انجام مى‏پذيرد. طبيعى است كه براى چنين كسانى، ازدواج، آغاز محروميت است. برخلاف فرهنگ اسلامى كه در آن، ازدواج جوانان، پايان محروميّت و آغاز يك زندگى نوين و نيز كانون محبّت و فضايى براى كمالجويى و پيشرفتِ دوشادوش است. براى رسيدن به چنين سعادتى است كه اسلام، به صورتى جدّى، مسلمانان را از دوستى با جنس مخالف، نهى مى‏كند.
آيا پوشش دختران، مانع رشد آنها نيست؟
پوشش مطلوب اسلام (بدون آن‏كه بر نوع خاصّى از پوشش، اصرار بورزيم)، براى دختر، مانع هيچ‏گونه فعاليت فرهنگى و يا اجتماعى و اقتصادى و سياسى نيست. آنچه موجب به‏هم ريختگى جامعه و فلج شدن نيروهاى فعال اجتماع مى‏گردد، آلوده‏شدن محيط كار و تحصيل و...، با آزاد گذاشتن لذّتجويى‏ها و چشم‏چرانى‏هاى مردان و ميدان دادن به عشوه‏گرى‏ها و خودنمايى‏هاى دختران در محيط عمومى است.
اگر در محيط دانشگاه، دختران، بدن خود را بپوشانند و هيچ‏گونه آرايشى نداشته باشند، بهتر درس مى‏خوانند، فكر مى‏كنند و به سخن استادْ گوش مى‏دهند، يا وقتى كه در كنار هر پسرى يك دختر آرايش كرده و با وضع نامتناسب (با كلاس و درس)، نشسته باشد؟ انصافاً كدام روش، التهاب را در دختران و پسران، كاهش مى‏دهد و به نفع آنهاست؟ و عقل، كدام را تصديق مى‏كند؟
آيا اگر پسران ما در خيابان و كوچه و بازار و مدرسه و اداره و كارخانه و... با رفتارهاى فريبنده و سخنان و وعده‏هاى شعارگونه و غير واقعى، دائماً در صدد يافتن دختران پاك و ساده و صميمى جامعه باشند و هر بار، با فرو نشستن عشق‏هاى سطحى و خامشان به ديگرى رو كنند، آرامش و امنيّتى براى دختران ما خواهد ماند؟به تجربه ثابت شده است كه هر محيطى كه در آن، رفت و آمد و آميزش كم‏ترى ميان دو جنس بوده و پوشش صحيح و حريم خصوصى افراد رعايت شده، در آن‏جا، پسرها و دخترها هم احساس آرامش بيشترى داشته‏اند و در كار و تحصيل، موفق‏تر بوده‏اند.
عفاف، مصونيت است
تقريباً در تمامى فرهنگ‏ها و جوامع، دختر، هر اندازه متين‏تر و با وقارتر و عفيف‏تر حركت كند و خود را پوشيده‏تر نگه دارد و كم‏تر در معرض تماشاى بيگانگان قرار گيرد، بيشتر مورد احترام و ارزش پسر است. حتى افراد بى‏بندبار هم هنگامى كه سر عقل مى‏آيند و مى‏خواهند تشكيل خانواده بدهند، براى گزينش همسر، به دنبال دخترى پاك و عفيف كه تا قبل از آن با هيچ پسرى رابطه نداشته باشد، مى‏گردند.اصولاً افراد پاك و عفيف كه به عفاف، شناخته شده‏اند، از دسترس آزاد افراد منحرف و آلوده، به دور هستند. قرآن مى‏فرمايد: «رعايت حريم عفاف (در روابط اجتماعى) از سوى زنان، براى اين است كه به عفاف و پاكى شناخته شوند و از آزار و اذيت بيماردلان، به دور باشند». (احزاب، آيه 59)
خودنمايى يا عرضه كردن خود به نامحرمان، از عزّت و شُكوه دختران مى‏كاهد و علاوه بر آن‏كه زمينه را براى نفوذ افراد آلوده و ارتباط با آنان فراهم مى‏سازد، پسران جوان را كه بايد مظهر اراده و فعاليت و شجاعت و مردانگى و تصميم باشند، به افرادى هوسباز، چشم چران و لوده و بى‏اراده و ضعيف، تبديل مى‏كنند.البته اگر دختران در روابط اجتماعى خود در اجتماعات عمومى لباس ساده بپوشند، كفش ساده به پا كنند و با چادر يا مانتو و روسرى مناسب به مدرسه و دانشگاه بروند، قطعاً خودشان هم آرامش روانىِ بيشترى خواهند داشت و بهتر درس مى‏خوانند.
چه‏قدر خوب است كه دختر جوان مسلمان، در اجتماع، آن‏چنان رفتار كند كه علائم عفاف و وقار و سنگينى و پاكى از او هويدا باشد و به اين صفات، شناخته شود. تنها در اين صورت است كه بيماردلان (كه به دنبال شكار مى‏گردند) از او مأيوس مى‏شوند.اين، تقريباً يك اصل هميشگى است كه پسران ولگرد، به دنبال دختران جِلف و سبك و خودنما مى‏گردند. اين‏گونه دختران، گويى وضع لباس و پوشش، راه رفتن و سخن گفتنشان، معنادار است و به زبان بى‏زبانى مى‏گويند: به من توجه كن! به‏سوى من نگاه كن! مرا تعقيب كن! و... درحالى‏كه عفاف و رفتار و حركات سنگين و با وقار دختر ديگر، مى‏فهماند كه دست تعرّض از اين حريم، كوتاه است و هيچ پسرى جرئت نمى‏كند به او تعرّض يا بى‏احترامى كند.
دختران خوب جامعه ما، انصاف دهند كه آيا حقيقت، جز اين است؟
________________________________________
1.  سوره بقره، آيه 143.
2.كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 19، ح 4971 .
3. همان، ص 18، ح 4969 .
4. الكافى، ج 5، ص 559
5.  سوره احزاب، آيه 32 .
6. الكافى، ج 2 ، ص 648.