چیلله گئجه سی
آيين شب يلدا
هندوانههاي شيرين
در بوستاني از تاپماجاها و باياتيهاي شيرين
در گوشه و كنار آذربايجان اين ديار كهن، رسم و رسوم متنوع، زيبا و گاه جذابي وجود دارد كه اگرچه، رفته رفته، كمرنگ ميشوند اما برخي از مراسم همچنان به قوت خود با مردم اين ديار عجين شدهاند.
مراسم چهارشنبهسوري، شبنشينيهاي شب بلند زمستان، عيدنوروز، جشن برداشت محصول، مراسم عقد و عروسي و مراسم «شبيلدا» از ديرپاترين رسوم آذربايجانيهاست.
«شب يلدا» بلندترين شب سال است و علت پيدايش آن در عقايد و اقوام و گروههاي ايراني، متفاوت است.
عدهاي عقيده دارند كه ميلاد حضرتمسيح(ع) در شب يلدا صورت گرفته و لغت يلدا از عبارت ميلاد سرچشمه گرفته است.
«شب يلدا» مصادق ديگري نيز دارد و آن عبارت «اميد» است كه از آن استنباط ميشود. به اين معني كه مردم ايران و آذربايجان آن را نشانهاي از آمدن و رفتن ميدانند و اين كه تاريكيها رفتني است و روشنايي و صبح صادق به زودي فرا خواهد رسيد.
«شب يلدا» ميعادي است با سنتهاي بسيار و مردم خونگرم ايران و آذربايجان، چنين شبي را با تصويري از «كنار هم بودن» معنا ميبخشند.
مردم ايران و به ويژه آذربايجان آن را به اين دليل گرامي ميدارند كه اين روز مصادف با اولين روز از چهل روز نخستين زمستان است. به همين علت اين شب در بين مردم آذربايجان بيشتر به «شب چله» معروف است تا شب يلدا! و چله اول را چله بزرگ ميخوانند. بعد از گذشت اين چهل روز (تا 10 بهمن)، «چله كوچك» شروع ميشود كه 20 روز ادامه مييابد.
به اعتقاد مردم آذربايجان در اين مدت سرماي زمستان به اوج خود ميرسد و اين امر براي كشاورزان كه افزايش محصولات تابستان آنها بستگي به اوج سرماي زمستان دارد، بسيار خوشايند است.
در «چله كوچك» از شدت سرما كاسته ميشود و مردم آذربايجان شب اول چله را نيز جشن ميگيرند چرا كه اين چله نويدبخش آمدن بهار و آغاز سرزندگي، شادابي و كار و تلاش است.
اگر چه هماكنون جشن شب چله، در شهرهاي آذربايجان، تاحدودي رنگ و بوي باستاني و سادگي خود را از دست داده، اما در برخي از روستاها و شهرهاي كوچك آذربايجان، رسم شب چله، به همان حلاوت گذشته باقي است. جمع شدن دور كرسي، رفتن به منزل بزرگ خانواده و ايل و طايفه، برگزاري مراسم جشن و عروسي در اين شب، برگزاري برخي مسابقات هيجانانگيز نظير اسبسواري، تيراندازي از جمله آنهاست. حتي وقتي ساكنان ساده و بيرياي روستا، دور كرسي جمع ميشوند، دست از شوخيها و نقل روايات و «تاپماجالار» و «باياتيلار» برنميدارند. شايد نقل اين تاپماجالار (معماها) و باياتيلار (دوبيتيهاي آذري) يكي از مشخصههاي شب چله باشد اما هندوانه مهمترين مشخصه «چله» است.
هندوانه سمبل شب چله
اولين چيزي كه از يادآوري شب چله به ذهن خطور ميكند، حضور «هندوانه» در اين مراسم است. هندوانه مظهر شيريني، خونگرمي، سرسبزي و سرخفامي، شادابي و سرزندگي است. «هندوانه» براي شب چله لازم است و اين رسمي است كه تاكنون بدون تغيير باقي مانده است. از همين روست كه ميتوان در ميان «خوانچههاي خانواده داماد براي خانواده عروس هنوز آن را مشاهده كرد!
خوانچه
«خوانچه» و يا به تلفظ «آذربايجانيها»، «خونچا» به تحفهاي گفته ميشود كه خانواده داماد در شب يلدا براي خانواده تازهعروس ميفرستد. در ميان اين خوانچه، علاوه بر هندوانه ميتوان تحفههاي رنگارنگ نظير پارچههاي حرير و گرانقيمت، ميوهها و شيرينيهاي متنوع و آجيل را مشاهده كرد برخي از آذربايجانيها و به ويژه «تازهداماد» در چنين شبي سعي ميكند ذوق هنري خود را به رخ خانواده عروس و به ويژه عروسخانم بكشد! به همين خاطر، هندوانه را به شيوه زيبا، جالب و شورانگيزي، تزئين مينمايد!
آجيل هم يكي ديگر از ملزومات شب چله است. آجيل آذربايجان كه به لحاظ كيفيت و تنوع، زبانزد خاص و عام است همواره حضور موثري در اين مراسم دارد. در سالهاي دور، تنقلات شب چله، به تخمه، پشمك، سنجد، قيسي، برگه زردآلو، بادام و گردو ختم ميشد. اما اكنون، در سفره شب يلداي مردم آذربايجان انواع آجيلهاي تشريفاتي! نظير: پسته، فندق، مغز بادام و گردو و انواع ميوههاي گرمسيري نظير، پرتقال، نارنگي، و حتي موز و نارگيل را ميتوان مشاهده كرد.
در قديمالايام، نه از سردخانههاي مجهز خبري بود و نه از حمل و نقل سريع و پيشرفته امروزي كه بتوان در اسرع وقت هندوانه را از مناطق گرمسير به مناطق سردسير انتقال داد. به همين منظور مردم آذربايجان در اواخر فصل برداشت محصول هندوانه، چند عدد هندوانه درشت و مرغوب را بر روي بوته، در «بوستان» حفظ ميكردند. كشاورزان آذربايجاني، روي اين هندوانه را براي اين كه از گزند سرما و حيوانات موذي در امان بمانند، با خار و خاشاك و بوتهها ميپوشاندند و در شب يلدا از اين هندوانهها استفاده ميكردند. اما اكنون هندوانه مردم آذربايجان، از شهرهاي گرمسيري نظير: ميناب، دزفول و اهواز تأمين ميشود.
از ادبيات آذربايجان
شهريار؛ شاعر شيرين سخن آذربايجان شبنشينيهاي زمستان و نقل داستانها و روايات را در منظومه پايدار «حيدربابايه سلام» چنين به تصوير منظوم كشيده است:
قــــاريننه گئجـه نــاغيل دينـــده
كولك قالخوب قاپ باجاني دوينده
من قــاييدوب بيرده اوشــاق اوليديم
بير گول آچوب اوندان سورا سوليديم
در ميان عامه مردم نيز «باياتي»ها و اشعار منظوم متنوعي رواج دارد كه از جمله آنها ميتوان به اين «باياتي» اشاره كرد:
چيله چيخار بايراما بير آي قالار
پينتي آرواد قوورماني قـــورتارار
گئدر باخار گودول ده يارماسينا
باخ فلكين گردش و غوغاسينا
ترجمه:
وقتي «چله» تمام شد يك ماه به عيد باقي ميماند.
زن بدسليقه گوشتهاي ذخيره خود را تمام ميكند.
به «بلغورهاي» انبار روي ميآورد
و اينك تو نظاره كن گردش و غوغاي فلك را