مقايسه آثار شاعران زن از لحاظ فكر و محتوا با شاعران مرد

مقايسه آثار شاعران زن از لحاظ فكر و محتوا با شاعران مرد
در شعر معاصر


شبنم‌سادات كشفي kashefi.jpg


مقدمه:
    ادبيات فارسي حضور زنان را چگونه در خود پذيرفته است؟ زنان چه فعاليت و تأثيري در ادب پارسي داشته‌اند؟ و بالاخره تأثير زنان در پايه‌گذاري، پيشرفته و تحولات شعر فارسي، اين مهمترين جلوة ادبي زبان فارسي، چگونه بوده است؟
با يك ديد كلي بعد از ناصرالدين شاه قاجار بروز تحولاتي چشمگير در موقعيت و عملكرد زنان ايران پديد آمد به صورتي كه هم‌اكنون زن ايراني امتيازات چشمگيري به دست آورده و از اعتبار و موقعيتي بسيار ممتازتر از گذشته برخوردار گرديده است و تقريباً همدوش و همراه مرد ايراني در مراكز علمي، فرهنگي، هنري، اقتصادي، سياسي و حتي گاه نظامي حضوري فعال دارد. دخالت زنان و تأثير آنان در آراستن صحنه‌ها و ايجاد حوادث داستانهاي عاميانه در قرون و اعصار مختلف به يك پايه نيست. در روزگاري كه زنان در كارهاي اجتماعي شركت مي‌جستند و در زندگي روزمره دخالتي قوي و فعالانه داشتند، طبعاً در داستانها اهميت بيشتري مي‌يافتند. در هر عصري كه زنان به پشت پردة‌ انزوا رانده مي‌شدند و از دخالت در امور اجتماعي باز مي‌مانند، از اهميت و تأثير آنها كاسته مي‌شد. زنان در حوزه داستان‌نويسي حضور چشم‌گيري نداشته‌اند مگر در زمان معاصر بنابراين تأثير اصلي و بزرگ زنان در ادبيات بيشتر در عرصه شعر بوده است.
در اين مقاله با بررسي شعر زنان (پروين اعتصامي، فروغ فرخزاد، طاهره صفارزاده) كه هر كدام تقريباً به دوره‌اي از تحولات اجتماعي ايران تعلق دارند، به وجوه افتراق و اشتراك آنان با شعر مردان معاصرشان (محمدتقي بهار، سهراب سپهري، علي موسوي‌گرمارودي) پرداخته و از بررسي اين مقايسه به سطح فكري شعر شاعران مرد مي‌پردازيم. به عبارتي تفاوت شعر زن با شعر مرد كه آيا احساسات خاصي مثلاً احساسات ملي‌گرايانه، مذهبي، اعتقادي و ... دارد. خوش‌بين است يا بدبين، تلقي او نسبت به مسائلي از قبيل مرگ، زندگي، عشق، صلح و جنگ ... چگونه است؟ آيا اثر او درونگرا و ذهني است يا برونگرا و عيني، با بيرون و سطح پديده‌ها تماس دارد يا به درون و عمق پرداخته است؟ فردگرا است يا عشق‌گرا ...
وجه تمايز تصويري و عاطفي شعر زنان با مردان
     چه جنبه‌ها و ابعادي شعر زنان را از شعر مردان جدا مي‌سازد و آيا اين ابعاد در شعر شاعر زن فارسي در تمام دوره‌ها ديده مي‌شود يا خير؟ حقيقت مطلب اين است كه در موضوعات شعري از قبيل وصف، مدح، پند و اندرز شباهتهاي زيادي بين شاعران زن با شاعران مرد ديده مي‌شود؛ اين شباهت ممكن است به خاطر تقليدي بودن شعر زنان و يا اصلاً به خاطر ويژگي و خصوصيات خود اين موضوعات باشد كه تصوير و زبان و لحن و عاطفه مشابهي را مي‌طلبد. در اين نوع اشعار شايد بتوان گفت «مهمترين عامل شناخت شعر زنانه از شعر مردانه را بايد در نحوة انديشه و نگرش جستجو كرد» نه «تصاوير و زبان حتي اگر زبان صد در صد مردانه باشد.» غير از نحوه تفكر، به نظر مي‌رسد تنها حوزه‌اي كه مي‌توان در آن شعر زنانه را از شعر مردانه تشخيص داد حوزة غزل و اشعار عاشقانه است؛ زيرا اينجاست كه احساسات و عواطف در حيطه شخصي جلوه مي‌كنند و مي‌توان جنس گويندة‌ آن را تعيين نمود. چنان به نظر مي‌رسد كه زن از بين رشته‌هاي مختلف ادبي فقط در قسمتهاي مكاتبه، غزلسرايي و رمان‌نويسي توانسته است به كمال هنرنمايي كند و در قسمت درام‌نويسي، انتقاد ادبي، مقاله‌نويسي و سرودن اشعار رزمي و هجايي ابداً نام مهمي از خود باقي نگذاشته است. زيرا همين صور ادبي هستند كه احساسات شخصي انسان را نمايان مي‌سازند و قسمت عمده زندگاني زن هم آميخته به عشق و نتيجه احساسات است.
اما آيا عواطف مخصوص زنان در شعر فارسي انعكاس روشني دارد؟ براي پاسخگويي به اين سؤال بهتر است ابتدا به معناي عاطفه نظري بيفكنيم؛ منظور از عاطفه، اندوه يا حالت حماسي يا اعجابي است كه شاعر از رويداد حادثه‌اي در خويش احساس مي‌كند و از خواننده يا شنونده مي‌خواهد كه با وي در اين احساس شركت داشته باشد. نمي‌توان به يقين پذيرفت كه امكان آن باشد كه هنرمندي حالتي عاطفي را به خواننده خويش منتقل كند؛ بي‌آنكه خود آن حالت را در جان خويش احساس كرده باشد. به استناد به همين موضوع مطلب را پي‌مي‌گيريم و در بخش‌هاي بعدي به اجمال تفاوت‌هاي شعري زن و مرد را بيان خواهيم نمود.


پروين اعتصامي
    از آن جا كه تاريخچه زندگي پروين در اين مقاله نمي‌گنجد لذا روند اصلي موضوعي را كه همان  محتوا و بنمايه اشعار او از لحاظ فكري است دنبال مي‌كنيم.
پروين در قطعات خود، مهر مادري و لطافت روح خويش را از زبان طيور، از زبان مادران فقير، از زبان بيچارگان بيان‌ مي‌كند. گاه مادري دلسوز و غمگسار است و گاه در اسرار زندگي يا ملاي روم و عطار و جامي مقامي دارد. او بيشتر نگران وظايف مادري است وقتي از انديشه‌ها خسته مي‌شود، بياد لطف خدا مي‌افتد و قطعه لطف حق را مردانه مي‌سرايد و خواننده را با حقايق و افكاري بالاتر آشنا مي‌سازد، و در همان حال نيز از وظيفه مادريش دست بر نمي‌دارد و باز هم مادري است نگران نفس، اهريمن را كه روح آريايي با آن وجود دوزخي كينه دارد، همه جا در كمين جان پاك آدمي مي‌داند، تشكيل خانوادة مهربان و  سعادت آرام و بي‌سر و صدا را نتيجه حيات مي‌پندارد.
دكتر يوسفي مي‌نويسد: «شعر پروين از لحاظ فكر و معني بسيار پخته و متين است، گويي انديشه‌گري توانا حاصل تأمل و تفكرات خود را درباره انسان و جنبه‌هاي گوناگون زندگي و نكات اخلاقي و اجتماعي به قلم آورده بي‌گمان او در اين باب از سرچشمه افكار پيشنيان نيز بهره‌مند شده است اما نه آن كه سخنش رنگ تقليد و تكرار پذيرفته باشد بلكه در انديشه و طرز بيان از اصالت برخوردار است.»
پروين زني مطيع و فرمانبردار و عفيف و پاك و صميمي است ولي در عين حال سخت دربند دوگانگي خير و شر، قوي و ضعيف، غني و فقير و پادشاه و گداست. تخيلش از طريق زبان اشياء و حيوانات كار مي‌كند. ولي هرگز به در هم ريختن يادهاي مختلف حافظه و از ميان برداشتن ديوارهاي زماني و مكاني يادها، توجهي ندارد. شعرش هيجان‌انگيز، پرشور و حال، اعجاب‌انگيز و تكان دهنده نيست. 
يكي از بارزترين ويژگيهاي اشعار ديوان او اين است كه در آنها خبري از مسائل عياشي و عاشقانه كه شعر فارسي سرشار از آن است، نيست، او بيشتر به اين مسائل پرداخته كه به هم ميهنان خود ياد بدهد تا به چه صورت يك زندگي پاك و عاقلانه و سعادتمندي را دنبال كنند. اشعار او بيشتر تعليمي است.
مدار انديشه پروين بر كار و كوشش، مذهب، رنج و غم مردم مي‌چرخد هر چند كه به اقتضاي روح لطيف و خواهرانه‌اي كه داشته و چه اقتضاي زمان، به سياست و مسائل جاري آن نپرداخته است و قلمرو شعري او به مكان زمان و حوادث خاصي محدود نيست.
پروين در اشعارش چند باري بيشتر به عشق اشاره نكرده لكن نه آن عشقي كه در مكتب ليلي و مجنون درس مي‌دادند. عشقي كه جور يار و زردي رخسار و ... آن نبود. منظور شاعر عشق الهي و به دور از عشق‌هاي مادي است، به همين سبب در هيچ كجاي آن، شعري كه مصاحبت مردي در آن آرزو شده باشد نمي‌بينيم و اين آرزوها براي پرنده و چرنده اين دفتر هم مفهومي ندارد.
كتاب عشق را جز يك ورق نيست    در آن هم، نكته‌اي جز نام حق نيست
مقامي كه پروين براي زن قائل است، و آنرا بارها در اشعارش مطرح مي‌سازد، خيلي بالاتر از مقامي است كه مدعيان تجدد براي زن مسلمان ايراني در نظر داشته و پيشنهاد و تحميل كرده‌اند، زن شعر پروين چون خود او موجودي قدسي، سازنده، مستحق و قادر به دانا شدن و آفرينش نيكي‌ها و پروردن فرزندان برومندي است. وي حقوق زن و مرد را يكسان مي‌داند در حالي كه اكثر شاعران مرد اين حق را يكسان بيان نكرده‌اند.
چه زن، چه مرد كسي شد بزرگ و كامروا   كه داشت ميوه‌اي از باغ علم، در دامان
و يا در قطعه نهال آرزو تفاوت ميان زن و مرد را در دانستن مي‌داند:
به هر كه دختر بداند قدر علم آموختن              تا نگويد كس، پس هشيار و دختر كودن است
لذا خلاصه موضوع تمام قصايد پروين با توجه به دسته‌بندي محتوا به صورت زير ارائه مي‌شود:
1) خلاصه موضوع تمام قصايد پروين پند و اندرزهاي اخلاقي، اعراض از دنيا، هوشياري در مقابل فريبكاري جهان، زودگذر بودن عمر، نكوهش تن و در مقابل آن تجليل از روح و روان و عقل و فضل و هنر مي‌باشد و در همة اينها پروين مانند حكيمي پير و با تجربه به خوانندة اشعار خود گفتگو مي‌كند.
2) در قسمت قطعات تمثيلي هم پيام پروين به اين صورت است: داشتن قدرت شناخت ارزشها، يكرنگي با ديگران و دوري از نفاق و بدگويي نسبت به ديگران، كمك به بيچارگان و دوري از دنيا.
3) در قسمت مثنويها هم اين پيامها به چشم مي‌خورد: رعايت حقوق ديگران و كمك به ناتوان، وقت‌شناسي، و تجليل از علم و هنر.
4) در تنها غزل ديوان نيز با اينكه داراي مضموني اجتماعي است، بلافاصله بعد از چند بيت به مطالبي چون پند و اندرز و يا كشتن و درو برخورد مي‌كنيم.
به تدريج در اشعار پروين، آثار مناشقات اجتماعي و عدم هماهنگي بين ثروت و فقر به چشم مي‌خورد. از مسايل قابل توجه در مورد اشعار پروين اين است كه مضامين عاشقانه در اشعار نمودي آنچناني ندارد و اگر از يك غزل آن هم در بيني آغازين و نيز ابيات آغازين و گذراي 2 تا 3 قطعه بگذريم كه اشارتي گذرا به مسايل عاشقانه دارد ديگر هيچ نشاني از اين موضوع در شعر پروين ديده نمي‌شود.
قضاوت درباره اينكه آيا عواطف عميق زنانة پرورش در اشعارش منعكس شده است يا خير، مشكل است؛ زيرا اگر هر عنصر كلامي را ملاك انعكاس عواطف شاعر در شعرش بدانيم بايد اذعان كنيم بسياري از عناصر كلامي كه نشانگر روح زنانگي يك شاعر باشند، از قبيل: نخ، سوزن، ماش، عدس و ... در شعر پروين وارد شده است، از طرف ديگر بعضي نشانه‌هاي معنايي هم ديده مي‌شوند كه نشانگر روح زنانه و عاطفه مادرانة اوست نظير درد و اندوههايي كه از زبان دختران يتيم بيان مي‌دارد و يا صحنه‌هاي گفتگو و مراقبتي از حيوان به عنوان مادر به نمايش مي‌گذارد. اما اگر تمام جنبه‌هاي عاطفي انسان را ملاك قرار دهيم بايد بگوييم در انعكاس عواطف خود ناتوان است و عاطفه عميق زنانه شاعر در شعرش منعكس نشده است فقط به صورت غيرشخصي عاطفه مادري آن هم در هيأت ديگران و گذرا ديده مي‌شود عاطفه‌اي كه هيچگاه خود شاعر آن را تجربه نكرد.
دايره لغات اشعار پروين متوسط است و در ديوان او به لغات تكراري، به كرات برخورد مي‌كنيم. اما بايد بدانيم كه اين تكرار حاكي از نظام خاص فكري اوست.


پروين و بهار
     اگر بخواهيم قياسي داشته باشيم به شاعران مرد زمان پروين ملك‌الشعراي بهار بهترين انتخاب است.
شعر ملك‌الشعرا در عين دوري از هرگونه تكلف و تصنع زيباست و در عين زيبايي رسا و روان فصيح، معاني تازه و تشبيهات بديع و توصيفات عالي و تمام، با استعمال الفاظ اصيل و فصيح و تركيبات صحيح از مختصات شعري اوست. شعر بهار بيان و قالب شعر گذشتگان را دارد اما در معني و لفظ او نوآوريهاي ارزند‌ه‌يي هست كه روشن‌بيني او را در مسائل سياسي و اجتماعي مي‌نمايد به قالب نوگرايشي محدود يافت و گاه شعر خود را با پيكره چهارپاره‌هاي امروز پديد آورده است.
شعر او را از نظر موضوع مي‌توان به سياسي و انقلابي و اجتماعي و انتقادي و ادبيات شورانگيز عاشقانه تقسيم كرد. با اين دسته‌بندي به چنين عناويني مي‌رسيم:
1- منقبت پيامبر (ص) و ائمه اطهار:
اشعار زيادي از ملك‌الشعرا به اين امر اختصاص داده شده است اما در ديوان پروين از اين‌گونه اشعار مذهبي خبري نيست.
زهرا آن اختر سپهر رسالت    كاو را فرمانبرند ثابت و سيار
فاطمه فرخنده ماه يازده سرور    آن بدو گيتي پدرش سيد و سالار


2- پند و اندرز به پادشاهان و حكام وقت:
در تركيب‌بند آئينه عبرت به يكي از اين نمونه‌هاي بسيار مهم و جالب توجه كرده است پروين نيز چون بهار عمل كرده با اين تفاوت كه او به صورت تمثيل و حكايت پادشاهان را به باد انتقاد مي‌گيرد و يا پند و اندرز مي‌دهد.


3- توصيف فصلهاي سال:
توصيف فصلهاي سال و جلوه‌هاي گوناگون طبيعت، يكي ديگر از موضوعهاي مكرر در ديوان بهار است در حاليكه در ديوان پروين به توصيف فصلها و طبيعت كم پرداخته شده است قدرت خارق‌العاده پروين در شرح عواطف قلب و عوالم معني است و هر جا كه به وصف منظره‌اي طبيعي پرداخته ضعف تخيل و فقد ديد زيباشناسي خود را آشكار كرده است.


4- شعرهاي سياسي و انقلابي:
از موضوعات مهم ديگر ديوان بهار است اما پروين كه 20 سال دوران خلاقيت شاعرانه او دقيقاً همان بيست سال فرمانروايي رضاشاه بود كه در طي آن حق آزادي سخن پايمال گشت لذا جبراً از صحنه سياست و اجتماع كشور بر كنار گشته است. هر چند كه از طرفي خود زنان تمايل به عنوان كردن مسائل سياسي نداشتن از طرف ديگر نير محيط اجتماعي ايران نيز براي شكوفايي استعداد زني جوان مانند پروين كه با تربيتي سنتي بزرگ شده بود چندان سازگاري نداشت.


5- شعرهاي عاشقانه:
اشعار عاشقانه در شعر بهار زياد است اكثر غزلها و تغزلها او رنگ و بويي اينچنين دارد اما در ديوان پروين يك غزل و چند غزل‌گونه وجود دارد و به قول مرحوم بهار «چون غزل‌سازي ملايم طبع پروين نبوده آن پنج شش غزل را بايد قصايد كوتاه خواند.»


6- مفاخره
اكثر شاعران از قديم تا امروز گاهي با دواعي و علل متفاوت شعر خود را با الفاظ و تعبيراتي ستوده‌‌اند كه گاهي بجا و در خور پايگاه بلندشان در سخنرايي است و گاهي نيز به لاف و گزاف مدعيان كم مقدار نزديكتر است. پروين فقط در يك قطعه شعري كه براي سنگ مزار خود ساخته، يعني مي خواسته پس از مرگش ديده شود، خود را «اختر چرخ ادب» ناميده است. اما بهار، در اشعار متعدد، شعر و علم و انديشه خويش را مي‌ستايد (البته ناگفته نماند هر جا از عظمت مقام و شهرت جهانگير خويش ياد مي‌كند در حقيقت به مقابه با سعادت، غمازان و حسد حاسدان برمي‌خيزد.)
ز شعر قدر و بها يافتند اگر شعرا    منم كه شعر ز من يافته است قدر و بها



فروغ فرخزاد
     فروغ فرخزاد در سه كتاب اولش (اسير، ديوان، عصيان)، بيشتر هوسهاي زنانه را به نظم مي‌كشيد ولي با (تولدي ديگر) به سوي ايجاد تصاوير زنانه از زندگي خصوصي و اوضاع محيط خود گرائيده است. ديوار دومين اثر وي وضعي را مي‌رساند كه شخص مي‌خواهد تمام محدوديتهاي سنتي را درهم شكند. چرا كه خود را در دنيايي از خود بيگانگي در مي‌يابد كه دور و برش را ديواري حصار كرده است. در سومين اثرش (عصيان) ساده‌ترين و عميق‌ترين مضمون كشف شده هويت انساني هويت شيطاني را و مسأله بنيادي فلسفي اختيار و اجبار را عرضه كرده است.
نوع نوشته‌هاي فروغ بسامد برخي واژه‌ها و كاربرد آن در ديد اول هر مخاطبي را بر آن مي‌دارد كه اين احتمال را بدهد كه شاعر اين قطعات زن است، زني كه در چهار ديوار اسارت خانگي در برابر سنت‌ها و اخلاقيات معمول خانوادگي مي‌ايستد و با جسارتي كه خاص اوست، تنها احساسات و تمايلات غريزي خود را بر ملا مي‌سازد كه مي توان گفت هم از نظر تصوير و هم از لحاظ فكر و محتوا، خاص اوست.
فكر و محتوا در سه كتاب اول از چهارچوب (من) زني كه درگير با مسائل سطحي و ظاهري و پيش پا افتاده است فراتر نمي‌رود. او به هيچ مسأله‌اي عميقاً نگاه نمي‌كند و نمي‌انديشد. او چون گزارشگر پرشتابي مي‌ماند كه عواطف و احساسات ابتدايي خويش را به سرعت و به راحتي منعكس مي‌كند و در ابراز اين احساسات سطحي، بي‌پرده و بي‌پروا سخن مي‌راند، مثلاً در شعر شب هوس از دفتر شعر اسير مي‌خوانيم:
سرشار/ از تمامي خود سرشار/ مي‌خواهمش كه بفشردم بر خويش/ بر خويش بفشرد من شيدا را/ بر هستيم به پيچد، پيچد سخت/آن بازوان گرم و توانا را/ در لابه لاي گردن و موهايم/ گردش كند نسيم نفس‌هايش/ چون شعله‌هاي سركش بازيگر/ در گير دم به همهمه در گيرد/ خاكسترم بماند در بستر/ در بوسه‌هاي پر شررش جويم/ لذت آتشين هوس‌ها را/...
شايد سادگي شعر فروغ، از اين سرچشمه مي‌گيرد كه بين تجربيات روزمره زندگي و چيزي كه او به صورت شعر در مي‌آورد فاصله‌اي وجود ندارد.
بيان احساسات تند عاشقانه، گله از معشوق و سختيهاي عشق، اشعاري خطاب به پسر يا شوهر ارائه تصويري از خانه‌اي متروك و بي‌رونق كه خانه خود شاعر بعد از طلاق است و نيز سطح گونه‌هايي كه نوعي عصيان و سركشي در مقابل جامعه است از جمله محتواهاي سه كتاب دوره اول شاعري فروغ است. محتواي كتابهاي دوره دوم عبارت است از احساس مرگ، احساس تاريكي و شب اضطراب و پريشاني و عدم رابطة با ديگران و تلاش براي ايجاد اين رابطه، يادآوريهاي دوران كودكي و آرزوي آمدن آن به خاطر صميميتي كه در آن بود.
فروغ فرخزاد در زمينه انعكاس عواطف و روحيات عميق زنانه پيشتاز زنان شاعر است. او هم در زمينه انعكاس عواطف يك زن صميميت و رك‌گويي خاص خود را دارد و هم در حوزة بيان وجدانهاي اجتماعي از ديدگاه يك زن بياني روشن و آشكار دارد. و «فروغ هيچگاه ميل ندارد از پشت پرده سخن گويد و هميشه از روبرو با مسائل برخورد مي كند»
فروغ در اشعارش آنچنان صميمي و صريح حرف مي‌زند كه مي‌توان آن اشعار را نمونه‌اي بارز از «ادبيات شخصي» دانست.
خود فروغ خوب به مسأله صميميت و عاطفه عميق شاعرانه واقف است و مي‌گويد:
«شاعر بودن يعني انسان بودن. بعضي‌ها را مي‌شناسم كه رفتارشان هيچ ربطي به شعرشان ندارد. يعني فقط وقتي شعر مي‌گويند كه شاعر هستند بعد تمام مي‌شود؛ دو مرتبه مي‌شوند يك آدم حريص شكموي تنگ‌نظر بدبخت حسود حقير. من حرفهاي اين آدم را قبول ندارم. من به زندگي بيشتر اهميت مي‌دهم.»


سهراب سپهري  و فروغ فرخزاد
     سپهري شاعري است كه از دورة ابتدايي شعرش تا دورة جستجو و از آن دوره تا دورة يافتن خط فكري مشخص و زبان شعري مختص (كه حتي بي امضاء هم شناخته مي‌شود) جهاني آرماني را مي‌جويد. جهاني كه در آن «عشق» پيدا باشد «دوستي» پيدا باشد و «كلمه»، «آب»، «عكس اشيا و آب»، «سمت مرطوب حيات» و «شرق اندوه نهاد بشري» پيدا باشد.
اما همانطور كه گفته شد فرخزاد مسائل اجتماعي و سياسي زمان خود را درك مي‌كند و به صور گوناگون در اشعارش منعكس مي‌سازد. ولي سپهري تا آخر، جهان آرماني و ذهني خود را حفظ مي‌كند. و از جريانهاي اجتماعي، سياسي زمان دور مي‌ماند. و اگر احياناً چشمش به «قطاري» مي‌افتد كه «سياست» را مي‌برد، آن را خالي مي‌بيند.
من قطاري ديدم ، كه سياست مي‌برد و چه خالي مي‌رفت     (صداي پاي آب صفحه 279)
سپهري و فرخزاد در بيان حالات و شدت احساسات تقريباً چون يكديگر هستند با اين تفاوت كه «فرخزاد» در بيان خواسته‌ها، آرزو و احساسات شخصي خويش بي‌پروا و بدون هيچگونه ملاحظه‌اي سخن مي‌گويد (مخصوصاً‌ در سه كتاب دوره اول).
ولي سپهري بندرت تمايلات و خواسته‌هايش را ابراز مي‌كند. او به بيان نفسانيات صرفاً اكتفا نمي‌كند و تجربه خود را به عوالم نفساني منحصر نمي‌كند. او به مرز جديدي از صميميت شاعرانه دست يافته است؛ كه در آن تصاوير شعريش، زلال، روشن، پاك و پر اشراق جلوه مي‌كنند و گوئي قداست خاصي بر فضاي شعر او حاكم است كه او را از انديشيدن به علائق و پسندهايش به جهان مادي باز مي‌دارد.
طبيعت ستايي يكي ديگر از ويژگيهاي شعر سهراب است، از آنجائيكه «پيشه شاعر نقاشي» است حساسيت و ظرافت‌هاي خاصي را در ترسيم نمودن چهره‌هاي مختلف طبيعت بكار مي‌گيرد. در حاليكه فروغ كمتر به توصيف طبيعت پرداخته است. و در يكي دو جا، كه به اين امر پرداخته بسيار ضعيف و سطحي، سخن رانده است.
شيوه بيان مستقيم يكي ديگر از ويژگيهاي مشترك برخي از اشعار سپهري و فرخزاد است و همچنين سطور ساده شعري هم از ويژگيهاي مشترك هر دوي آنهاست.
اشاره به آئين‌ها، اصطلاحات ديني و مذهبي، اشاره به اسمهاي خاص تاريخي و جغرافيايي، از ويژگيهاي شعر «سپهري» است. ولي فرخزاد با اينكه مسافرتهاي زيادي به داخل و خارج از كشور داشته است و با «تورات» هم آشنا بوده جز در آيه‌هاي زميني به اطلاعات به دست آمده خويش كه حاصل تجربه‌هاي فوق بايد باشد، اشاره نمي‌كند.
ديد سهراب عمدتاً مثبت بوده در حالي كه نگرش فروغ به جهان از دريچه مخالف بوده است.
زندگي رسم خوشايندي است/ زندگي بال و پري دارد با وسعت مرگ/ پرشي دارد اندازة عشق/ زندگي چيزي نيست، كه لب طاقچه عادت از ياد من و تو برود/ زندگي جذبه دستي است كه مي‌چيند/ زندگي بعد درخت است به چشم حشره/ زندگي تجربه شب پره در تاريكي است... (سپهري صداي پاي آب صفحه 290)
زندگي شايد/ يك خيابان دراز است كه هر روز زني با زنبيلي از آن مي‌گذرد/ زندگي شايد آن لحظه مسدوديست/ كه نگاه من، در ني ني چشمان تو خود را ويران مي‌سازد/ و در اين حسي است/ كه من آن را با ادراك ماه و با دريافت ظلمت خواهم آويخت... (فرخزاد تولدي ديگر صفحه 151)


طاهره صفارزاده
      از ويژگيهاي اشعار صفارزاده توجه به مسائل ديني مخصوصاً مذهب شيعه است.
 صداي ناب اذان مي‌آيد/ صفير دستهاي مؤمن مرديست كه حس دور شدن، گم شدن، جزيره شدن را/ ز ريشه‌هاي سالم من بر مي‌چيند/ و من به سوي نمازي عظيم مي‌‌آيم/ وضويم از هواي خيابان است و/ راهنماي تيره دود/ و قبله‌هاي حوادث در امتداد زمان... (دفتر دوم صفحه 91)
بيان مسائل سياسي و اشاره به وقايع مهم جهان، ديگر ويژگي فكري او محسوب مي‌شود. او معمولاً در تمام آثارش به جريانهاي سياسي ايران و جهان نظر دارد. و ديگر اينكه اشاره به تقابل عرفان و مذهب با قرن پلاستيك و عصر ماشين با طبيعت.
صفارزاده در خلال اشعارش به «زن بودن» خويش اشاره‌هاي متعدد دارد و غير مستقيم ديدگاههاي جامعه را نسبت به زنان منعكس مي‌كند. مثلاً‌ آنجائيكه كه از تولد خويش ياد مي‌كند چنين مي‌نويسد:
من زادگاهم را نديده‌ام/ جايي كه مادرم/ بار سنگين بطنش را/ در زير سقفي فرو نهاد/ هنوز زنده‌ست/ نخستين تيك تاكهاي قلب كوچكم/ در سوراخ بخاري/ و درز آجرهاي كهنه/ و پيداست جاي نگاهي شرمسار/ بر در و ديوار اتاق/ نگاه مادرم/ به پدرم/ و پدربزرگم/ صداي خفه‌يي گفت/ دخترست!...
صفارزاده معمولاً با استفاده از زبان محاوره، اصطلاحات عاميانه، حتي مطرح كردن شعارها، تلاش مي‌كند به شعر و زبان مردمي نزديك‌تر شود. شايد به همين دليل، از آوردن واژه‌ها و اسامي، از زبانهاي بيگانه خودداري مي‌ورزد. و از رمز و اشاره‌هاي دور و دراز چشم مي‌پوشد.


علي موسوي گرمارودي  و طاهره صفارزاده
شعر صفارزاده، فقط در بكارگيري بسامد واژه‌هايي كه مبين «زن بودن» سراينده است با شعر زنان مشترك است. و از جنبه‌هاي مختلف ديگر، مخصوصاً فكر و محتوا، تفاوت‌هاي آشكاري با آنان دارد. از ديگر سو، وجه تمايز خاص خود را با شعر مردان، همچنان حفظ مي‌كند. اشعار وي با گرمارودي در يك خطوط فكري مشترك است. گرمارودي در آثار خود، هم در قالبهاي كهن شعر فارسي و هم در شعر نيمايي (بحور شكسته و چاره پاره) و هم در شعر سپيد طبع آزمايي كرده است.
گرمارودي در بيشتر اشعارش به بيان عقايد مذهبي و گرايشهاي ديني خويش پرداخته و به مناسبتهاي مختلف مذهبي، شعرهاي متنوعي سروده است. و از اين نظر با اشعار خانم صفارزاده قابل مقايسه است. قطعات «بهار در خزان»، «سايه‌سار نخل ولايت»، «افراشته باد قامت غم» و «خاستگاه نور» از زيباترين اشعاري محسوب مي‌شوند كه به همين مناسبت‌ها سروده است.
از ديگر ويژگيهاي شعر او، توجه به مسائل سياسي و وقايع روز است. كه به گستردگي به آن پرداخته است. و ديگر آنكه توجه به طبيعت و جلو‌ه‌هاي گوناگون آن از ويژگي‌هاي شعري اوست در حاليكه صفارزاده به ندرت به طبيعت پرداخته است.
شعر صفارزاده و گرمارودي انديشه‌هاي شكل يافته است كه در قالب كلمات عرضه مي‌شود. حال آنكه شعر واقعي كلماتي شكل يافته است كه انديشه‌اي را عرضه مي‌كند در اشعار آن دو، بيشتر انديشه به معناي خاص خودش جريان دارد تا تصوير؛ يعني شعرشان حاوي فكر و انديشه‌اي است كه خواننده را به دانستني جديدي فرا مي‌خواند و زمينه نوعي تأثر را در او بوجود مي‌آورد.
در شعر صفارزاده، فرصتها گرانبهاترند و خواننده با شاعري مواجه مي‌شود كه اسلوب گرمارودي را در زباني فشرده و موجزتر و با بار بيشتر از لحاظ انديشه و تفكر مي‌بيند هر دوي آنها، با استفاده از تعابير مذهبي و قصص و آيات قرآن به صورت تلميح و جهان مداري و سياست محوري، رنگ و بوي خاص به اشعارشان بخشيده‌اند. سياست محوري، در هر مجموعه آثار هر دو، آنها را به سمت صراحت‌گويي و بيان مستقيم متمايل مي‌كند. با اين حال اشعار صفارزاده و گرمارودي از نظر اسلوب زباني جاذبه‌اي براي نسل جوان نداشته است.


جمع‌بندي و نتيجه‌گيري:
1- معمولاً اكثر زنان و مردان شاعر معاصر واقع‌گرا (برون‌گرا) هستند. يعني به رويدادهاي جامعه و تحولات اجتماعي و سياسي توجه دارند، با اين تفاوت كه: مردان شاعر، به علت حضور همه جانبه در اجتماع، با ديدي بازتر به طرح مسائل و وقايع مختلف مي‌پردازند و زنان به فراخور حال و تا آنجا كه محدوديت‌هاي خانه و اجتماع اجازه دهد. پروين كه كمتر خواننده‌اي پيدا مي‌شود كه ديوانش را بخواند و تحت تأثير همدرديهاي او (با محرومان و ستمديدگان جامعه) قرار نگيرد. او همچنين در قالب تمثيل چهره ستمكاران و زورگويان زمانه را ترسيم مي‌كند. و به اين ترتيب توجه مردم را به مصائب و مشكلاتشان جلب مي‌كند. فروغ نيز در دو كتاب «تولدي ديگر» و «ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد» از خود محوري بيرون مي‌آيد و با نگرشي تازه به اجتماع و مسائل متعدد آن نظر مي‌كند. و طاهره صفارزاده هم از همان ابتداي شاعري و در اولين مجموعه اشعارش «رهگذر مهتاب» با قطعه « كودك قرن» به طرح مشكلات و رويدادهاي اجتماعي و تا حدودي سياسي مي‌پردازد و در آثار ديگرش، تقريباً تمام قطعات شعري او را مضامين اجتماعي، سياسي و بعدها مذهبي در بر‌مي گيرد.
و اما شاعران مرد، به خاطر آزادي عمل بيشتر، به طرح عيني‌تر مسائل اجتماعي و سياسي مي‌پردازند. در تاريخ ادبيات ايران شايد كمتر شاعري به اندازه بهار اشعارش را به ثبت رويدادهاي تاريخي، اجتماعي و سياسي زمان اختصاص داده باشد. و از اين نظر با هيچ شاعري قابل قياس نيست.
از مردان شاعر اين دوره كه كمتر به مسائل سياسي و اجتماعي توجه نشان داده است مي‌توان به سهراب اشاره كرد كه درون‌گرايي اختيار كرده و از اين جهت مورد انتقاد معاصرانش قرار مي‌گيرد. گرمارودي هم كه در سر تا سر اشعارش به مسائل اجتماعي، سياسي و مذهبي توجه تام و تمام نشان مي‌دهد.
2- در بيان مسائل عاطفي و خانوادگي و با احساساتي‌ حادتر از مردان، شعر گفتن، يكي ديگر از ويژگيهاي شعر زنان است كه كمتر در شعر مردان جلوه كرده است. پروين كه بسامد بالايي از اشعارش را به ترسيم چهره كودكان بي‌سرپرست و بينوا اختصاص داده است و با هنرمندي تمام و ايفاي نقش مادرانه به توصيف حالات مختلف كودكان خردسال پرداخته است. فروغ هم كه در چند قطعه از سه كتاب نخستينش و يكي دو قطعه در دو كتاب ديگر عاطفه و مهر مادري را مطرح كرده است. در حالي كه در اشعار مردان به ندرت به شعري با احساس و عاطفه بر مي‌خوريم.
3- هر چند از نظر روانشناسي، زنان در بروز احساستشان راحت‌ترند. ولي اكثر زنان شاعر ايراني به اصول و آداب اجتماعي و مذهبي پاي‌بند هستند و از ابراز علائق و گرايشهاي شخصي و خصوصي خودداري مي‌كنند. و يا اگر «بندرت» اشاره مي‌كنند با حجب و حيا و پوشيده و غير مستقيم است.
4- زنان شاعر، معمولا اهل مفاخره نيستند. در ديوان پنج‌هزار و چند بيتي «پروين اعتصامي» فقط در يكي دو جا از خود مي‌گويد:
اينكه خاك سيهش بالين است           اختر چرخ ادب پروين است.
در حاليكه مردان شاعر به تبعيت از سنت معمول و مرسوم ديرينه ادب فارسي، به كرات خويشتن را مطرح مي‌سازند و به اشعار خود مي‌بالند.
5- تا زمان فروغ شعر فارسي از داشتن معشوق مرد، معشوق مردي كه از ديدگاه جنسي، عاطفي و جسماني يك زن ديده و تصوير شده باشد، محروم مانده است. و نيز مي‌توان بر اين نظر تأكيد كرد كه غالب شاعران زن ما، جهان درون و بيرون را از چشم شاعران مرد ملاحظه كرده‌اند و همانند آنان عاشق زلف سياه و خط و خال معشوقي زنبور ميان بوده‌اند. ما هيچ‌گاه نگاه زنانة عميقي به جهان در ادبيات خود نداشته‌ايم. در حالي كه شاعران مرد از ابتدا در شعرهاشون به اين مسئله اشاره داشته‌اند و در شعر آنها به وفور به علاقه خود به زن و معشوق زن خود بر مي‌خوريم.
در شعرهاي پروين در حوزه لغات و تركيبات نشانه‌هاي زن بودن او پيداست و اگر عاطفه‌اي در شعرش منعكس شده است عاطفه مادرانه است در حالي كه خود او يك مادر نبوده است. اما پس از تقريباً هزار و دويست سال سابقه ادبيات فارسي فروغ موضوعاتي را با تصاويري جديد براي اولين بار در شعر فارسي مطرح كرد و مضامين جديد آفريد؛ مثلاً شاعران كهن جز به ندرت درباره زندگي خصوصي خود سخن نگفته‌اند. با تسلطي كه او به شعر داشت چه بسا كه توانست نگاههاي زنانة خود را به جهان درون و بيرون تبديل به اشعاربلندي كند و به غناي ادبيات عاطفي و صميمانة ما بيفزايد.
به هر حال بعد از فروغ بود كه زنان شاعر به ارائه تصاوير و همراه آن عواطف مخصوص زنانه اشعار خود پرداختند. البته نه به مهارت و خوبي فروغ بود و از طرفي ديگر با شدت و ضعفها و تفاوتهايي همراه بود.
6- در شعر مردان وسعت بكارگيري از قالب‌هاي شعري و رعايت قافيه‌ها و اصول ادبي بيشتر از شعر زنان به چشم مي‌خورد.
7- مردان شاعر در تركيب‌آفريني خلاق‌تر هستند. در حالي كه بسامد برخي از واژه‌ها در شعر زنان تفاوت معني‌داري با شعر مردان دارد؛ كه همين امر خواننده را به زن بودن شاعر متوجه مي‌كند.
8- از نظر فكري شعر اكثر زنان وجه تمايز خاصي با شعر مردان دارد.
9- حوزه شعر زن در زمينه ادبي، محدودتر از شعر مردان است.
10- زنان در بيان مسائل احساسي و عاطفي، پيشگام‌تر از مردان هستند.
11- مهمترين نكته‌اي كه در اولين برخورد با شعر شاعره‌هاي جوان معاصر به چشم مي‌خورد كمبود اصالت و فقدان استقلال لازم شعري است. اكثريت اشعار شاعره‌هاي جوان سوزناك و دردآور است و مي‌بينم كه حتي از تأثير تصويرسازي دلنشين هم در اين اشعار خبري نيست و آنچه اصالت كار شاعران بزرگ است در شعر شاعره‌ها دست نزده باقي مانده است و تنها رويه كار مورد تقليد است. به سادگي مي‌توان يكي از علل توجه شاعرها به شعر فروغ فزخزاد، اشتراك شرايط زندگي آنها دانست. اكثر شاعره‌هاي ما به علت شرايط زندگي و نيز به خاطر موقعيت‌ سني خويش «عشق» را مظهر اصلي شعر خود برگزيده‌اند و در حدود 80% از مجموع اشعار آنها به اصطلاح «عاشقانه» است.
شاعره‌ها در تصويرسازي دو روش دارند؛ يا از همان فوت و فن قديميها استفاده مي‌كنند كه خود به خود، اگر شعرشان روشن و با معني است لكن كهنه و تكراري و تقليدي محسوب مي‌شود . يا به تقليد از شعر موج نو دست به ساختن تصاوير تازه اما بسيار دور از ذهن مي‌زنند و شايد يكي از علل پراكنده‌گويي‌شان همين عدم رعايت اصول در خلق اجزاء شعري است. لذا ملاحظه مي‌شود كه نه تنها در گذشته بيشتر اشعار شاعران زن از جهت تصاوير و نيز انعكاس عواطف جنبه‌اي تقليدي داشته است، بلكه بعد از فروغ هم كه حركتي تحولي از اين جهت آغاز شده بود جنبة تقليد و حتي كتمان عواطف همچنان ادامه مي‌يابد. چيزي كه در شعر شاعران مرد امروزي به ندرت ديده مي‌شود.



منابع:
1- آژند، يعقوب؛ ادبيات نوين ايران، چاپ اول- تهران؛ انتشارات امير‌كبير
2- براهني، رضا؛ طلا در مس، چاپ دوم- تهران؛ ناشر كتاب زمان
3- حقوقي، محمد؛ شعر زمان ما (سهراب سپهري)، چاپ چهارم- تهران؛ نگاه 1373
4- شاه‌حسيني، مهدي؛ زنان شاعر ايران، چاپ اول- تهران؛ مدبر 1374
5- صادقي‌تحصيلي، طاهره؛ ويژگي‌هاي شعر زنان و تفاوت آن با شعر مردان؛ تهران؛ 1374
6- زرين‌كوب، عبدالحسين؛ نقد ادبي، چاپ پنجم- تهران؛ انتشارات اميركبير 1373
7- خدادادي، معصومه؛ بررسي دلتنگي در آثار شش شاعر زن معاصر، 1377
8- البرزي، انام‌ا...؛ نگرشي بر شعر زنان از ابتداي شعر فارسي تا آغاز انقلاب اسلامي، 1374
9- شميسا، سيروس؛ نگاهي به فروغ فرخزاد، چاپ اول- تهران؛ انتشارات مرواريد 1372
10- يوسفي، غلامحسين؛ چشمه روشن، چاپ سوم- تهران؛ انتشارات علمي 1370

 

سایت : http://www.iranpoetry.com

احکام کامل ازدواج غیردائم

بخش اول : احکام کامل ازدواج غیردائم

  1. ازدواج و زناشوئی
  2. دستور خواندن صیغه عقد غیردائم
  3. شرایط عقد ازدواج
  4. احکام عقد غیردائم
  5. عده در  ازدواج  غیردائم
  6. بعضی از محدودیت ها و مسئولیت های ازدواج غیر دائم
  7. اجازه گرفتن از پدر

 

بخش دوم : بررسی اختلاف فتوای مراجع تقلید محترم در مورد اذن پدر

1.     بررسی 12 فتوا از 12 مرجع تقلید محترم

2.     نتیجه گیری کلی

3.     تغییر فتوای بعضی از مراجع محترم تقلید

4.     تعریف دختر رشیده و دختر باکره

 

 

 

 

 

بخش اول : احکام کامل ازدواج غیردائم :

 

ازدواج و زناشوئی

مساله 2023- ازدواج ( دائم و غیردائم ) از مستحبات است و اگر کسی بترسد که با ترک ازدواج ( دائم و غیردائم ) در حرام بیفتد ازدواج ( دائم و غیر دائم ) بر او واجب است.

مساله 2104 – مستحب است در شوهر دادن دختری که به حد بلوغ رسیده تعجیل کنند ، همچنین در مورد زن دادن به پسرانی که نیاز به همسر دارند .

مساله 2024 – به واسطه عقد ازدواج زن و مرد به هم حلال می شوند و آن بر دو قسم است : ازدواج دائم که همیشگی است و زنی را که به این عقد در می آید «دائمه» گویند و ازدواج غیردائم که برای مدت معینی عقد زناشوئی می بندند، خواه این مدت کوتاه باشد یا طولانی و آن را « متعه» نیز می نامند.

مساله 2025 – در عقد ازدواج خواه دائم باشد یا موقت، خواندن صیغه لازم است و رضایت طرفین به تنهایی کافی نیست و صیغه عقد را طرفین یا وکیل آنها می توانند بخوانند.

مساله 2026- وکالت مرد از طرف زن، یا زن از طرف مرد، برای خواندن صیغه مانعی ندارد.

مساله 2027- هر گاه زن و مردمی به کسی وکالت داده اند صیغه عقد آنها را بخواند تا یقین نکنند که وکیل صیغه را خوانده بر یکدیگر حلال نمی شوند، ولی اگر وکیل مورد اعتماد باشد و بگوید خوانده ام کافی است.

مساله 2028- هرگاه زن، کسی را وکیل کند که او را مثلا برای ده روز یا دو ماه به عقد مردمی درآورد و ابتدای آن را معین نکند باید آغاز آن را از روز و ساعتی که عقد  می کند قرار دهد.

مساله 2029- احتیاط مستحب آن است که یک نفر از سوی دو همسر صیغه عقد نخواند، یعنی دو طرف عقد دو نفر باشند و نیز احتیاط مستحب این است که انسان نمی تواند از طرف زن وکیل شود تا آن را برای خود بطور دائم و یا موقت عقد کند.

 

دستور خواندن صیغه عقد غیردائم

مساله 2031-  برای خواندن صیغه عقد موقت کافی است بعد از آن که مدت و مهر معین شد، زن بگوید : « زوجتک نفسی فی المده المعلومه علی المهر المعلوم» (من خودم را به همسری تو در مدت معین با مهر معین درآوردم) مرد نیز بگوید : « قبلت» ( قبول کردم) یا این که وکیل زن بگوید : « متعت موکلتی موکلک فی المده المعلومه علی المهر المعلوم» ( موکله خودم را به ازدواج موکل تو در مدت معین با مهر معین درآوردم) وکیل مرد نیز بگوید : « قبلت لموکلی هکذا» ( قبول کردم برای موکل خودم همینطور) .

 

شرایط عقد ازدواج

مساله 2032- عقد ازدواج شرایطی دارد از جمله :

  -1احتیاط آن است که صیغه آن به عربی صحیح خوانده شود ولی در صورتی که مرد و زن نتوانند صیغه را به عربی بخوانند می توانند به زبان خود بخوانند و گرفتن وکیل برای خواندن صیغه به زبان عربی واجب نیست. ولی باید لفظی بگویند که معنی همان صیغه عربی را بهفماند.

-2   کسی که صیغه را می خواند باید قصد انشاء داشته باشد یعنی قصدشان این باشد که با گفتن این الفاظ همسری در میان آن دو برقرار گردد زن خود را همسر مرد قرار دهد و مرد این معنی را قبول کند وکیل نیز باید چنین قصدی را داشته باشد.

-3کسی که صیغه عقد را می خواند باید عاقل و احتیاطاً بالغ باشد هر چند از طرف دیگری وکیل باشد.

-4ولی یا وکیل در اجرای صیغه عقد باید زن و شوهر را معین کند بنابراین اگر کسی چند دختر دارد نمی تواند به مردی بگوید : « زوجتک احدی بناتی» ( یکی از دخترانم را به همسری تو در آورم)

-5   زن و مرد باید از رو ی اختیار به ازدواج راضی باشند ولی اگر یکی از آن دو ظاهرا با کراهت اجازه می دهد اما می دانیم قلبا راضی است عقد صحیح است.

-6صیغه عقدباید صحیح خوانده شود و اگر طوری غلط بخوانند که معنی آن را عوض کند عقد باطل است اما اگر معنی عوض نشود اشکالی ندارد.

مساله 2033- کسی که دستور زبان عربی را نمی داند ولی کلمات عقد را صحیح ادا می کند و معنی آن را نیز می داند عقد او صحیح است.

مساله 2034- اگر عقد زنی را برای مردی بدون اجازه آنها بخوانند و بعدا آنها راضی شوند و اجازه دهند عقد صحیح است.

مساله 2035- اگر زن و مردی یا یکی از آن دو را مجبور به ازدواج نمایند ولی بعد از خواندن عقد راضی شوند و اجازه دهند احتیاط واجب آن است که صیغه عقد را از نو بخوانند.

مساله 2036- پدر و جد پدری می توانند ( در صورت ضرورت ) برای فرزند نابالغ یا دیوانه خود ازدواج کنند و بعد از آن که طفل بالغ شد یا دیوانه عاقل گردید بنابر احتیاط واجب نباید آن را به هم زد.

مساله 2037- دختری که به حد بلوغ رسیده و رشیده است، یعنی مصلحت خود را تشخیص می دهد چنانچه باکره باشد احتیاط آن است که با اجازه پدر یا جد پدری ازدواج نماید ولی اگر همسر مناسبی برای دختر پیدا شود و پدر مخالفت کند اجازه او شرط نیست، همچنین اگر به پدر یا جد پدری دسترسی نباشد و دختر هم احتیاج به شوهر کردن داشته باشد یا این که دختر قبلاً شوهر کرده باشد که در این دو صورت نیز اجازه پدر و جد در ازدواج جدید لازم نیست.

مساله 2102 – هرگاه زن بگوید شوهر ندارم می توان حرف او را قبول کرد به شرط آنکه متهم نباشد ، اما اگر بگوید یائسه ام قبول ادعای او اشکال دارد .

 - تعيين‌ مهر و ذكر آن‌ شرط ازدواج‌ موقت‌ است‌ و هر چيزي‌ كه‌ ماليت‌ داشته‌ باشد چه‌ كم‌ چه‌ زياد، را مي‌توان‌ با رضايت‌ زن‌ و مرد به‌ عنوان‌ مهر تعيين‌ كرد.

 

 

احکام عقد غیردائم

مساله 2070- در ازدواج موقت مقدار وقت و مقدار مهر تعیین شده باشد و بدون آن باطل است.

مساله 2071- ازدواج موقت هرچند برای لذت بردن هم نباشد بلکه به قصد محرم شدن نزدیکان آن دختر باشد جائز است مشروط بر اینکه دختری را که به ازدواج موقت در می آورند در حدی باشد که قابل لذت جنسی باشد، مثلا اگر کوچک است باید وقت را به اندازه ای زیاد کنند که دوران آمادگی دختر را شامل شود، هرچند بعد از عقد مدت را ببخشند.

مساله 2072- احتیاط واجب آن است که شوهر بیش از چهار ماه نزدیکی با همسر خود را در ازدواج موقت نیز ترک نکند.

مساله 2073- زنی می تواند در ازدواج موقت شرط کند که شوهر با او نزدیکی نکند و تنها لذتهای دیگر ببرد، ولی اگر بعدا به این امر راضی شود مانعی ندارد.

مساله 2074- همسر ازدواج موقت حق خرجی ندارد، هرچند باردار شود و از شوهر ارث نمی برد و شوهر هم از او ارث نمی برد و حق واجب همخوابی نیز ندارد.

مساله 2075- همسر موقت می تواند بدون اجازه شوهر از خانه بیرون رود یا کاری در خارج خانه برای خود انتخاب کند، مگر این که به خاطر بیرون رفتنش حق شوهر از بین برود.

مساله 2076- پدر یا جد پدری می تواند برای محرم شدن با زنی او را به عقد موقت پسر نابالغ خود درآورد ( به شرط این که مدت عقد به اندازه ای باشد که پسر به حد بهره گیری جنسی برسد) و نیز می تواند دختر نابالغی را برای محرم شدن بستگان به عقد کسی درآورد ( به همان شرط که در مورد پسر گفته شد) و در هر دو صورت بنابر احتیاط واجب باید عقد فایده ای برای آن دو داشته باشد و خالی از مفسده باشد.

مساله 2077- مرد می تواند مدت ازدواج موقت را ببخشد و به آن پایان دهد ، در این صورت اگر با آن زن نزدیکی کرده باید تمام مهر و اگر نزدیکی نکرده باید نصف آن را بدهد.

مساله 2078- مرد می تواند زنی را که صیغه اوست به عقد دائمی درآورد، ولی باید نخست باقیمانده مدت را ببخشد، سپس او را عقد کند.

مساله 2079- ازدواج موقت بعد از تمام شدن مدت آن، عده دارد به شرحی که در کتاب طلاق خواهد آمد و فرزندانی که از آن متولد می شوند تمام حقوق فرزندی را دارند و از پدر و مادر و بستگان خود ارث می برند هرچند آن زن و شوهر از هم ارث نمی برند.

 

عده در  ازدواج  غیردائم

در دو صورت ازدواج موقت عده ندارد :

1-  نزدیکی صورت نگرفته باشد.

2 - زن یائسه باشد.

عده ازدواج غیردائم

عده ازدواج موقت بعد از تمام شدن مدت . در صورتی که عادات ماهانه می بیند به مقدار دو حیض کامل است و اگر عادت نمی بیند چهل و پنج روز تمام است.

عده وفات

و در صورتی که شوهر از دنیا برود باید چهار ماه و ده روز عده نگه دارد. خواه شوهرش با او نزدیکی کرده باشد یا نه . حتی  زن یائسه نیز باید عده وفات نگه دارد . و اگر باردار است باید تا هنگام وضع حمل عده نگه دارد ولی اگر پیش از گذشتن چهار ماه و ده روز فرزندش به دنیا آید باید تا چهار ماه و ده روز از مرگ شوهر عده را ادامه دهد.

 

بعضی از محدودیت ها و مسئولیت های ازدواج غیر دائم

مساله 2042 – ازدواج با زنانی که با انسان محرم هستند حرام است ، مانند مادر ، دختر ، خواهر ، عمه ، خاله ، دختر برادر ، دختر خواهر ، زن پدر ، دختر زن و مادر زن .

مساله 2043 – هرگاه کسی زنی را برای خود عقد ( دائم ، غیردائم ) نماید هرچند با او نزدیکی نکرده باشد ، مادر و مادر مادر آن زن و مادر پدر او هر چه بالا روند به آن مرد محرم می شوند ، ولی دختر زن و نوه دختری و پسری آن زن در صورتی به آن مرد حرام می شوند که با آن زن نزدیکی کرده باشد .

مساله 2046 – هرگاه زنی را برای خود عقد کندتا وقتی آن زن در عقد اوست نمی تواند با خواهر آن زن ازدواج کند ، خواه عقد دائم باشد یا غیردائم ، حتی بعد از طلاق مادام که در عده است ، در صورتی که عدع رجعی باشد ، نمی تواند خواهر او را بگیرد و احتیاط مستحب آن است که در عدع طلاق بائن که شرح آن خواهد آمد با او ازدواج نکند ، همچنین در عده متعه ، خواه بعد از تمام شدن مدت باشد و یا بخشیدن مدت .

مساله 2079- ازدواج موقت بعد از تمام شدن مدت آن، عده دارد و فرزندانی که از آن متولد می شوند تمام حقوق فرزندی را دارند و از پدر و مادر و بستگان خود ارث می برند هرچند آن زن و شوهر از هم ارث نمی برند.

مساله 2075- همسر موقت می تواند بدون اجازه شوهر از خانه بیرون رود یا کاری در خارج خانه برای خود انتخاب کند، مگر این که به خاطر بیرون رفتنش حق شوهر از بین برود.

مساله 2074- همسر ازدواج موقت حق خرجی ندارد، هرچند باردار شود و از شوهر ارث نمی برد و شوهر هم از او ارث نمی برد و حق واجب همخوابی نیز ندارد.

مساله 2072- احتیاط واجب آن است که شوهر بیش از چهار ماه نزدیکی با همسر خود را در ازدواج موقت نیز ترک نکند.

مساله 2073- زنی می تواند در ازدواج موقت شرط کند که شوهر با او نزدیکی نکند و تنها لذتهای دیگر ببرد، ولی اگر بعدا به این امر راضی شود مانعی ندارد.

مساله 2070- در ازدواج موقت مقدار وقت و مقدار مهر تعیین شده باشد و بدون آن باطل است.

مساله 2048- زن مسلمان نمی تواند به عقد کافر درآید، همچنین مرد مسلمان نمی تواند بنابر احتیاط با زن کافر ازدواج دائم کند ولی ازدواج موقت با زنان اهل کتاب مانند یهود و نصاری مانعی ندارد

مساله 2032- ........ 5-  زن و مرد باید از رو ی اختیار به ازدواج راضی باشند ولی اگر یکی از آن دو ظاهرا با کراهت اجازه می دهد اما می دانیم قلبا راضی است عقد صحیح است.

 - عقد ازدواج‌ موقت‌ با زني‌ كه‌ زنا كار است‌، خصوصا اگر از زن‌هايي‌ باشد كه‌ در زنا شهرت‌ دارد، با كراهت‌ جايز است‌، و اگر مرد با او ازدواج‌ موقت‌ نمود، زن‌ را از فجور باز دارد.

 

اجازه گرفتن از پدر ( اذن ولی )

مساله 2037- دختری که به حد بلوغ رسیده و رشیده است، یعنی مصلحت خود را تشخیص می دهد چنانچه باکره باشد احتیاط آن است که با اجازه پدر یا جد پدری ازدواج نماید ولی اگر همسر مناسبی برای دختر پیدا شود و پدر مخالفت کند اجازه او شرط نیست، همچنین اگر به پدر یا جد پدری دسترسی نباشد و دختر هم احتیاج به شوهر کردن داشته باشد یا این که دختر قبلاً شوهر کرده باشد که در این دو صورت نیز اجازه پدر و جد در ازدواج جدید لازم نیست.

مساله 9 –در جایی که مجتهد صریحا فتوا ندارد ، بلکه می گوید احتیاط آن است که فلان گونه عمل شود ، این احتیاط را (( احتیاط واجب)) می گویند   و مقلد یا باید به آن عمل کند و یا به مجتهد دیگر مراجعه نماید .

-اگر دختر باكره‌ نباشد و بكارتش‌ به‌ وسيله‌ شوهر كردن‌ يا به‌ واسطه‌ وطي‌ به‌ شبهه‌ و يا زنا از بين‌ رفته‌ باشد، اجازه‌ پدر و جد پدري‌ لازم‌ نيست‌.

 

گردآوری : حمید توکلی کرمانی

منبع اصلی : رساله حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

 

 

 

 

 

 

بخش دوم : بررسی اختلاف فتوای مراجع تقلید محترم در مورد اذن پدر

 

بررسی 12 فتوا از 12 مرجع تقلید محترم:

حضرات آیات عظام خامنه ای ، مکارم شیرازی ، فاضل لنکرانی ، شیرازی ، تبریزی و... اذن پدر را برای دختر رشیده باکره بنابر احتیاط ، واجب می دانند .

 

حضرت آیت الله العظمی خامنه ای

اگر دختر باكره است بايد بنابر احتیاط واجب از ولى (پدر يا جد پدرى) وى اذن گرفته شود.

http://www.leader.ir/langs/FA/tree/5/index.php

 

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

احتياط واجب آن است كه با اجازه پدر دختر باشد.

http://www.makaremshirazi.org/persian/modules.php?name=es&p=2&id=149

 

حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی

مسأله2498: دخترى كه بحدّ بلوغ رسيده و رشيده است يعنى مصلحت خود را تشخيص مى دهد اگر بخواهد شوهر كند، چنانچه باكره باشد، بنابر احتياط بايد از پدر يا جدّ پدرى خود اجازه بگيرد و اجازه مادر و برادر او لازم نيست حتى اگر پدر يا جد پدرى نداشته باشد.

http://www.lankarani.net/far/bok/view.php?ntx=027022#433

 

حضرت آیت الله العظمی شیرازی

بنابر احتياط واجب اذن ولى در ازدواج موقت نيز شرط است.

http://www.shirazi.ir/

 

حضرت آیت الله العظمی تبریزی
 
ازدواج دختر باكره بنا بر احتياط واجب بايد به اذن پدر يا جد پدرى باشد چه ازدواج به عقد دائم باشد يا به عقد موقت و چه در عقد موقت شرط شود كه نزديكى انجام نگيرد يا چنين شرطى نشود، والله العالم.

http://farsi.tabrizi.org/istifta/?sec=data/80

 

 

بعضی دیگر از مراجع محترم تقلید نظیر حضرات آیات عظام جناتی ، روحانی ، شاهرودی ، صادقی تهرانی ، اردبیلی و ...اذن پدر را برای دختر رشیده باکره لازم نمی دانند

 

حضرت آیت الله العظمی جناتی

اذن پدر در ازدواج دخترى كه بگونه كامل مصلحت و مفسده را درك مى‏كند و تحت تأثير احساسات قرار نمى‏گيرد، شرط نيست و اختيار با خود اوست

http://www.jannaati.com/far/index.php?page=6&row=6&start=6

 

حضرت آیت الله العظمی روحانی

بسمه تعالي؛ چنانچه رشيده باشد , اذن پدر در ازدواج دائم و متعه شرط نيست و رضايت خودش كافي است

http://www.rohani.ir/estefta/ans.php?stfid=794&subid=9&merg=1

 

حضرت آیت الله العظمی شاهرودی

چنانچه دختر بالغه وعاقله ورشیده باشد وصلاح وخیر وشر خود را تمیز بدهد ، مثلاً بتواند معاملات مهمه را انجام بدهد ، عقد او بدون اذن پدر صحیح است .

http://www.shahroudi.net/5etegad/setef08.htm#«%20احکام%20نکاح%20

 

حضرت آیت الله العظمی صادقی تهرانی

مساله 629 – هیچ گونه ولایتی از هیچ کس بر دختر رشیده باکره نیست ( اذن پدر لازم نیست )

 

حضرت آیت الله العظمی اردبیلی

(مسأله 2835) اگر دختر باكره‏اى كه به حدّ بلوغ رسيده و رشيده است - يعنى مصلحت خود را تشخيص مى‏دهد - بتواند امورات خود را اداره كند و بيم آن كه فريب بخورد در ميان نباشد، چنانچه بخواهد ازدواج كند، احتياجى به اجازه پدر يا جدّ پدرى خود ندارد

http://www.ardebili.com/Per/Laws/Resaleh/default.asp

 

 

دو تن از مراجع محترم تقلید ، حضرات آیات عظام سیستانی و صانعی نیز اذن پدر را برای دختر رشیده باکره واجب می دانند .

 

حضرت آیت الله العظمی سیستانی

2385 - دخـتـرى كـه بـه حـد بـلوغ رسيده و رشيده است يعنى مصلحت خود را تشخيص مى دهد , اگر بـخواهد شوهر كند , چنانچه باكره باشد بايد از پدر يا جد پدرى خود اجازه بگيرد .

http://www.sistani.org/local.php?modules=nav&nid=3&bid=23&pid=1738

 

حضرت آیت الله العظمی صانعی

اجازه پدر و ولىّ در عقد موقت و صيغه، معتبر است و بدون اجازه او خواندن و نخواندن صيغه، همانند است و در عقد دايم نيز، مانند ساير مقرّرات، ثبت ازدواج در محضرها به عنوان قانون نظام، لازم و واجب است و بايد براى ثبت و اجراى صيغه عقد به محضر مراجعه شود و عدم مراجعه، معصيت و موجب ندامت است و عواقب خطرناكى را در پى دارد.

http://saanei.org/page.php?pg=showistifta&id=23&lang=fa

 

 

 

نتیجه گیری کلی :

همانطور که مشاهده نمودید مراجع محترم تقلید در مورد اذن پدر برای دختر رشیده باکره سه نظر متفاوت دارند :

1 – لازم نیست   2- احتیاط واجب است   3-واجب است

 

اگر مرجع تقلید شما اذن پدر را لازم نمی داند ، تکلیف شما روشن است

اگر مرجع تقلید شما اذن پدر را واجب می داند ، تکلیف شما روشن است

 

اما اگر مرجع تقلید شما اذن پدر را بنابر احتیاط ، واجب می داند به مفهوم این است که نظر قاطعی در این مساله ندارد ، در این صورت شما بنا به اختیار خود می توانید یکی از دو کار زیر را انجام دهید :

1 – احتیاط واجب را واجب فرض نمایید و اذن پدر را بگیرید .

2 – به مرجعی رجوع کنید که در این مورد حکم قطعی دارد و طبق آن عمل نمایید در واقع باید اعلم ترین مرجع را از بین مراجعی که اذن پدر را لازم نمی دانند و یا واجب می دانند شناسایی نموده و طبق فتوای آن مرجع عمل نمایید .

 

عملا مقلدان همه مراجع تقلید محترم ( به جز مقلدان حضرات آیات عظام سیستانی و صانعی ) می توانند بدون در نظر گرفتن اذن ولی اقدام به ازدواج دائم یا غیر دائم با دختر رشیده باکره نمایند .

 

تغییر فتوای بعضی از مراجع محترم تقلید :

مساله اذن پدر با توجه به شرایط روز جامعه تعریف شده است بنابراین بعضی از مراجع محترم فتوای خود را بر اساس تغییر شرایط جامعه تغییر می دهند ، بطور مثال حضرت آیت الله العظمی امام خمینی (ره) اذن پدر را احتیاط واجب می دانستند اما چند سال قبل از فوتشان اذن پدر را واجب اعلام کردند.

همچنین حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی اذن پدر را لازم نمی دانستند اما اخیرا اذن پدر را احتیاط واجب اعلام نموده اند .

 

دو مثال فوق نشان می دهند تغییر فتوای مراجع محترم تقلید در مورد اذن پدر به سوی سخت گیری بیشتر است و از نظر بنده تنها دلیل این سخت گیری ها بی ارزش بودن دختر غیرباکره برای مردان ایرانی است ، لازم به ذکر است محبوبیت بکارت هیچ ارتباطی با دین معتدل اسلام ندارد و فقط یک عرف غلط اجتماعی است .

 

تعریف دختر رشیده و دختر باکره :

اختلاف نظر مراجع محترم تقلید در مورد اذن پدر فقط مربوط به دختر رشیده باکره است .

طبق نظر همه مراجع تقلید محترم : دختری که باکره نیست می تواند بدون اذن ولی ازدواج دائم یا غیر دائم نماید ، همچنین دختری که باکره و غیر رشیده است برای ازدواج دائم یا غیر دام حتما باید از پدر یا جد پدری خود کسب اجازه نماید .

 

دختر باکره

در مدخل آلت تناسلی زن پرده اي لطيف و مخاطي از جنس بافت پوشاننده مجرا وجود دارد که به آن Hymen  یا پرده بکارت می گویند ، دختری که پرده بکارت آن سالم است دختر باکره و دختری که پرده بکارت آن پاره شده است ، دختر غیرباکره محسوب می شود .

 

دختر رشیده

سه تعریف متشابه از سه مرجع تقلید محترم :

تعریف اول : دختری که مصلحت خود را تشخيص مى‏دهد - بتواند امورات خود را اداره كند و بيم آن كه فريب بخورد در ميان نباشد

تعریف دوم : دختری که صلاح وخیر وشر خود را تمیز بدهد ، مثلاً بتواند معاملات مهمه را انجام بدهد

تعرف سوم : دخترى كه بگونه كامل مصلحت و مفسده را درك مى‏كند و تحت تأثير احساسات قرار نمى‏گيرد

 

 

نویسنده : حمید توکلی کرمانی

 

انتقاد دختر استاد شهریار از سریال شهریار

 

انتقاد دختر استاد شهریار از سریال شهریار

 انتقاد شدید دختر شهریار از کمال تبریزی

آزاد تبریز- “مریم بهجت تبریزی”، فرزند استاد شهریار در واکنش به سریال «شهریار» گفت: اعلام می‌کنم که آنچه به عنوان سریال شهریار از شبکه دو پخش شده، ارتباطی با زندگی شاعر بلند‌آوازه ایرانی، شهریار نداشته است.

فرزند استاد شهریار در واکنش به سریال «شهریار»، ساخته کمال تبریزی، گفت: “سریالی که با نام «شهریار» از شبکه دوم سیما در حال پخش است، متاسفانه دارای صحنه‌ها و سکانس‌هایی غیرواقعی و توهین آمیز به شخصیت استاد شهریار بوده که نه تنها با واقعیت‌های حیات آن بزرگوار همخوانی نداشته و ندارد، بلکه با تحریف و تغییراتی همراه بوده است که نهایتا به مسخ شخصیت حقیقی و اجتماعی و ادبی پدرم -که محبوب‌ترین شاعر ایران در قرن حاضر است- منجر می‌شود.”

وی ادامه داد: متاسفانه با تماشای اهانت‌های ناروا به مادرم و تصویری مبهم از یک معلم فرهنگی شریف، متوجه شدم که سریال شهریار بدون کمترین تحقیق و پژوهش سرهم‌بندی و نگارش شده است.

فرزند محمدحسین بهجت‌تبریزی با اشاره به ذکر نام خانواده شهریار در تیتراژ این سریال به فارس گفت: می‌خواهم بگویم شما که خانواده شهریار را در جریان این سریال نگذاشتید و اطلاعات مستندی هم از آنها نگرفته‌اید، چگونه در تیتراژ انتهای سریال از آنها تشکر می‌کنید؟! وقتی این مطلب را بیننده سریال می‌بیند، فکر می‌کند که حتما خانواده شهریار نیز با این سریال همکاری داشته‌ است.

وی افزود: اگر من را از این جریان مطلع می‌کردند، ابتدا درخواست می‌کردم که فیلمنامه را بخوانم.

بهجت تبریزی همچنین گفت: برطبق قانون حمایت از مؤلفان و منصفان، این سریال بدون مجوز پخش شده است؛ در حالی که به موجب این قانون تا 30 سال تمام حقوق مادی و معنوی به ورثه تعلق می‌گیرد و برای هر گونه استفاده‌ای باید از وراث اجازه گرفته شود ولی سازندگان این سریال از ما هیچ‌گونه اجازه‌ای نگرفتند.

وی ادامه داد: داستان، بیوگرافی و شخصیتی که از پدر من در این سریال نمایش داده می‌شود به طور کلی متفاوت از واقعیت است و کسی که این فیلم را ساخته کوچک‌ترین شناختی از شخصیت ادبی، مذهبی، دینی و عرفانی پدرم نداشته است.

بهجت تبریزی با اشاره به برخی شخصیت‌های این سریال به فارس گفت: حتی شخصیت‌هایی در این سریال وجود دارد مثل ابراهیم ادیب یا گلرخ که اصلا وجود خارجی نداشته‌اند. کلا داستانی که در مورد جوانی، بعد از ازدواج و میانسالی‌ پدرم نشان می‌دهند، مورد دخل و تصرف واقع شده است.

وی افزود: اولا به لحاظ زمانی، تاریخ‌ها را رعایت نکرده‌اند و همه ساختگی بودند. به جرات می‌گویم 80 تا 90 درصد این پروژه ساختگی است و هیچ‌کدام از اینها اتفاق نیفتاده است.

دختر استاد شهریار تصریح کرد: قسمت اخیر سریال «شهریار» کاملا ساختگی بود چرا که مادر من اصلا در بیمارستان فوت نکرده‌اند و اصلا مریض نبوده‌اند بلکه ایشان سکته مغزی کردند و از دنیا رفتند.

وی در ادامه با انتقاد از نمایش چهره‌ای غیر واقعی از مادرش در این سریال افزود: مادرم، فردی باسواد بوده که در سریال بی‌سواد معرفی می‌شود. ایشان نوه عمه پدرم و خویشاوند نزدیک مادرم بود ولی در این سریال، یک فرد بیگانه معرفی می‌شود که پدرم را به طور اتفاقی در بانک می‌بیند.

بهجت‌تبریزی گفت: مادر من عاشق شعرهای پدرم بود چون بیست و چند سال از پدرم کوچکتر بود و به خاطر انگیزه ادبی‌اش با پدرم ازدواج کرد. وی در ادامه گفت: همانطور که اشاره کردم برخلاف آنچه سریال نشان می‌دهد مادر من اصلا مریض نبودند. یک روز که ما را برای مدرسه آماده می‌کردند، سکته مغزی کردند و دار فانی را وداع گفتند. ایشان اصلا بیمارستان نرفتند که پدرم از ایشان پرستاری کند.

وی ادامه داد: برخلاف آنچه در «شهریار» دیدیم، این واقعیت ندارد که مادرم، پدرم را «محمد جان» صدا می‌کرده بلکه همه او را با نام شهریار صدا می‌زدند و مادرم نیز به نام آقا شهریار صدایش می‌‌کرد.

«بهجت تبریزی» با بیان این نکته که شهریار در 40 سال آخر زندگی‌اش خانه‌نشین بوده، افزود: پدر من، 40 سال آخر زندگی‌اش را از خانه بیرون نرفت. خودش یک شعری را دارد که وصف احوال این چهل سال است:

از من چه طالعی است که با این شتاب عمر
بازم بپرود لب بام آفتاب عمر
من روی چرخ و پره هنوز و به پیچ و تاب
جایی که آب ریخته از آسیاب عمر
سائیده رشته‌ای است که تابیده به گلو
من تاب می‌خورم به نخی از طناب عمر
چل سال آزگار به زندان روزگار حبس ابد
چگونه نهی در حساب عمر

وی افزود: در آن مدت اگر کسی به ملاقات استاد شهریار می‌آمد، بعضی وقت‌ها می‌پذیرفت و بعضی مواقع به دلیل کثرت جمعیت و این‌که حال عمومی خوبی نداشت، نمی‌توانست کسی را به حضور بپذیرد.

فرزند شهریار تصریح کرد: در کل سریال «شهریار» بر مبنای واقعیت نیست و نه تنها همخوانی با زندگی‌ پدرم ندارد، بلکه نوعی اهانت نسبت به ایشان، مادرم و خانواد‌ه‌ ما است.

بهجت تبریزی گفت: این سریال بدون کوچکترین تحقیق و پژوهش سرهم‌بندی و نگارش شده است‌، لذا به عنوان یک رسالت تاریخی، نه به عنوان وارث پدرم که جای خود دارد، بلکه به عنوان یک واصل با استادی که سال‌ها با او زندگی گذرانده‌ام، اعلام می‌کنم که آنچه به عنوان سریال شهریار از شبکه دو پخش شده، ارتباطی با زندگی شاعر بلند‌آوازه ایرانی، شهریار نداشته است.

وی افزود: به جرات می‌توانم بگویم حتی یک مطلب مهم که در مورد پدرم باید منعکس شود، در این سریال دیده نمی‌شود و اکثریت مطالب مهم زندگی پدرم مثل شبی که از عشق مجازی به عشق حقیقی رسید و مهمترین شب زندگی او محسوب می‌شود، در این فیلم آنچنان که باید به مردم نشان داده نشده است.

فرزند شهربار خاطرنشان کرد: پدرم وقتی از تبریز به تهران آمدند، 14 ـ 13 ساله بودند و در سنین پایین به دارالفنون به مدت 7 سال درس طب خواندند، ایشان بین 20 تا 30 سال به عشق حقیقی رسیدند و متحول شدند، اتفاقی که برای کمتر کسی می‌افتد ولی در سریال «تبریزی» به هیچ یک از این مسائل پرداخته نشده است.

وی در انتها گفت: پدرم فردی بسیار متدین و مذهبی بودند ولی این مسئله نشان داده نشده است. ایشان حافظ قرآن بودند و آنقدر قرآن خوانده بودند که زبان عربی را از این طریق یاد گرفتند.